داستاننویس، علاقهمند به ادبیات، سینما و دنیای هنر / پیج اینستاگرام: https://instagram.com/jafari_maryam76?utm_medium=copy_link / کانال تلگرام:https://t.me/beshnu_az_man
مصاحبههای کوتاه با مردان کریه!
?کتابی متفاوت که خوانندگانی خاص میطلبد.
?مصاحبههای کوتاه با مردان کریه
از دیوید فاستر والاس نویسندهی بزرگی که بیشترین تأثیر را روی ادبیات این دورهی آمریکا گذاشت.
والاس سبک و جهان داستانی خاص خودش را دارد.
این مجموعه شانزده داستان دارد که بعضی از آنها عناوین یکسانی دارند.
از ویژگی های نثر وی، قطعه قطعه بودن روایتهاست.
جملات کوتاه و پشت سر هم میآیند، گاه این جملات بی ربط به هماند اما در نهایت به انسجامی میرسند که پازل داستان را تکمیل میکنند.
? به گفتهی خود والاس نوشتههایش خوانندگانی فعال میخواهد، نه مخاطبان تلویزیون و رسانه ها را که فقط تماشاگرانیاند که تنها آنچه را به آنها میدهند دریافت میکنند. خواننده باید فکر کند و ذهنش درگیر مضامین شود.
خواندن این فراداستانها تمرکز بالایی میخواهد، جملات تو در تو و روایت های غیرخطی مخاطب را وادار میکند پایان هر پاراگراف به عقب برگردد و دوباره آن را بخواند.
?️ نظرگاه اکثر داستانها منِ راوی از نوع تکگویی درونی یا تکگویی نمایشی است.
ارتباط گرفتن با داستان هایی با نظرگاه های منِ راوی راحتتر است و شخصیت ها پرداخت بهتری دارند.
مصاحبه با مردان کریه هم به شکل تکگویی نمایشی است. شخصیتها پاسخهایی را میدهند که ما سوال های آنها را نمیبینیم.
شخصیت های اصلی و راوی همهی داستان ها مردان هستند. مردانی بیاحساس و کریه!
این مصاحبهها گاه زیادهگویی دارند اما درونمایههای قابل تأملی هم دارند.
?️نویسنده با خودآگاهی کامل روایتگری میکند و شخصیتهای داستانهایش خوددرگیر، تنها و زنستیزاند.
مضمون همهی داستان ها تنهایی، رنج آدمی، زنستیزی، خودبینی، خودفریبی و دیگر فریبی است.
شخصیت ها در امکان عشق تردید دارند، تنها، غمگین و بینهایت انزجارآوراند.
? سخن مترجم در ابتدا و بخش مصاحبهها و جستارهای انتهایی کتاب را به هیچ وجه از دست ندهید. برای نویسندگان و خوانندگان جدی ادبیات، بسیار کارآمد است.
من جستار *آن دورترها* از جاناتان فرنزن را بیش از همه دوست داشتم. فرنزن که دوست صمیمی والاس بوده بدون هیچ گزافهگویی و تملقی از دوست مرحومش میگوید و بسیار برای خودکشیاش سرزنشش میکند و برخلاف طرفداران وی، این آخرین کارش را خودخواهی و خیانت در حق دوستدارانش میداند.
?در اولین داستان* شیطان آدم سر شلوغی است*، از منطق بازاریای میگوید که به همهی جنبه های زندگیمان نفوذ کرده. مردی کلوخ کوبش را رایگان میگذارد اما خریداری ندارد تا اینکه به پنج دلار برای فروش میگذارد.... مردم هیچ چيز را جز پول باور ندارند.
در داستان *همه ی آنها* از دروغ هایی میگوید که در بچگی میشنویم. از تخیل، قدرت جادو و تقدسگرایی!
در *آن بالا تا ابد*: از بلوغ، حس تنهایی و ترس میگوید و جهان را از نگاه نوجوانی، با توصیفات عالی و فضاسازی دقیق به ما نشان میدهد.
درون مایههای اکثر داستانها را دوست داشتم، فلسفی، روانشناختی، جامعهشناختی و عمیق بودند.
دیگر مثال، داستان خودکشی به مثابهی یک جور هدیه که از ملال میگوید، از رنج مادری که میخواهد مادر به معنای واقعی کلمه از دید جامعه باشد و این سرخوردگی و انزجار را ناخودآگاه به فرزندش منتقل میکند.
تنها با داستان های هشتگانه و کلیساها را دستها نساختهاند نتوانستم ارتباط بگیرم. به نظرم زیادهگویی داشتند و انسجام داستانی کمی داشتند.
