معرفی و نقد کتاب سه‌‌شنبه‌ها با موری

غرق کار شده بودم و روزها مثل هم می‌گذشت. به خود آمدم و گفتم من در این شلوغی دنبال چه می‌گردم؟ آخرش چه می‌شود؟ مرگ؟ اصلا تابه‌حال به مرگ فکر کرده‌ام؟

مرگ نابودی نیست. یکی از موضوعات مهمی که اکثراً آن را سرکوب می‌کنیم و فکرش را از سرمان دور می‌کنیم، مرگ است. اگر معنای مرگ به‌درستی درک شود، زندگی نیز بهتر می‌شود. اگر می‌خواهید دید متفاوتی نسبت به مرگ پیدا کنید، پیشنهاد می‌کنم کتاب سه‌شنبه‌ها با موری را بخوانید.



معرفی کتاب سه‌شنبه‌ها با موری

سه‌شنبه‌ها با موری را نویسنده‌ی آمریکایی میچ آلبوم در سال 1967بر اساس واقعیت به رشته‌ی تحریر درآورد. این کتاب که به بیش از 45 زبان دنیا ترجمه شده است، یکی از پرفروش‌ترین کتاب‌‌های جهان محسوب می‌شود.

میچ آلبوم (زاده 1958) نویسنده‌ی آمریکایی، روزنامه‌نگار، فیلمنامه‌نویس، نمایشنامه‌نویس، مجری رادیو و تلویزیون و نوازنده است. همین‌طور که خود در داستان می‌گوید، او روزنامه‌نگار فوتبالی است که چندین جایزه‌ی مهم در این حوزه گرفته است. او در 37سالگی با استاد سابق دانشگاهش ملاقات می‌کند که حاصل این دیدارها در کتاب سه‌شنبه‌ها با موری آمده است. این کتاب برای 40 سال در لیست پرفروش‌ترین‌های نیویورک‌تایمز قرار گرفت.

در سال 1999 اپرا وینفری فیلمی بر اساس سه‌شنبه‌ها با موری ساخت که جزو پربیننده‌ترین برنامه‌ها شد و جایزه‌ی امی را نیز از آن خود کرد.

داستان به چهارده سه‌شنبه‌ای می‌پردازد که میچ آلبوم با استاد پیرش موری شوارتز ملاقات کرده است. در هر سه‌شنبه خود را در کنار استاد می‌یابیم و پابه‌پا معانی عمیقی را یاد می‌گیریم. کتاب سه‌شنبه‌ها با موری کمی حالت داستانی دارد و همین مخاطب را خسته نمی‌کند و بیشتر با آن همراه می‌شود.

پایان هر فصل غرق در فکر میخکوب می‌شویم. به‌راستی نگاهی به مفاهیم عمیق زندگی‌مان انداخته‌ایم یا همواره به هدف‌های بیهوده‌ی ساختگی مشغول بوده‌ایم؟


بهترین ترجمه سه‌شنبه‌ها با موری

از سه‌شنبه‌ها با موری ترجمه‌های زیادی صورت گرفته است که معروف‌ترین آن‌‌ها ترجمه‌ی ماندانا قهرمانلو از نشر قطره است. در ادامه نمونه‌ای از هر ترجمه می‌آورم؛ تصمیم با خودتان.

The Curriculum

The last class of my old professor's life took place once a week in his house, by a window in the study where he could watch a small hibiscus plant shed its pink leaves. The class met on Tuesdays. It began after breakfast. The subject was The Meaning of Life. It was taught from experience.

نشر قطره (ماندانا قهرمانلو، 1383)

واحد درسی

آخرین کلاس زندگی استاد قدیمی من هفته‌ای یک بار در منزلش برگزار می‌شد، کنار پنجره‌ی اتاق مطالعه تا او بتواند گل‌های ختمی را، که گلبرگ‌های صورتی‌رنگش در حال ریزش بود، ببیند. کلاس سه‌شنبه‌ها بعد از صرف صبحانه برگزار می‌شد و موضوع آنْ معنای زندگی و هستی‌شناسی بود. آموزش از طریق انتقال تجربه صورت می‌گرفت.


نشر البرز (مهدی قراچه‌داغی، 1379)

برنامه درس

آخرین کلاس زندگی استاد پیر من هفته‌ای یک بار در منزل او تشکیل می‌گردید، در کنار پنجره‌‌ای در اتاق مطالعه او،‌ تا بتواند از آنجا بوته کوچک بامیه را با برگ‌های صورتی‌رنگش تماشا کند. کلاس روزهای سه‌شنبه‌ و بعد از صرف صبحانه برگزار می‌شد. موضوع درس ما «معنای زندگی» بود. استاد آنچه را به تجربه می‌دانست، درس می‌داد.


