قصه ی عماد
مقدمه :
من برای نوشتن قصه ی عماد
پا به پای قلم خود، و پابه پای همه ی شخصیت های داستانم، زندگی کردم. و خود را جای تک تک آنها گذاشتم، و با آنها :
انتخاب کردم، تجربه کردم، اشتباه کردم، بزرگ شدم، مادر شدم، پزشک شدم، آموزگار شدم، پسر بچه شدم، گریه کردم، خندیدم، عاشق شدم... و یک سال از زندگی خود را برای نوشتن این قصه گذاشتم، اما هیچگاه پشیمان نیستم، چون معتقدم :
آدمهایی مثل عماد، در دنیای ما آدم ها، انگشت شمارند. و شاید به اعتقاد من و آدمهای هم فکر من، آدم هایی مثل عماد منتخب هستند، منتخب از طرف آفریدگار جهان هستی...
قصه ی عماد قصه ی پسریست که انسانیت را انتخاب کرد، در صورتی که میتوانست در این جهان بهترین زندگی دنیایی را از لحاظ همه ی امکانات داشته باشد.
آدمهایی مثل عماد نه تنها در کشور و آیین ما، بلکه در طول تاریخ و در کل جهان زیاد هستند و خواهند بود...
مطلبی دیگر از این انتشارات
نکات سخنرانی استاد پناهیان درمورد «چگونه یک نماز خوب بخوانیم؟»
مطلبی دیگر از این انتشارات
مردی که زنش را با کلاه اشتباه میگرفت (معرفی کتاب)
مطلبی دیگر از این انتشارات
کی بود کی بود که گفت: همه چیز به فنا رفته! (کتاب+فیلم و...)