سالهای سال است که به دنبال تو میدوم پروانه زرد، و تو از شاخهی روز به شاخهی شب میپری و همچنان... "حسین پناهی"
معرفی کتاب بادبادک باز
کتاب بادبادک باز اثر خالد حسینی نویسندهی افغان-آمریکایی است که با داستانی بسیار گیرا از دو کودک افغان شروع میشود که در یک خانه زندگی میکنند با این تفاوت که یکی امیر، پسر صاحب خانه و دیگری حسن، فرزند مستخدم خانه است. اما تفاوت و عامل اصلیِ تبعیضها بین حسن و امیر، تفاوت قومی و نژادیِ آن دو است. امیر از تبار پشتون و حسن هزاره است. نویسنده با بیان تفاوتهای زندگی حسن و امیر سعی در نکوهش نژادپرستی دارد. کتاب در مقطع زمانی ۱۹۶۳ تا حدود ۲۰۰۳ است. از روزهای خوش افغانستان میگوید و بعد از آن حملهی روسها و اوج داستان در زمانی است که افغانستان تحت حاکمیت طالبان است. نمیتوان بادبادکباز را رمانی تاریخی معرفی کرد چراکه به جزيیات سیاسی پرداخته نشده اما شاید بتوان گفت به نوعی آسیب شناسی جنگ و تغییر و تحولات سیاسی بر زندگی مردم و به خصوص کودکان است.
کتاب به صورت اول شخص از زبان امیر است. امیر و حسن تا دوازده سالگی برخلاف جو حاکم بر جامعه که هزارهها را پستتر میدانستند، چون دو برادر در کنار هم بزرگ شدند و همدیگر را دوست میداشتند اما در دوازده سالگیشان اتفاقی میافتد که سایهی آن بر تمام داستان میافتد. خالد حسینی استادانه موقعیتهایی را خلق میکند که کاملا احساسات خواننده درگیر میشود و همین موضوع سبب کِشش بسیار زیاد کتاب است. موقعیتهای دردآوری را بازگو میکند و خواننده را به فکر فرو میبرد که چقدر دنیا میتواند ظالمانه پیش برود و انسان را به زوال بکشاند. باورهای متعصبانه و افراطیای که به نام اسلام و مسلمانی، زندگی چه بیگناهان و بیپناهانی را سیاه میکند.
البته نقدهایی هم به جزییات داستان وارد است اما توضیحشان باعث لو رفتن داستان میشود. در مجموع من این کتاب را دوست داشتم و خواندنش را خالی از لطف نمیدانم و به شما پیشنهاد میکنم که بخوانیدش. این کتاب را از انتشارات نیلوفر با ترجمهی بینقص مهدی غبرائی خواندم. ۳۶۸ صفحه است اما با توجه به جذابیت داستان، احتمالا زود خوانشش تمام میشود.
مطلبی دیگر از این انتشارات
مقاله ای بی مانند از استاد شریعتی درباره پیامبر
مطلبی دیگر از این انتشارات
دوره بازترجمه اصول فلسفه حق: بندهای 27، 28 و 29
مطلبی دیگر از این انتشارات
دربارهی کتاب | زنی با موهای قرمز