این من نیز/ منکر میشود مرا/ من کو؟/ مرا خبر نیست/ اگر مرا بینی/ سلام برسان...
معرفی کتاب ما همه باید فمینیست باشیم
"ما همه باید فمینیست باشیم" تا حدودی منطق بیخودی است. همان قدر که منطق پشت این جملات بیخود است: "ما همه باید مسیحی باشیم" ، "ما همه باید مسلمان باشیم" ، "ما همه باید آتئیست باشیم" یا "ما همه باید سوپرمن باشیم!" از آنجا که خیلی وقت است دید صفر یا صدیم( هیچ یا همه چیز) را از دست داده ام، فکر میکنم عنوان کردنِ باید برای یک حکم، و قاطعیت ورزی نسبت به یک منطق، شجاعت زیادی میخواهد. این روزها زیاد نمی توان از بایدِ قاطع استفاده کرد. مسیحیت آیین الهی بوده اما تحریف شده. اسلام در ذات خوب است اما اختلاف نظرها و باگ هایی دارد سرسام آور. فمینیسم نیز برخلاف آنچه در ذهن ها جای گرفته، به خودی خود مفید و اثربخش است اما تبعات منفی و نامشخصات هم زیاد دارد. بنابراین در نگاه اول، این تعیین تکلیفی که در اسم کتاب صورت گرفته چندان به مزاقم خوش نیامد. انگار این پیام را به آدم منتقل میکند که کتاب افراطی و تک بعدی نوشته شده. شاید همینطور باشد؛ کتاب تک بعدی است و توسط فمینیستی نوشته شده که شیفیته ی فمینیسمِ مقبول خودش است. اما خوشبختانه افراطی نیست. یک فمینیست شادِ آفریقایی که از مردها بیزار نیست، رژلب میزند و کفش پاشنه بلند می پوشد ولی نه برای مردان، بلکه برای دل خودش. نویسنده خود را چنین آدمی توصیف میکند. عدم افراط گری برای من خیلی مهم است به طوری که اگر تنها ردپایی از آن را ببینم، از خواندن دست میکشم و کتاب را می بوسم میگذارم کنار.
همانطور که گفتم کتاب، حامل یک بعد کوچک اما مثبت از فمینیسم است. از این رو نباید انتظار داشته باشید که فمینیسم از همه ی جهات تحلیل و بررسی شده و جنبه های مختلف آن به دراز و پهنا کشیده شده باشد! نویسنده اهل نیجریه ی آفریقاست. کشوری که در آن هنوز این باور وجود دارد که مردها از هر لحاظ برتر و مهم تر از زنان هستند. چرخه ی نادیده گرفته شدن ها، ناحقی ها و تبعیض ها هر روز برای زنان و دختران این سرزمین مانند یک امر کاملا عادی رخ میدهد. گاهی بدیهی ترین رفتارها برای آنها هنجارشکنی محسوب میشود! به طوری که نویسنده می گوید در نظر مردم، اینکه دختری لباس آبی بپوشد بسیار بسیار بعید و عجیب است. اگر در یک رستوران خانمی بخواهد پول غذا را پرداخت کند، پیشخدمت که طبیعتا مرد است به هیچ وجه پول را نمیگرد مگر اینکه مردی آن را بدهد! میگوید در بچگی در حالی که بیش از هر پسری برای نمایندگی کلاس کفایت داشته، او را انتخاب نکرده اند چرا که فقط پسرها اجازه ی این کار را داشته اند... در چنین شرایطی، آرمان های فمینیسم برای او الهام بخش بوده است و به تعریف مثبتی از فمینیسم ایمان آورده که این کتاب را هم بر پایه ی همان نوشته؛ برابری زن و مرد، بدون هیچ تنفر و جبهه ی جنگی. درواقع کتاب شرح چند ماجرا از ظلم هایی است که به زنان نیجریه میشود، بعضا در موردش شنیده ایم و حتی تجربه اش کرده ایم. سپس نویسنده این ماجراها را مورد نقد قرار میدهد و به ما نشان میدهد که یک نظام مرد سالار، چقدر به زنان آسیب میزند و انها را از رشد و شکوفایی استعدادهایشان باز میدارد. نه تنها به زنان، بلکه به مردان نیز آسیب میرساند. به انها تلقین میکند که ربات های بی احساسی هستند که نباید گریه کنند، باید بار مالی زندگی را تنهایی به دوش بکشند و اگر همسرشان شغلی بیرون از خانه داشته باشد نشانه ی ضغف انهاست!
نکته ی مثبت کتاب این بود که حجم کمی داشت و نکته ی منفیش بازم این بود که حجم کمی داشت! در لحظه ای که خواننده مشتاق شده و دلش میخواهد بیشتر بداند، کتاب تمام میشود. به شخصه دلم میخواست دیدگاه نویسنده در مورد جنبه ها و بعدهای مختلف فمینیسم را هم بدانم. اما نویسنده زیرکانه همان جا که دلش خواسته کتاب را تمام کرده. طوری که آخرش مزه ی دهانش برایتان مشخص نمی شود و هنوز مطمئن نیستید این طرز فکر فریبنده قرار است به کجا ختم شود. آیا از اینورْ آنورِ بوم خواهد افتاد یا تعادل را رعایت خواهد کرد؟ اینگونه هم خدا را نگه داشته هم خرما را! یا شایدم حرف بیشتری برای گفتن نداشته. مانند شخصی که به تازگی با یک شیرینی خیلی خوشمزه آشنا و شیفته ی آن شده اما هنوز با خبر نیست از دیابت، قند خون و کوفت و زهرماری که زیاده روی در خوردن شیرینی میتواند برایش به ارمغان بیاورد. در کل کتابی کوتاه و قابل تامل بود. فقط ای کاش مفصل تر بود.
اگر میخواید با یک چشمه از اعتدال در فمینیسم آشنا بشید آثار این نویسنده رو بهتون پیشنهاد میکنم. هرچند خودم هنوز بهش اعتماد کامل ندارم. چون به فمینیسم اعتماد کامل ندارم. قضیه ی همون بایدِ قاطع. در واقع تعاریفی که از فمینیسم در اختیار ما قرار میگیره از دیدگاه های متفاوت بیان شده و یک چیز ثابت نیست. نباید از زن مفرحی که در زندگی همه چیز داره انتظار داشته باشید یه تعریف قابل قبول از فمینیسم بهتون بده که خونتون رو به جوش نیاره! مثلا اگه برید از کارداشیان ها در مورد فمینیسم بپرسید معلومه یه مشت اراجیف تحویلتون میدن که بگن زن از مرد برتره یا اون خانمای ژیگول خارجی که با هم بحث میکنن. باید برید از زنی بپرسید که هر روز داره با کمبود همه چیز دست و پنجه نرم میکنه. اون وقت باید معقول ترین تعریف رو انتخاب کنید...(خودمی میدونم بایدی وجود نداره!)
مطلبی دیگر از این انتشارات
خوشبختی لعنتی
مطلبی دیگر از این انتشارات
چگونه غرب خدا را واقعاً از دست داد؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
ایدههای نمایشگاه کتاب