معرفی یک مشت کتاب


اقتصاد روایی:

اقتصاد روایی یک کتاب از رابرت شیلر هست که معرفی آن را در فایل صوتی انجام داده‌ام. مابقی کتاب‌هایی را که مطالعه کرده‌ام، در متن می‌آورم. بابت اینکه لحن معرفی‌ها گاها تغییر می‌کند پوزش می‌طلبم چرا که این کتاب‌ها را پیشتر یکبار در کانال تلگرامی منتشر کرده‌ام به همین خاطر بسته به حال و هوایی که داشتم، با لحن‌های متفاوتی کتاب‌ها را معرفی کرده‌ام

سینما به روایت اسلاوی ژیژک:

موضوع: سینما، رمان

نویسنده✍?: اسلاوی ژیژک

تعداد صفحات: ۱۰۰ صفحه

یک کتاب خوب برای نگاهی متفاوت به سینما. کتاب بیشتر در مورد نگاه ژیژک به سینما است. در واقع قرار نیست تحلیل فیلم یا همچین چیزی رو توی این کتاب بخونید، صرفا قراره اون چیزی رو که ژیژک می‌خواد بگه رو اینبار از دریچه سینما و با مصداق‌های سینمایی بخونید. از این منظر به نظرم ایده خلاقانه‌ای بود. عمده کسانی که نمره پایینی به این کتاب دادن، امیدوار بودن که تحلیل فیلم رو بخونن بنابراین حواستون باشه که کتاب چی داره. نکته دیگه اینکه اگرچه اگر فیلم‌ها رو ندیده باشید، باز هم می‌تونید متوجه کتاب بشید، اما بهتره که فیلم‌ها رو دیده باشین تا بهتر درک کنید. بعلاوه که هیچ چیز خاصی در مورد فیلم‌ها به شما نمیگه. کتاب در مورد فیلم نیست.

ناطور دشت:

موضوع : رمان

✍️ نویسنده : جروم دیوید سلینجر


ناطور دشت از اون کتاب‌هایی بود که واقعا آدم رو شیفته خودش می‌کرد. به نظرم یکی از بهترین رمان‌هایی بود که بعد از مدت‌ها خوندم. جریان روایی منسجم و درون مایه بسیار جذاب.

حتی خود شخصیت هم شخصیت خوبی بود، به خوبی پردازش شده بود. توصیفات اصلا سرعت داستان رو کم نمی‌کرد و خود داستان هم بسیار جذاب بود. به نظرم همه باید این کتاب رو بخونن چون همه ما در دوره‌ای از زندگی مون تصمیم گرفتیم که مثل هولدن باشیم.

تصمیم گرفتیم که جمع کنیم و بریم یه گوشه‌ای توی یک روستا و ناطور دشت بشیم. اما به دلیل همون تضادی که ته ذهنمونه منصرف شدیم. وقتی زرق و برق دنیای مدرن رو دیدیم و دیدیم که زندگی چیزی بجز همین تضاد نیست، پشیمون شدیم.

در مورد اسم ناطور دشت هم یک چیزهای جالبی پیدا کردم. ناطور که به نظر میرسه یه جورایی حالت مترسک داره. کسیه که توی مزرعه و دشت میچرخه و مواظب محصوله که پرنده‌ها و حیوانات نیان بخورن.

اما توی انگلیسی اسمش هست The Catcher in the Rye که از یک شعر از رابرت برنز گرفته شده به اسم Comin' Thro the Rye کلمه RYE یعنی چاودار یا جوی سیاه یا همچین چیزایی. خود کلمه اونطور که من متوجه شدم، اشاره به کسایی داره که اجازه نمیدن گندم از آسیاب خارج بشه. وقتی آسیاب میچرخه، یه سری گندم از گوشه و کنار میریزه بیرون. کار کچر ده رای اینه که اون گندم ها رو جمع کنه.

