سخت نگیریم

من کتاب خوندن را خیلی دوست دارم. اکثرا هم رمان می خونم چون رمان خوندن به من کمک می کنه قوه تخیلم رو از دست ندم و همچنین تمرکزم را بالا می بره. اگر با من باشه کتاب خوندن رو جزوه روتین روزانه ام قرار میدم ولی حیف که کنکور این اجازه رو بهم نمیده. توی تعطیلات عید کتابی رو شروع کردم به خوندن به نام « کتابخانه نیمه شب» کتاب خیلی خوبی بود و خیلی چیز ها بهم یاد داد یه بخش از کتاب این بود:
(مسلماً هرگز نمی‌توانیم از همه جا دیدن کنیم و همه آدم ها را ببینیم و وارد هر حرفه ای شویم، اما در هر صورت بیشتر احساساتی که در زندگی های متفاوت خواهیم داشت، در همین زندگی هم هست. لازم نیست تمام بازی ها را انجام دهیم تا بفهمیم حس برنده شدن چگونه است. لازم نیست برای درک موسیقی، تک تک قطعه های موسیقی دنیا را بشنویم. نیازی نیست انگور های متنوع تمام تاکستان های دنیا را مزه کنیم تا گوارایی نوشیدنی را بفهمیم. عشق و خنده و ترس و درد ارز رایج تمام دنیا هستند.)
چقدر این چند پاراگراف به درد حال این روزهامون می خورد. لازم نیست خودمون رو به در و دیوار بکوبیم. لازم نیست خودمان را شبیه دیگران کنیم تا شاید حسی که آنها دارند رو تجربه کنیم. لازم نیست برای رسیدن به موفقیت همه راه ها رو امتحان کنیم. کافی هست خودمان باشیم، صبر داشته باشیم و کافی هست در هر کاری که انجام می دهیم بهترین نسخه خود را ارائه دهیم. اینطوری نه نیاز به تجربه دوباره آن راه ها هست نه احساس حسرت می کنیم. ما آدم ها وقتی یه هدفی رو برای خودمون در نظر میگیریم هر کاری رو برای بدست آوردنش میکنیم و این در حالی هستش که ما نمی فهمیم توی مسیر به دست آوردن اون هدف داریم پا روی چه چیز های میزاریم. وقتی میرسیم به هدفمون تازه می فهمیم چه چیز های رو از دست دادیم. منکر این نمیشم که برای به دست آوردن یه چیز ارزشمند باید هزینه ای بپردازیم ولی گاهی این هزینه ها اونقدر زیاده که اون چیز ارزشمند رو از چشممون میندازه، با خودمون میگیم ارزشش رو داشت؟
خلاصه که برای رسیدن به یه هدف، به یه حس؛ لازم نیست سخت ترین راه ها رو بریم، همه چیز رو فدا کنیم و به هر ریسمانی چنگ بزنیم فقط کافیه کمی صبر کنیم تا بهترین راه خودش رو نشون بده.