ناتور دشت ‏- جی دی سلينجر

ناتور دشت ‏- جي دي سلينجر
ناتور دشت ‏- جي دي سلينجر

ناتوردشت کتاب جنجال‌برانگیزی که چاپ آن در بعضی کشورها ممنوع شد، و برخی نیز آن را اثر ادبی مهمی به شمار نمی‌آوردند _انتشارات هارکورت آن را بیشتر یک کتاب کودک دانست تا بزرگسال و از چاپ آن امتناع کرد_ به کتابی بسیار پرفروش و موفق تبدیل شد. کتابی تاثیرگذار که بسیاری از مخاطبین آن در سنین مختلف با شخصیت اصلی داستان احساس نزدیکی و هم‌ذات‌پنداری کرده‌اند، این تاثیرگذاری تا حدی است که نسخه‌ای از آن در جیب دو نفر که اشخاص مهمی (رئیس جمهور ریگان و جان لنون) را ترور کردند پیدا شد.

ناتوردشت زبانی ساده و صریح دارد. صراحت آن به حدی است که موجب ممنوعیت آن در برخی ایالت‌های آمریکا شد. کتاب از زبان پسری ۱۷ ساله به نام هولدن کالفید زمانی که در یک مرکز درمانی بستری است نقل می‌شود. هولدن داستان زمانی که ۱۶ سال دارد، در مدرسه شبانه‌روزی تحصیل می‌کند، و برای چندمین بار از مدرسه اخراج شده‌ را تعریف می‌کند:

“اصلا قرار نیست کل سرگذشت نکبتیم یا یه همچه چیزی رو برات تعریف کنم. فقط قصه اتفاقای گهی رو واسه‌ت تعریف می‌کنم که دورو بر کریسمس پارسال، قبل از اینکه حسابی پیرم درآد، سرم اومد و مجبور شدم بیام اینجا بی‌خیالی طی کنم.”

هولدن پسری باهوش و حساس است که با نگاهی دقیق ناهنجاری‌های دنیای پیرامون خود را، که از آن متنفر است می‌بیند، و رنج می‌کشد.

“یه چیزی که خیلی روم تأثیر گذاشت این خانومه بود که بغلم نشسته بود و همه‌ش گریه می‌کرد. آدم فکر می‌کرد چون آدم مهربونیه داره گریه میکنه ولی از این خبرا نبود. من بغلش نشسته بودم و خوب می دونم. یه بچه همراهش بود که طفلک خیلی خسته شده بود و می‌خواست بره دستشویی ولی خانوم هی بهش می‌گفت آروم بگیره و مواظب رفتارش باشه. اندازه یه گرگ مهربون بود! بعضی‌ها اینطورین واسه یه فیلم چرت و پرت اشک می‌ریزن ولی تو بیشتر موارد حرومزاده‌های پستی‌ان. جدی می‌گم.”

ناتوردشت به معنی نگهبان دشت است. هولدن شخصیتی ساده و درعین حال پیچیده دارد، او در جایی از کتاب درباره این‌که دوست دارد در آینده چه کاره شود به خواهرش این‌طور می‌گوید:

“همه‌ش مجسم می‌کنم که هزارها بچه‌ی کوچیک دارن تو دشت بازی می‌کنن و هیش‌کی هم اون‌جا نیس، منظورم آدم بزرگه، جز من. من هم لبه‌ی یه پرت‌گاه خطرناک وایساده‌م و باید هر کسی رو که میاد طرف پرتگاه بگیرم… تمام روز کارم همینه. یه ناتور ِ دشتم…”

برخی معتقدند شخصیت‌ داستان‌های سلینجر انعکاسی از شخصیت خود او هستند. افرادی جامعه‌گریز، تنها و بیگانه از اجتماع. همچنان که خود سلینجر نیز در زندگی شخصی انزوا و گوشه‌گیری را انتخاب کرده بود، و آن‌چنان در حفظ حریم خصوصی‌اش می‌کوشید که دور خانه‌اش حصار کشیده‌بود. سلینجر در جواب به کارگردانی که می‌خواست فیلمی بر مبنای کتاب او بسازد گفت: “نمی‌توانم چنین اجازه‌ای بدهم، زیرا می‌ترسم هولدن این کار را دوست نداشته باشد.”