حالا برمیگردیم توی داستان، جایی که هولدن داره واسه فیبی تعریف می‌کنه می‌خواد چیکاره بشه.« ببین مدام یه تصویر تو سرمه. بچه‌هایی که دارن تو دشت بزرگی بازی می‌کنن. یه عالمه بچه کوچولو. بیشتر از هزارتا. هیچکی‌ام اونجا نیست که مواظب‌شون باشه. هیچکی جز من. من وایسادم لبه یه پرتگاه خطرناک و کارم اینه که نذارم بچه‌ها بیان لبه پرتگاه. یعنی اگه دیدن و حواس‌شون نبودن دارن اشتباه میرن. من میرم و میگیرمشون. تمام روز کارم همینه. این که فقط و فقط بشم ناطور دشت. »

سلینجر می‌خواد بگه که هولدن می‌خواد نذاره که بچه ها از مسیرشون منحرف بشن. مثل اتفاقی که واسه خود هولدن افتاد. هولدن از تمام موضوعات سطحی که اطرافش میگذره بیزاره. نمی‌خواد نسل بعدی هم همین بلا سرش بیاد. کل داستان حول همین مساله میچرخه. اینکه نسلی در حال رشده که داره به لبه پرتگاه میره و کسی نیست جلوی افتادنشون رو بگیره. در مجموع به نظرم این کتاب واقعا ارزش خوندن داره.


تصویر دوریان گری:

موضوع : رمان

✍️ نویسنده : اسکار وایلد


رمان تصویر دوریان گری، شرح حال زمانه ما است. زمانه‌ای که همه تمام تلاش خود را می‌کنیم تا زیبایی خود را حفظ کنیم تا بیشترین لذت را از دنیا ببریم. زمانه‌ای که دیگر اخلاقیات خریداری ندارد.

لرد هنری در این رمان، همان سرمایه‌داری است. همان رسانه‌ها است. همان اینستاگرام است که به ما می‌گوید تنها چیزی که ارزش دارد، لذت بردن است. باید زیبا بود و تا می‌توانید از زندگی لذت ببرید. و بازیل، همان فروشنده ابزار و لوازم زیبایی است. همان جراح پلاستیک است، همان کسی که با کشیدن پرتره‌ای از ما هرگز اجازه نمی‌دهد پیرتر شویم. تا بتوانیم باز هم لذت ببریم.

این رمان اگرچه حدود ۱۵۰ سال پیش نوشته شده است اما انگار شرح حال امروز ما است. معمولا در ستایش مدرنیته می‌گویند که پیش از مدرنیته برای سال‌ها همه چیز یکسان بوده است. اما به نظر می‌رسد خود مدرنیته هم همینگونه است. مدرنیته نیز چیزی را در زندگی انسان تغییر نداده است و صرفا ابزار جدید برای تفکرات قدیمی ایجاد کرده است.

امروز همه ما یک دوریان گری هستیم که مرید لرد هنری شده‌ایم. همه ما با دیدن عکس خود آرزو می‌کنیم که کاش پیر نشویم و بتوانیم زیبایی خود را حفظ کنیم. برای این کار به انواع و اقسام ابزارها دست می‌زنیم این گونه است که در جامعه افرادی بزک کرده با چهره‌های زیبا اما افکار منحط، خطرناک و بدون هیچگونه رحمی می‌بینیم. این رمان یکبار دیگر ما را با حقیقت این جهان به صورت بی‌واسطه روبرو می‌کند.

پ.ن: از روی این کتاب فیلمی هم ساخته شده است که بسیار بد است.

تکرار:

موضوع: فلسفی- عاشقانه

نویسنده✍?: سورن کیرکگور

انتشارات: نشر شبخیر

تعداد صفحات : ۱۳۲


کتاب تکرار دومین کتابی هست که از سورن کیرکگور فیلسوف دانمارکی خوندم. این کتاب یک خودزندگی نامه است که کیرکگور در مورد اتفاقاتی نوشته که برای خودش و یکی از دوستاش (که به نظرم اون دوست هم خیالی باشه) افتاده.

کتاب برعکس کتاب ترس و لرز که نثر زیبا و سختی داشت، نثر روانتری داره و مطالبی که عنوان میشه عمق نسبتا کمتری داره. اما قطعا کمتر از کتاب ترس و لرز خوب نیست.

برخی از نقاط کتاب ارجاعاتی به زندگی حضرت ایوب میده و میگه که حضرت ایوب اتفاقا تکرار رو به خوبی انجام داده بود و به همین خاطر بود که هرچی که از دست داد رو دوباره به دست آورد.