?او در داستانهایش ️نگاه فلسفی و روانشناختی دارد. از رنج آدمی میگوید از خشونت، حس اعتماد و خیانت، ترحمها، نقش بازیکردنها. و شخصیت ها بیهیچ ترسی از داوری، بیپرده اعتراف میکنند.
از بدی های جهان صنعتی میگوید، جهان مدرنی که آدمها را ربات فرمانبردار خویش کرده است.
در مصاحبهها، مردان کریه به واقعیت وجودیشان اعتراف میکنند و خواننده را به اعماق تفکر فرو میبرند.
?️او فرمی جدید را ساخت با تکیه بر این امر که در چنین زمانه ای آدمیزاد بودن کوفتی چه چیزی است!
والاس نویسندهی دغدغهمندی بوده که گفته داستان جدی خواندن هزینه دارد و آدم ها را از انفعال و تنهایی در میآورد و به تفکر وامیدارد.
از نظر او داستان رنج است چون زندگی واقعی و ما در داستانها به این رنج ها عمومیت میدهیم.
?یک نکته را هم باید اضافه کنم، به نظرم اگر به این مجموعه داستان، مجموعه جستار هم بگوییم بیراه نگفتهایم. از آنجایی که آقای والاس جستارنویس هم بوده، به نظر من، خیلی از داستان ها به جستار بیشتر شباهت داشتند.
بخشهایی ار کتاب??
?داستان یکی از معدود تجربههایی است که در آن انسان هم با تنهایی مواجه و هم از آن رها میشود.
?به این رسیدهای که ترس بیش از هر چیز از فکر کردن میآید.
?آنطور که من میفهمم به برخورد طبیعی مردم با پدیدههای جادویی و اثبات نشدنی میگویند تقدیس! همانطور که احترام و اطاعت برخورد مردم با پدیدههای فیزیکی قابل رویتی مثل پول یا جاذبه را توصیف میکنند.
?هیچ چیز در کل جهان به اندازه وجود من واقعی نبود، فرانکل زمان هولوکاست توی اردوگاه بوده و کتاب از تجربههای دورانش دراومده، درباره تجربهش از سویهی تاریک انسانه و حفظ هویت انسانیش وسط اون حقارت و خشونت رنج اردوگاه که هویتش رو از بین میبره، کتاب معرکه معرکهست و حالا به این فکر کن اگه هولوکاست نبود، انسان در جستجوی معنایی هم در کار نبود.
?اما الان دارم میگم به خصوص در مورد زنها که یا جور بنده نوازی محدود هم به ماجرا اضافه میشه که اونها یه چیز شکننده و حساسن و به راحتی نابود میشن، یه نوری که انگار باید تو حریر بپیچیمشون و بیش از هر کس دیگهای ازشون محافظت کنیم. که این خودش سرسری و بندهنوازانهست.
دارم دربارهی منزلت و احترام حرف میزنم نه که باهاشون یه جوری برخورد کنیم که انگار عروسکهای کوچکِ حساسیاند. هر آدمی گاهی دچار آسیب و هتک حرمت میشه و میشکنه چرا زنها رو خاص ببینیم؟!
?جهنم دو لشکر عظیم و وحشتناک درون او بود که بی صدا به سوی هم یورش می بردند، جنگ در میگرفت اما پیروز نداشت.
?کار داستان خوب این است که به هم ریختگی را آرام کند و آرامش را به هم بریزند.
?همهی ما در این جهان به تنهایی رنج میکشیم،همدلی واقعی ممکن نیست اما اگر تکه ای از داستان بتواند به ما این تخیل را بدهد که درد شخصیتی را بشناسیم، آن وقت ممکن است خودمان هم راحت تر بتوانیم تصور دیگران از دردهای خودمان را بشناسیم. این تجربهای بالنده و رهایی بخش است که از تنهایی ما درون خودمان کم میکند.
?نکتهی آخر اینکه پیشنهاد میکنم تنها خوانندگان جدی ادبیات این کتاب را بخوانند. ❓تا به حال کتابی با فرم و تکنیک خاص خواندهاید؟ ❓دیوید فاستر والاس را میشناسید؟ نظرتان دربارهی قلمش چیست؟ ❓ چند جستار خوب معرفی کنید..
مطلبی دیگر از این انتشارات
معرفی کتاب| چگونه با ماهی قزلآلا سفر کنیم؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
کتاب آنی شرلی
مطلبی دیگر از این انتشارات
چگونه کتابِ انگلیسی بخوانیم؟