معرفی کتاب "هر اتفاقی دلیلی دارد"

کتاب "هر اتفاقی دلیلی دارد و دروغ‌های دیگری که دوست داشته‌ام" توسط خانم کیت باولر نوشته شده است و آقای حسین طیبی این کتاب را ترجمه کرده‌اند. نسخه‌ای از کتاب که بنده تهیه نمودم در تیراژ 1000 نسخه و چاپ دوازدهم آن بود که در سال 1399 توسط انتشارات میلکان چاپ شده است. قیمت کتاب در زمان تهیه این نوشته 32 هزار تومان است و از طریق سایت شهرکتاب در دسترس است.

یکی از دلایل اصلی که کتابِ هر اتفاقی دلیلی دارد را انتخاب نمودم پیشنهاد آقای بیل گیتس برای مطالعه بود. شخصیت اصلی داستان زنی است که تفکرات مذهبی عمیقی دارد و در طول کتاب مثال‌های دینی زیادی را برای خواننده بیان می‌کند. در مدرسه الهیات تدریس می‌کند و دوستان مذهبی بسیاری دارد. این زن در حال مبارزه با بیماری مهلک سرطان است. اما نباید فراموش کنیم که قبل از آن با مشکلات بسیار زیادی درگیر بوده است. بسیار قبل‌تر توانایی حرکت دستان خود را از دست داده و دقیقا روزی که قرار عمل جراحی داشته متوجه می‌شود باردار است. بارداری که سال‌ها اتفاق نمی‌افتاده و به عنوان یک معجزه از آن یاد می‌کند. بعد از کنسل شدن عمل جراحی با فیزیوتراپی‌های خاص سلامت دستان خود را به دست می‌آورد. روزی که متوجه می‌شود سرطان پیشرفته دارد کار را تمام شده فرض کرده و از اطرافیان خود می‌خواهد مراقب فرزندش باشند و شوهرش را وادار کنند تا ازدواج مجددی داشته باشد. دکترها شانس زنده ماندنش را تنها 30درصد اعلام می‌کنند. اما پس از مدتی متوجه می‌شود با نوعی درمان نادر ممکن است زنده بماند. نور امیدی در زندگی‌اش ایجاد می‌گردد اما حالا مشکل تامین هزینه‌های سرسام آور را دارد و هیچ کدام از شرکت‌های بیمه هزینه‌های درمان را نمی‌دهند. پس به اساتید و همکاران رو می‌آورد و از آنها درخواست کمک می‌کند و همین امر سیل کمک‌ها را جاری می‌کند. درمان ویژه شروع می‌شود اما هر روز توان بدنی‌اش تحلیل می‌رود و امیدش کمرنگ‌تر می‌شود و همین امر او را به فردی بسیار پرخاشگر و فحاش بدل می‌کند. روز به روز مرگ را به تصویر می‌کشد و از آن در روزنامه‌های بزرگ آمریکا می‌نویسد و هزاران نفر نوشته‌هایش را بازنشر می‌کنند. از جواب‌های مردم و نامه‌هایی که برای‌ش می‌نویسند می‌گوید و در آخر تصمیم می‌گیرد دست از گلایه بردارد و جهان را آن گونه که هست بپذیرد.

" همیشه دلم می‌خواست فرزندی تربیت کنم که مردم ستم‌دیده را دوست داشته باشد، برای حلزون‌ها بیاستد و بخواهد بداند که چرا مردی که بیرون پنجره‌ی ماشین ایستاده است، می‌گوید در ازای غذا کار خواهد کرد. می‌خواهم پسر سرسخت اما دل‌رحمی تربیت کنم. او درد دنیا را خواهد فهمید؛ اما همه چیز برایش بهتر خواهد شد. در برابر دل شکستگی شجاع خواهد بود."