از نظر کیرکگور زندگی چیزی جز تکرار نیست. همه چیز مدام در حال تکراره و انسان در همین تکراره که خودش رو میشناسه. یه جورایی میتونم به حرف حضرت امیر (ع) هم ربطش بدم که فرمود اگر کسی دو روزش مثل هم باشه ضرر کرده. کیرکگور هم تقریبا داره همین رو میگه. میگه روزها میان و میرن اما اگر تو نتونی در این آمد و رفتن معنایی برای زندگی پیدا کنی بازنده‌ای. اگر نتونی بهترش کنی باختی.

در مجموع این کتاب فوق العاده است. حتما بخونید.

همه دروغ می‌گویند

موضوع: فلسفی- تکنولوژی

نویسنده✍?: ست استیونز

انتشارات: نشر گمان

تعداد صفحات : ۳۶۸


یک ایده استثنایی! تنها چیزی که میشه در مورد این کتاب گفت. فوق العاده است.

من این کتاب رو از پادکست بی‌پلاس آشنا شدم و همیشه می‌خواستم بخونم که بالاخره موفق شدم. اگرچه اکثر صحبت‌هایی که توی کتاب میشه، توی پادکست بهش پرداخته شده اما باز هم مثال‌هایی که توی کتاب میزنه ارزش خوندنش رو داره.

کتاب در مورد اینه که کلان داده چطوری می‌تونه وضعیت ما رو بهتر یا حتی بدتر کنه. چطور میشه بسیاری از ایده‌ها رو باهاش آزمایش کرد و چطور میشه باهاش کاری کرد که افراد بیشتری به سایت ما سر بزنن.

من خودم زمان انتخابات سال ۱۴۰۰، از همین روش استفاده کردم و میتونم بگم نتایج ۸۰ درصد با چیزی که پیش بینی می‌کردم مطابقت داشت. قطعا اگر این کتاب رو قبلش می‌خوندم نتایج بهتری هم می‌شد کسب کرد.


یک بخش از کتاب که خیلی دوسش داشتم رو میارم:


ساعت ۶ جمعه‌ی هر ماه، اکثر خیابان‌های منهتن خلوت و خالی از سکنه است. مغازه‌هایی که در سرتاسر این خیابان هستند تعطیل‌اند؛ روبه رویشان با دروازه‌های فلزی امنیتی پوشیده شده و شعبه‌های بالایشان تاریک و خاموش‌اند.

اما طبقه‌های بانک sachs goldman که یک مؤسسه‌ی بانکی سرمایه‌گذاری جهانی در پایین منهتن است، به طور چشمگیری می‌درخشد و آسانسورهایش هزاران کارمندش را به سمت میزهایشان می‌رساند. ساعت ۷ صبح، بسیاری از این صندلی‌ها پر خواهند شد.

واقعاً در روزهای دیگر در این ساعت این بخش از شهر در خواب است؛ اما در این صبح جمعه، همهمه‌ای از انرژي و هیجان وجود دارد. در این روز، اطلاعاتی که قرار است تأثیر شدیدی بر بازار بورس بگذارد خواهند رسید.

چند دقیقه پس از اینکه این اطلاعات منتشر می‌شود، در سایت‌های خبری گزارشش می‌آید. چند ثانیه پس از انتشار اطلاعات، در goldman و صدها موسسه‌ی مالی دیگر این اطلاعات در معرض بحث و مناظره و تشریح شدید قرار می‌گیرند؛ اما امروزه بسیاری از اتفاقات واقعی در امور مالی در میلی ثانیه‌ها رخ می‌دهند. Goldman و سایر مؤسسه‌های مالی میلیون‌ها دلار برای خرید کابل‌های فیبر نوری که زمان جابه‌جایی اطلاعات از شیکاگو به نیوجرسی را ۴ میلی ثانیه کاهش داده است (از ۱۷ به ۱۳ میلی ثانیه) پرداخته‌اند. مؤسسه‌های مالی الگوریتم‌هایی دارند که این اطلاعات را می‌خوانند و در عرض چند میلی‌ثانیه مبنی بر آن تجارت می‌کنند. پس از انتشار این اطلاعات، قبل از اینکه شما بتوانید یک پلک بزنید؛ بازار حرکتش را شروع کرده.

این داده‌ی حیاتی و پراهمیت چیست که برای goldman و تعداد زیادی از مؤسسات مالی این قدر باارزش است؟


نرخ بیکاری ماهیانه.


