گه جور میشود خود آن بیمقدمه / گه با دو صد مقدمه ناجور میشود گاهی گدای گدایی و بخت با تو یار نیست / گاهی تمام شهر گدای تو میشوند
معرفی بهترین رمان های انقلاب ۱
۱. چشمهایش
بدون شک یکی از بهترین رمانهای حوزه انقلاب، رمان «چشمهایش» از بزرگ علوی است. رمانی که اولین بار در سال ۱۳۳۱ به چاپ رسید و بعد از گذشت دههها هنوز هم علاقمندان خودش را دارد.
«چشمهایش» مثل اکثر آثار علوی، درونمایهای عاشقانه دارد اما او این عاشقانه را در بستری از اتفاقات سیاسی و مبارزات انقلابی ساخته و پرداخته میکند.
رمان چشمهایش مربوط به دوره اول حکومت پهلوی (رضا شاه) است و با شرح خفقان و سکوت حاکم بر شهر تهران آغاز میشود. نقاش بزرگی به نام «استاد ماکان» که مبارزی انقلابی است، به دلیل فعالیتهای سیاسیاش دستگیر شده و به روستای کلات تبعید میشود. بعد از گذشت سه سال از تبعید، استاد ماکان به طرز مشکوکی میمیرد. اکنون ده سال از مرگ او گذشته و رژیم پهلوی تصمیم میگیرد نمایشگاهی از نقاشیهای استاد ماکان ترتیب دهد. از استاد، تابلویی به نام چشمهایش به جا مانده که تصویر چشمهای زنی است.
مدیر این نمایشگاه، ناظم مدرسهای است که به زندگی شخصی استاد ماکان علاقمند میشود. او به دنبال صاحب آن چشمها است و آنقدر به جستجو ادامه میدهد تا بالاخره صاحب آن.ها (فرنگیس) را پیدا میکند.
اکثر شخصیتهای داستانهای علوی، روشنفکرانی هنرمند و هنردوست هستند که روح بزرگی دارند. اما بهترینِ آنها، «استاد ماکان» است. انسانی کم حرف، درونگرا، شجاع، مبارز و آزاده که علیه استبداد حاکم بر جامعه ایران بر میخیزد و نهایتاً نیز در تبعیدگاهش در کلات از دنیا میرود.
بزرگ علوی به خوبی از رفت و برگشتهای زمان در این رمان استفاده کرده است. او داستان را از جایی شروع میکند که سالها از مرگ استاد ماکان گذشته است. اما به تدریج و با عقب بردن زمان، شروع به گره گشایی میکند و در نهایت داستان را به جایی ختم میکند که در ابتدا شروع شده بود.
استاد ماکان -شخصیت اصلی این رمان- نامش برای همیشه در ادبیات انقلاب و مقاومت ماندگار شده است. آنچه شخصیت او را جذاب و دوست داشتنی میکند جمع احساسات متناقض او است؛ زندگی، عشق، روح مبارزه و سرسختی.
اگر از من بپرسید خواهم گفت زیست ادبی را باید به دو بخش تقسیم کرد: قبل و بعد از خواندن رمان چشمهایش!
۲. عاشقی به سبک ون گوگ
رمان «عاشقی به سبک ون گوگ» نوشته محمدرضا شرفی خبوشان، عاشقانهای جذاب است که در دو خط زمانی سالهای مشروطه و سالهای منتهی به انقلاب شکل میگیرد.
شخصیت اصلی داستان (البرز) پسر خدمتکار یکی از فرماندهان ارتش شاهنشاهی است. او از کودکی یک پایش کوتاهتر بود و بر خلاف برادر بزرگترش هیچ وقت وارد ارتش نشد. البرز دنبال علاقه اش رفت و نقاش موفقی شد. نازلی دختر سرتیپ، همبازی سالهای کودکی البرز بود که بعدها معشوقه اول و آخرش شد. نازلی هم نقاشی خوانده بود و دائم نمایشگاه می گذاشت. یک پایش اینجا بود و یک پایش فرنگ. قبل از آخرین سفرش، متوجه رفتارهای غیرعادی پدرش میشود و از البرز میخواهد طی این مدت او و رفت و آمدهای خانه باغ را زیر نظر داشته باشد و همه چیز را در نامه برایش بنویسد. البرز برای این منظور، در نامتعارفترین قسمت باغ (سگ دانی!) پنهان میشود و کم کم متوجه اتفاقات عجیب و غریبی میشود که او را متوجه هویت اصلیاش میکند.
محمدرضا شرفی خبوشان طی چهار فصل اطلاعات شخصیتها و اتفاقها را قطره چکانی به جان داستان میچکاند. از همان صفحات ابتدای کتاب سوالات زیادی برایتان ایجاد میشود که اگر کم حوصلگی کنید قطعا داستان را در میانه خواندن رها میکنید.
زاویه دید سه فصل اول کتاب، اول شخص و از زبان البرز است. اما زاویه دید فصل آخر (که به واقع زیباترین فصل کتاب است) «دانای کل نامحدود» است. این چرخش زاویه دید و تغییر زمان و مکان داستان، حسابی غافلگیرتان میکند و با خواندنش جواب تمام سوالهایتان را خواهید گرفت.
با خواندن عاشقی به سبک ون گوگ در پیچ و خم های داستان کشیده میشوید و دوباره به ابتدای کتاب بر میگردید. عاشقی به سبک ون گوگ را یکبار باید خواند و فهمید و بار دوم باید خواند و لذت برد...!
پایان
مطلبی دیگر از این انتشارات
انجمن نکبت زدهها
مطلبی دیگر از این انتشارات
ایدههای نمایشگاه کتاب
مطلبی دیگر از این انتشارات
داستانهای گازدار: همراه اول نیز همراهی نکرد!