من كسی نيستم. تو كيستی؟ اگر تو همانند من، كسی نيستی.پس با هم دو كَسيم.مبادا به كسی بگويی.و چرا كه آنان كسی هستند،ما را تاب نمی آورند.چه ملالت بار است كسی بودن.اگر كسی نباشی.همه كس هستی.(اميلی ديکنسون)
قلمبه سلمبه نویسانِ فیلسوف نما!
تا به حال به مطالب فلسفی یا علمی برخورده اید که پر از کلمات قلمبه سلمبه باشد؟نویسنده اینگونه مطالب از دو حالت خارج نیست.یا واقعاً عالم و فیلسوف است و برای رساندن مفاهیم پیچیده آنچه می داند چاره ای جز استفاده از این کلمات ندارد و یا اینکه چیزی از علم و فلسفه نمی داند و برای اینکه خود را عالم یا فیلسوف جلوه دهد و بگوید که من آنم که رستم بود پهلوان،با چسباندن کلمات قلمبه سلمبه به همدیگر،سعی دارد هوش از سر مخاطب بینوا و از همه جا بی خبر ببرد.
در اثبات این ادعا می توان اقدام جالب و نسبتاً طنز آلن سوکال-استاد فیزیک دانشگاه نیویورک-را مثال زد.او در سال 1996 مقاله ای چرت و پرت و به قول مرحوم دهخدا چرند و پرند امّا سرشار از کلمات قلمبه سلمبه نوشت و برای چاپ آن را به نشریه Social Text سپرد.در کمال تعجب دبیران این نشریه که سخت گیری علمی شان زبانزد مجامع علمی بود،مقاله را تایید و به چاپ رساندند!
طنز ماجرا این جا بود که این مقاله بیاندازه پیچیده و به همان اندازه بیمعنا و بیربط است،ولی چنان به ظاهر روشنفکرمآبانه و ژرف به نگارش درآمده بود که هیچ یک از اعضای تحریریه این نشریه جرات ایراد گرفتن به هیچ بخشی از آن را پیدا نکردند و چشمبسته دست به انتشارش زدند.
سوکال برای آزمودن جامعه متفکر پستمدرن،دست به انتشار این مقاله مزخرف زد.مقاله ای پر از لفاظیهای فلسفی،آسمانریسمانهای پسانوگرا و استفادههای کاملاً نارسا،نابهجا یا نادرست بعضی متفکران از مفاهیم علوم طبیعی و نظری که به هرمنوتیک، جامعهشناسی، روانشناسی و فمینیسم پیوندشان زده بود!
بعد از چاپ مقاله توسط این نشریه پسانوگرا، سوکال قضیه را فاش و شروع به اثبات این میکند که چطور بهسادگی توانسته دبیران نشریه را با متنی چنین بیربط ولی درستنما مرغوب و آنان را بیهیچ زحمتی تشویق به چاپ چنین چرندیاتی بکند.
این ماجرای سوکال، به شوخی فریبدهنده سوکال نیز معروف است.

چرندیات پستمدرن؛ سوءاستفاده روشنفکران پستمدرن از علم عنوان کتابی است از آلن سوکال و ژان بریکمون که در مورد سوءاستفاده برخی روشنفکران و فیلسوفان پستمدرن از مفاهیم و نظریههای علمی برای نوگرانمایی یا بالاتر نشان دادن بار علمی نظریات و مقالات خود صحبت میکند.
از دانشمندانی که به این کتاب واکنش مثبت نشان داد ریچارد داوکینز بود که در مقالهای تحلیلی بر این کتاب، در مورد بخش لاکان نوشت:«لازم نیست تبحر سوکال و بریکمون را در ریاضیات داشته باشیم تا بفهمیم که نویسنده چنین چیزهایی«ساختگی»است.شاید،وقتی از مفاهیم غیرعلمی صحبت میکند،اصالت داشته باشد، اما، وقتی یک فیلسوف عضو نعوظکننده بدن مرد را با ریشه دوم عدد منهای یک برابر میکند، در زمینه مباحثی که من سررشتهای از آنها ندارم، در چشم من تمام اعتبار خود را از دست میدهد.»
لُب کلام:هر کسی که قلمبه سلمبه صحبت می کند یا می نویسد،حتماً عالم یا فیلسوف نیست.
- برای این نوشته از مطالب ویکی پدیای فارسی استفاده شده است.
مطلب قبلیم:
پست های جدید منتشر شده با هشتگ«حال خوبتو با من تقسیم کن»:
بازم بنویس
قلمت زیباس
ممنونم از حسن نظر جنابعالی.
در یاداداشت قبلی در این مورد بیشتر توضیح داده بودم اما لازم دانستم که چند نکته دیگر هم اضافه کنم.