اما خود این نرخ که این‌قدر تأثیر جدی بر بازار سهام دارد و مؤسسات مالی هر کاری را برای به حداکثر رساندن سرعت به دست آوردن، تحلیل و عمل کردن بر اساس آن می‌کنند، از یک نظرسنجی تلفنی به دست می‌آید که دیوان آمار نیروی کار انجام می‌دهد و این اطلاعات پس از ۳ هفته منتشر می‌شوند.

✍️ فهمیدین چی‌شد؟ میلیون ها دلار هزینه برای داده‌هایی که خودش تاخیر بسیار زیادی داره. البته خیلی از شرکت‌های مالی به سمت استفاده از کلان داده رفتن. مثلا از داده‌های خرید والمارت استفاده می‌شه تا ایده‌ای در مورد هزینه افراد به دست بیارن اما فاصله هنوز زیاده.

مسخ:

موضوع: فلسفی- زمان

نویسنده✍?: کافکا

تعداد صفحات : ۸۴


رمان مسخ را اگر چند سال پیش می‌خواندم قطعا از آن لذت می‌بردم. اما امروز نه. به نظرم باید رمان مسخ را در ۱۸ ۱۹ سالگی خواند. بعد از آن برایت مسخره می‌شود.

تمام حرف‌هایی که نویسنده قصد داشت آنها را بگوید، به نظر زمخت و بدون ظرافت بود. ماجرا در مورد مردی است که صبح از خواب بیدار می‌شود و می بیند که سوسک شده است.

با این حال اولین چیزی که به ذهنش می‌رسد این است که باید به سر کار برود. یعنی مساله طرف سوسک شدنش نیست، بلکه این است که چگونه به کار خود بازگردد.

مابقی داستان به همین صورت است. تقلای فرد در یافتن خود به عنوان یک سوسک و کنار آمدن با هویت جدیدش و همینطور رجوع به گذشته.

داستان درونمایه جذابی دارد، اما کافکا نتوانسته است این درونمایه جذاب را به داستانی خواندنی بدل کند. (حداقل از نظر من) در واقع آن چیزی را که می‌شد در باطن یک داستان خوب جای داد، کافکا به زور در حلق خواننده حقنه کرده است.

به نظرم این کتاب به عنوان یک کتاب در زمینه آشنایی با نهیلیسم و همینطور اگزیستانسیالیسم خوب است، اما به عنوان رمان ابدا کتاب خوبی نیست. اگر هم که در مورد اگزیستانسیالیسم اطلاعاتی دارید، حتی لازم نیست کتاب را بخوانید. خلاصه کتاب را مطالعه کنید و خلاص.

خشم و هیاهو

موضوع: فلسفی- زمان

نویسنده✍?: فاکنر

تعداد صفحات : ۴۳۰


رمان خشم و هیاهو، معجزه‌ای در هارمونی و انسجام هست. یک رمان نوآر که در حال و هوای آمریکای اوایل قرن بیستم می‌گذرد.

رمان در مورد یک خانواده با سه پسر و یک دختر است. ابتدا داستان با بزرگترین پسر شروع می‌شود و شرح حال وی را بررسی می‌کند. بنجامین، یک عقب مانده ذهنی است و علاقه زیادی به خواهر خود (کدی) دارد.

در بخش دوم با پسر دوم خانواده مواجه می‌شویم. کونتین که بزرگترین پسر عاقل! خانواده ست، شدیدا مورد علاقه پدر و مادرش است. اما همین علاقه منجر به وسواس شدید کونتین می‌شود. کونتین تمام تلاشش را می‌کند تا باعث افتخار خانواده‌اش بشود. به کالج می‌رود، تلاش می‌کند، اما این وسواس در نهایت منجر به آن می‌شود که دست به خودکشی بزند.

در نهایت پسر سوم خانواده، جیسون است. جیسون همه‌چیز را در پول می‌بیند. حتی رابطه او با خواهرش نیز عمدتا بر مبنای پول خلاصه شده است.

کدی، تنها دختر خانواده است. اگرچه نویسنده تلاش کرد تا کدی فردی آسیب دیده در میان یک جامعه مردسالار به نظر برسد، اما از نظر من، کدی و دخترش آنا هر دو اتفاقا بیشترین آسیب‌ها را به خانواده زدند.

