شش دانگ امیرخانی،«نیم دانگ پیونگ یانگ»

اگر این کتاب درباره هرکشوری روی کره زمین به جز کره شمالی نوشته میشد خیلی راحت میشد گفت نویسنده به مجموعه ای از تزها و نظریات درباره تحریم و رابطه آن با حیات سالم یک ملت در همه جنبه ها رسیده و برای بیان آنها از بستر سفرنامه استفاده کرده تا مخاطب احساس مورد وعظ واقع شدن نداشته باشد. اما درباره کره شمالی نمیتوان چنین گفت! چه اینکه هم کشوری ست که همواره برای ما جای سوال و ابهام دارد و هم تیغ تیز تحریم گلوی آن ها را هم فشرده و با وجود شباهت های نه چندان کم قابل تصور با هرکشور مورد تحریم واقع شده ای مثل ایران عزیز، تفاوت های بارز و منحصر به فردی هم دارد . به هرحال ایران آزاد کجا و فضای شبه کمونیستی کره کجا.
نکته دیگری که همان اوایل کتاب توجه خواننده را جلب می کند این است که برخلاف آنچه تبلیغ میشود ما به هیچ عنوان با یک سفرنامه مواجه نیستیم! مخصوصا در بخشهای مربوط به سفر اول که نویسنده آگاهانه و آشکارا از نوشتن درباره قسمتهای مختلف سفر اجتناب میکند و بیشتر به کشمکش های درونی خودش درباره آنچه با آن مواجه است و حقیقتی که پشت این نمایش مصنوعی پنهان است می پردازد. پربیراه نیست اگر بگوییم نویسنده در جاهایی از کتاب به وضوح بلندبلند فکر میکند و ما را در این افکار شریک میکند. برای اینکه منظورم بهتر رسانده شود این را اضافه میکنم: امیرخانی بارها در کتاب تاکید میکند که بر اساس شواهد و قراین و دریافت های خودش و همسفرانش با صحنه سازی و نمایش مصنوعی از انسان کره شمالی یا بعبارتی زندگی در کره شمالی مواجه شده و حزب تصمیم گرفته چه تصویری از کره در موضوعی خاص به مخاطب نشان داده شود . بهمین دلیل علیرغم مشاهده و ثبت آنها مطمین است این تصویر واقعی انسان و حیات در کره شمالی نیست . همین حس در جاهایی از کتاب نسبت به نویسنده به من و شمای مخاطب هم دست میدهد. که امیرخانی القایاتی درباره تحریم و عواقب آن و راه های صحیح مدیریت مملکت‌داری در زمان تحریم برای ما بیان میکند که تصویر و تصور ایده آل خود اوست. شخص او و گره زدنش با شرایط انسان و ملت کره شمالی برای تصدیق و تایید تئوری اش بیشتر نمایشی است تا برآمده از استنباط و استتناج و تاثیری که احتمالا خودش گمان میکند بر مخاطب درباره درستی این نتیجه گیری ها و نظریات خواهد داشت حداقل بر انسان امروزی و آزاد و اهل تفکر ایران عزیز اتفاق نمی افتد. و اینها به سبب تفاوتهای فرهنگی و مذهبی دو ملت نیست ریشه در سبک زندگی ما دارد .
اما چرا خواندن کتاب هم چنان توصیه میشود و حتی میشود آن را دوست داشت؟ تصویری که امیرخانی به مدد کنجکاوی و لجبازی ذاتی اش از انسان کره شمالی برای ما ثبت میکند ولو در حد چند صحنه کوتاه( مثل شوخی کردن دهان برعکس درباره خانواده جناب کیم با او یا عصبانی شدن جناب ری در دفاع از گروه ایرانی در صفحات پایانی سفر) از آن غافلگیری هایی ست که اگر تمام دستاورد این دو سفر فقط همین چند تصویر باشد بازهم ارزشمند است. تصویری ورای آنچه در کتابها و مقالات و مجلات و اخبار از انسان مطیع و رام و فاقد اراده و اینهایی از کره شمالی به ما نشان داده شده همیشه. تصویری بدیع که احتمالا سالها تکرار نخواهد شد اما وجودش یعنی انسان کره شمالی فاقد اراده و تصمیم گیری نیست فقط به جامعه ای که در آن زندگی می کند خو گرفته و به قواعد آن تن داده و چندروز زندگی کنار انسان آزاد خوی آزادگی طلبی فطری وجود او را هم بیدار میکند! با وجود تمام مخاطرات و عواقبی که برایش به دنبال خواهد داشت.
قلم جداب امیرخانی را هم نمیشود دست کم گرفت.