این قلمبه سلمبه نویسی ها بستگی به انگیزه های شخص دارد. کسی که حاضر است حقیقت را به دید دیگران، نسبت به خود بفروشد باید نگاه عمیق تری به معنا و مفهوم خود و جامعه بیندازد.
در کتاب وقتی نیچه گریست، نیچه خطاب به برویر میگفت: "برای رابطه کامل با فردی دیگر، نخست باید با خودمان ارتباط برقرار کنیم. اگر نتوانیم خود حقیقی مان را در آغوش بکشیم از طرف مقابلمان به عنوان حفاظی در برابر انزوا استفاده خواهیم کرد. فقط هنگامی که آدمی بتواند بی نیاز از دیگران زندگی کند می تواند به دیگری نیز محبت کند."
آدم باید نخست تنها زندگی کردن را یاد بگیرد و سپس با دیگران زندگی کند. ژان پل سارتر میگوید: "انسان محکوم به تنهایی است."
اینگونه آدم ها نه معنای خودشناسی را میدانند و نه حقیقت را میشناسند ولی با اینحال دم از فلسفه میزنند.
شاد باشید.
من اگر بخواهم از تجربه شخصی خود بگویم: من شخصی جامعه گریز هستم و همیشه تنها بودم زیرا اینطوری آسوده ترم اما هیچ زمانی به خاطر جلب توجه کاری را انجام ندادم ولی با این حال هنگامی که کسی از من تعریف میکند احساس رضایت میکنم. اما هنگام برخورد با دیگران قدرت خودم را به سادگی تسلیم طرف مقابل میکنم و همیشه غرق در اضطراب و خجالت می شوم. نمیدانم علت این اتفاق چیست! شاید این نشان از اعتماد به نفس کم است یا به خاطر این است که او از من ناراحت نشود. این مسئله پیچیده هنوز برای من حل نشده است و باید بیشتر دربارش فکر کنم.
پیشنهاد میکنم این مقاله را بخوانید که در همین باره است: (خودم هنوز نخواندم)
https://goo.gl/qKJiR7
پاینده باشید.
ممنونم از اینکه مطلب رو خوندی و نظرت رو برام نوشتی.بله آدم تا با خودش کنار نیاد به درد دیگران هم نمی خوره.
فلسفه برای حل معما است نه پیچیده کردن آن
ممنون از شما که مطلب رو خوندید و نظرتون رو برام نوشتید.
ممنونم که مطلب رو خوندی و نظرت رو برام نوشتی.
چرند و پرند کتاب خوبیه.به نقل از ویکی پدیا:چرند و پرند مجموعه نوشتههای طنز اجتماعی و سیاسی علیاکبر دهخدا است که در قالب داستانکوتاه، اعلامیه، تلگراف، گزارش خبری و… نوشته شدهاست. این نوشتهها از ۱۷ ربیعالثانی ۱۳۲۵ ه.ق تا ۲۰ جمادیالاول ۱۳۲۶ (۳۰ مه ۱۹۰۷ تا ۲۰ ژوئن ۱۹۰۸) یعنی در فاصله زمانی بین پیروزی انقلاب مشروطیت و شروع استبداد صغیر در در ۳۲ شماره هفتهنامه صوراسرافیل به مدیریت جهانگیرخان شیرازی، و بعدتر در سه شماره صوراسرافیل که پس از شروع استبداد صغیر توسط دهخدا در سوییس چاپ شد، منتشر میشد.
فکر کنم بهتر باشه شماره همراهتون رو از نام پروفایلتون حذف کنید!
حال و احوال؟
شنیده بودم که همچین کاری کردن اما کتاب نوشته و پیگیری کرده رو نه
دقیقا هم همینطوره. خیلی از اساتید و نویسنده ها تا کلی قلمبه سلمبه ننویسن انگار به دلشون نمی چسبه و معمولا با اشتباه های دستوری و نگارشی همراهه. اتفاقا دیروز یه مطلب در مورد همین قلمبه سلمبه نویسی اداری می خوندم. گفته بود می خوان اینجوری یه حالت دستوری و مقتدرانه هم داشته باشه
یه نمونه ایرانی این داستان هم هست که از اینجا می تونین بخونین:
http://www.asriran.com/fa/news/147081/%D8%B4%D9%88%D8%AE%DB%8C-%DA%A9%D9%84%D9%87%E2%80%8C%D9%BE%D8%A7%DA%86%D9%87%E2%80%8C%D8%A7%DB%8C-%D8%AF%D8%A7%D9%86%D8%B4%D8%AC%D9%88%DB%8C%D8%A7%D9%86%E2%80%8C%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%A8%D8%A7-%D9%86%D8%B4%D8%B1%DB%8C%D9%87-%D8%A8%DB%8C%D9%86%E2%80%8C%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%84%D9%84%DB%8C-%D8%B3%D9%86%D8%AF
یه چند نمونه دیگه هم شنیده بودم، که از چیزای خیلی بی ربط، نتایج الکی تری گرفته بودن و چاپ شده بود. یه سری مجلات معتبر هندی و پاکستانی هم هستن که مورد تایید وزارت علومه و با پول میشه مقاله چاپ کرد.