خود کدی به خاطر رابطه‌های خود با سایر افراد موجبات وقایع تلخی را رقم زد. حتی خودکشی کونتین هم به خاطر آن بود که کونتین علی‌رغم گفته پدرش نتوانست فردی را که با کدی رابطه برقرار کرده بود، بکشد.

در مجموع این کتاب یکی از بهترین رمان‌هایی بود که اخیرا خوانده‌ام. هرگز تصور نکنید با خواندن این خلاصه، متوجه تمام آن شده‌اید. خواندن این کتاب را شدیدا توصیه می‌کنم. این کتاب استثنایی است.

البته در نقدها خواندم که کتاب نسبتا اروتیک است، اما احتمالا تیغ ارشاد بخش زیادی از اروتیک بودن متن را گرفته است. من مشکلی در کتاب ندیدم.

بیگانه

موضوع: فلسفی- زمان

نویسنده✍?: آلبر کامو

تعداد صفحات : ۱۴۴


رمان بیگانه از آن رمان‌هایی است که بعد از خواندنش همچنان در مختان هست. این رمان نشان دهنده پوچی محض است.

داستان در مورد مردی است که به تازگی مادرش را از دست داده است. اما این مرگ برای او هیچ است. او تلاش می‌کند تا بی تفاوتی‌اش به مادرش و گذاشتن آن در خانه سالمندان را به این موضوع نسبت دهد که «آنها هیچ حرفی برای گفتن به هم نداشتند» یا «این کار برای خود او بهتر بود»

اما در جریان دادگاه متوجه می‌شویم که این حرف‌ها جز بهانه‌ای نبود. رابطه نقش اول داستان با معشوقه‌اش نیز خالی از هرگونه احساس است. در واقع شاید بتوان گفت تمام مسیر زندگی نقش اصلی داستان در نوعی جبرگرایی خلاصه شده است. او حتی برای کشتن مرد عرب هم دلیلی جبرگرایانه ارائه می‌دهد و طوری صحبت می‌کند که انگار انعکاس نور خورشید بر چاقوی مرد عرب باعث مرگش شده است.

در حالی که هم خود فرد هم خواننده می‌دانند که او از این کار لذت می برد. قاعدتا امری که جبری باشد، لذتی هم ندارد. آلبر کامو خواسته یا ناخواسته جبرگرایی پوچ داستان خود را در بعضی نکات ریز نهفته در داستان نفی کرده است.

آلبر کامو از بین دو فرهنگ آمده است. فرهنگی عربی-مسلمان در الجزایر و فرهنگی غربی-ملحد در فرانسه. نقش اصلی داستان هم به همین ترتیب درگیر این تضاد است.

در واقع ارجاعات متعدد داستان به خدا و دین به خودی خود موید این نکته است که کامو نمی‌تواند از زیر سنگینی باری که خدا بر دوش او گذاشته است، فرار کند. در واقع حتی الحاد نقش اصلی داستان هم بدون وجود خدا معنایی ندارد.

این تضاد را در پایان داستان به خوبی مشاهده می‌کنیم. کامو سعی می‌کند کشیش را فردی خودخواه و مغرور نشان دهد که خود را در رستگاری مطلق می‌بیند. اما از نظر من اتفاقا رویارویی نقش اصلی با کشیش در پایان داستان دست نویسنده را رو می‌کند. نشان می‌دهد که اتفاقا نقش اصلی بدون خدا هیچ مفهومی ندارد.

پس از رفتن کشیش متوجه می‌شویم که کل داستان در واقع دیالکتیک بین خدا و فرد بوده است. اینکه فرد نمی‌توانست مسئولیت هیچکدام از کارهایش را بپذیرد، این که هیچ هدفی در زندگی نداشت و اینکه به هیچ اخلاقیاتی پایبند نبود، همگی برای مقابله با آنچه که در ذهن خود از خدا ساخته بود معنا پیدا می‌کرد. بدون خدا این شخصیت داستان هیچ چیز نبود.



https://virgool.io/@ahmadsobhani19/%D8%AF%D8%B3%D8%AA%D9%87-%D8%A8%D9%86%D8%AF%DB%8C-%D9%85%D9%88%D8%B6%D9%88%D8%B9%DB%8C-%D9%85%D8%B7%D8%A7%D9%84%D8%A8-%D9%85%D9%86-qjarnndbxbmn

می‌توانید به تلگرام من هم سر بزنید:

https://t.me/ahmadsobhani