مروری بر «چگونه مرور کتاب بنویسیم؟»

اگر دنبال کتابی هستید که به شما اصول خلاصه نویسی یا چیزی مثل این را آموزش بدهد، به هیچ وجه روی این کتاب حساب نکنید. مقدم کردن این نکته برای این است که مثل نویسنده‌ی این سطور، در دام جلد خوشگل و عنوان جذاب آن نیوفتید و فرصت محدود زندگی‌تان را برای خواندن آن صرف نفرمایید!

همانطور که خود نویسنده هم در مقدمه‌ی کتاب توضیح می‌دهد، امروزه ریویو نویسی یک شغل است. ناشران قبل از این که کتاب را به تولید انبوه برسانند، نسخه‌ای از آن را چاپ می‌کنند و برای شرکت‌های مرورنویسی ارسال می‌کنند. مرورنویس‌ها (که شغل‌شان این است که روی صندلی لم بدهند و پشت سر هم کتاب بخوانند) پس از مطالعه‌ی هر کتاب، مروری از روی آن می‌نویسند و در ازای آن دستمزد می‌گیرند. چنین کتابی هم برای دو گروه نوشته شده: افرادی که می‌خواهند در شرکت‌های مرور نویسی استخدام شوند و یا کتابدارانی که برای جذب مخاطبین به کتابخانه‌ها، برای کتاب‌های تازه‌ی کتابخانه مرور می‌نویسند. پس به شما می‌گویم که چون چنین شرکت‌هایی فعلاً در ایران وجود ندارند و همچنین چون احتمالاً شما کتابدار نیستید، از خرید و خواندن این کتاب خودداری کنید.

آقای هوپر در مقدمه اذعــان می‌کند که عمده‌ترین راهی که شما را تبدیل به مرورنویسی موفق می‌کند، این است که مرورهای زیادی بنویسید! عبارت «تجربه، تجربه، تجربه» ترجیع‌بند ایشان در سراسر کتاب است. علاوه بر آزمون و خطا، بهترین راه «تقلب» است: برای این که مرورنویسی را یاد بگیرید، باید از روی دست مرورنویسان موفق نگاه کنید. سایر بخش‌های کتاب، محورهایی کلی را در اختیار خواننده قرار می‌دهد که آن‌چنان هم خاص نیستند. یعنی منظورم این است که بعد از خواندشان نخواهید گفت که «وای!! عجب نکته‌ای!!» به عنوان مثال یکی از این موارد همین است که متن مرور، باید مشتاقانه نوشته شده باشد و مخاطب را پر از شور و حرارت کند.

اساساً فکر می‌کنم که «مرور» ترجمه‌ی مناسبی برای واژه‌ی Review نیست. همان‌طور که خلاصه یا بازبینی هم معادل‌های خوبی محسوب نمی‌شوند. احتمالاً «معرفی» بهترین معادلی است که می‌توان یافت. همانطور که نویسنده می‌گوید، کار مرورنویس در دو بخش خلاصه می‌شود: کتاب درباره‌ی چیست و چه قدر خوب است؟ مرورها می‌توانند چند صفحه باشند و می‌توانند صرفاً در یک بند ارائه شوند.

احتمالن می‌توانید حدس بزنید که وقتی چنین کاری با شغل آدم‌ها گره بخورد و ناشر در قبال نوشتن مروری جذاب، به مرور نویس پول بدهد، تعهد مرورنویس ممکن است خدشه‌دار شود. منظورم این است که دلیلی ندارد ناشر برای نوشتن مروری که باعث می‌شود مخاطبانش کتاب را نخرد به شما پولی بپردازند!‌ بنابراین،‌ مرورنویس «باید» اشتهای خواننده را برانگیزد و طوری وانمود کند که اگر کتاب فلان را نخواند نصف عمرش برباد رفته است.

کتاب «چگونه مرور کتاب بنویسیم؟» حجم بسیار کمی دارد و می‌توان آن را یک روزه یا دو روزه هم خواند. اما پیشنهاد من این است که به جای خواندن این کتاب، می‌توان کتاب «چگونه کتاب بخوانیم؟» مارتیمر آدلر را چند بار خواند. گرچه او از نوشتن پیرامون کتاب چیزی نمی‌گوید و لااقل تمرکز کتاب روی چنین چیزی نیست، اما به‌هرحال، اگر کسی تئوری مطالعه‌ی «نظام‌مند» آدلر را پیاده کند، می‌تواند خلاصه‌هایی بنویسد که نظیر ندارد و می‌تواند طوری کتاب بخواند که کمتر کسی می‌خواند!