نشر شمشاد (شهرزاد ضیایی، 1395)

واحد درسی

آخرین کلاس استاد قدیمی من هفته‌ای یک بار در خانه‌اش برگزار می‌شد؛ کنار پنجره‌ی اتاق مطالعه‌اش، جایی که می‌توانست ریزش برگ‌های صورتی گیاه بامیه‌اش را تماشا کند. کلاس سه‌شنبه‌ها بعد از صبحانه برگزار می‌شد. موضوع کلاس مفهوم زندگی (هستی‌شناسی) بود. همه‌چیز بر اساس تجربیات آموزش داده می‌شد.


در آخر ترجمه‌‌‌ی در دست انتشار امیرمحمد جوادی را می‌آورم که خود ویراستاری کرده‌‌ام:

برنامه‌ی تحصیلی

آخرین کلاس زندگی استاد پیرم هفته‌ای یک‌ بار در خانه‌اش برگزار می‌شد، کنار پنجره‌ای در اتاق مطالعه که او می‌توانست ریزش برگ‌های صورتی گیاه ختمی کوچک را تماشا کند. کلاس سه‌شنبه‌ها بود. پس از صبحانه آغاز می‌شد. موضوع کلاس معنای زندگی بود. این موضوع به صورت تجربی تدریس می‌شد.


موری شوارتز به همراه میچ آلبوم و همسرش
موری شوارتز به همراه میچ آلبوم و همسرش


نقد کتاب سه‌شنبه‌ها با موری

ترس از مرگ و اضطراب از آن در وجوه مختلف کتاب دیده می‌شود. ترس از پیری، بیماری، فرسوده شدن تن، مرگ احساسات و روابط و در یک کلام ترس از مرگ برای مردن.

این موضوع را در روان‌درمانی اگزیستانسیالیسم می‌بینیم. اروین یالون در کتاب روان‌درمانی اگزیستانسیالیسم می‌گوید برخی افرادی که با مرگ مواجه شدند مثلاً به صورت اتفاقی از خودکشی یا بیماری سختی نجات پیدا کرده‌اند، جور دیگری با زندگی مواجه شده‌‌‌اند و آن را بیشتر لمس کرده‌اند و به آن علاقه‌مندتر شده‌اند. کل روح این اثر نیز در پی این نکته است. شوارتز پیری که با مرگ مواجه شده و از زندگی لذت می‌برد، علی‌رغم درد و رنجی می‌کشد.

همه به مرگ اعتقاد دارند اما نوعی خوداستثناپنداری وجود دارد و مرگ را از خود دور می‌بینند.


موری لب به سخن گشود: «بگذار امروز را با این نظریه شروع کنیم: همه می‌دانند که خواهند مرد، اما آن را باور ندارند.»


«اما راه بهتری هم وجود دارد. باور کردن مرگ و آماده کردن خودت برای آن،‌ در هر لحظه. این بهتر است. روشی که به حق می‌تواند، تو را در طول زندگی‌‌ات کاملاً درگیر زیستن بکند.»


ترس از پیری هم نمودی از ترس به مرگ است. شوارتز در این باره نظر جالبی می‌دهد:

«خیلی ساده‌ست. آدم همین‌طور که بزرگ‌تر می‌شه، چیزهای بیشتری یاد می‌گیره. اگه آدم همیشه 22ساله می‌موند، همیشه همون‌قدر احمق بود. می‌دونی دیگه، سالخوردگی فقط زوال نیست. رشده. بیشتر از این نگرش منفیه که آدم قراره بمیره؛ این نگرش مثبته که آدم می‌فهمه قراره بمیره و به همین دلیل بهتر زندگی می‌کنه.»


حال با این نگرش نگاهی به دنیای اطراف خود بیندازید و ببینید چه جنبه‌های از زندگی‌تان با این مفهوم گره خورده است.

اما به قول شوارتز، همه این شانس را ندارند که با مرگ این‌چنین مواجه شوند. پس او سعی می‌کند به شاگرد جوان خود این مفهوم را آموزش دهد و امید است که خواننده نیز با خواندن این کتاب مرگ یا همان زندگی را بیشتر در آغوش بگیرد.


آیا شما هم مثل موری به مرگ می‌نگرید؟

کتاب را می‌توانید از اینجا دانلود کنید. طاقچه برنامه‌ای است که می‌توانید به صورت قانونی و با پرداخت بهایی اندک، به صدها کتاب دسترسی داشته باشید.