برای دفاع از پایان نامه های کارشناسی ارشد و دکترا(شنیدم برای کارشناسی هم بعضی دانشگاه ها اینکارو می کنن) باید حتما یکی دو تا مقاله معتبر توی این نشریات چاپ یا پذیرش شده باشه تا اجازه دفاع بدن. همین باعث شده که دست به دامن اینجور نشریات بشن و با پول مقاله رو چاپ کنن. سالها پیش کنفرانس ها و مجلات از خداشون بود که واسشون مقاله بفرستیم و معمولا پولی نمی گرفتن یا در حد خیلی کم. اما الان چون میبینن که طرف برای ارتقاء شغلی و دفاع از پایان نامه و رزومه کاری مجبوره مقاله داشته باشه، پول های زیاد میگیرن. این که میگن ایران آمار تولید علمش زیاده و رتبه بالایی داره و چنین و چنان بخاطر رشد علم و کشفیات جدید و بالا بودن سطح سواد و ... نیست، بخاطر این اجبار هاس. وقتی در یه مورد خاص سرچ می کنیم، میبینیم که یه نفر 4-5 تا مقاله در جاهای مختلف چاپ کرده و فقط عناوینش یه جزئی با هم متفاوته و وقتی مقاله رو می خونی متوجه میشی که کلا همه اش یکیه. طرف هم معمولا دانشجوئه و اسم استاد راهنما و مشاورهاش توی نویسنده ها ردیف شده.
توی کشورهای خارجی معمولا مقالات رو یه تیم ارائه میده و کلا کارها تیم ورک هست. ما چون کار گروهی بلد نیستیم یه کار دیگه می کنیم. من یه مقاله میدم و اسم دو سه تا از دوستامو توش می نویسم. دوستایی که کاری نکردن (اما تخصصشون مرتبطه که مجله ایراد نگیره) به همین نسبت هم توقع دارم که این دو سه تا دوست اسم منو توی مقالشون بنویسن. اینجوری من با یه مقاله صاحب 3 تا مقاله شدم.
خلاصه که کارمون خیلی درسته
آقا دم شما گرم با این نظر دلنشینتون.رفتم لینک رو خوندم و کلّی خندیدم.در مورد کار گروهی ام بیشتر به خاطر اینه که دم از دموکراسی و آزادی اندیشه می زنیم ولی دو زار برای نظر همدیگر ارزش قانل نیستیم.همه مون می خوایم بگیم کار من درست تره.شما سریال های درجه یک دنیا رو که می بینید گاهی نام ده تا بیست نویسنده رو زیرش میارن.برای همین موندگار می شه.
در درستی کارمون که حرفی نیست.مخصوصاً وقتی آخرین ورژن قاچاق مواد مخدر رو دیدم که اخبار هشت و سی پخش می کرد،مخفی کردن مواد توی صنایع دستی.یه کیف نشون داد.اصلاً موادی پیدا نبود.ماموره گفت این کیف رو می ندازن توی آب و طی یک فرایندی موادی که جذبش شده رو ازش بیرون می آرن!
مثل همیشه نظرتون خوندنی بود.
جمله ای که از جناب مولانا نقل کردید:«گرههای سخت بر کیسههای خالی»به خوبی مصداق مطالب قلمبه سلمبه ای هست که دوزارم به آدم چیزی اضافه نمی کنند.
به خاطر همراهی های خوبتون،بی نهایت ممنونم.
خیلی از اینجور ادمها توی همین ویرگول هم دیدم متاسفانه. افرادی که با استفاده از کلمات قلنبه سلنبه سعی میکنن خودشون رو عالم نشون بدن ولی در ظاهر طبل توخالی هستن.
والّا دل همه مون یه جورایی از دست اینا خونه.واقعاً نمی دونم چی رو می خوان ثابت کنند؟
آقا چند وقته نیستید.هنوز هیچ کدوم از اون هندوونه ها رو که با یه دست بلند کرده بودید زمین نذاشتید؟
ان شاءالله به زودی زود سرتون خلوت بشه و دوباره برامون بنویسید.
ان شا الله میام خودمم خیلی دلم میخواد زود تر برگردم.
شرمنده نمی دونم چرا متوجه نظر شما نشدم.فکر کنم این نوتیفیکیشن ها دارن یه در میون برام میان.چون جدیداً این اتفاق چند باری برام افتاده.
فقط می خواستم بگم که خوشحالم که این اتفاق افتاده.منتظر نوشته های خوبتون هستم.
خدای عزیز پشت و پناهتون.ان شاءالله
ممنون از شما که وقت گذاشتید. متشکرم.