یک مهندسِ روانشناس یا برعکس
همه چیز به فنا رفته
کتابی دربارهی امید...
هر یک از ما انتخاب شدهایم تا زندگی کنیم اما خب... زندگی همیشه یکنواخت و ساده نیست. بالا و پایین دارد و همینطور امیدواری و ناامیدی! در زمان های بسیاری از زندگی خود ممکن است ناامید شویم و از خود بپرسیم "هدف زندگی من چیست؟" یا "اصلا من برای چه زندهام؟" ما برای اینکه بتوانیم زندگی کنیم باید امید را از هر طریقی که میتوانیم در خود بوجود بیاوریم، باید بالاخره به چیزی امیدوار باشیم و همین امید باعث ایجاد هدف در زندگی ما خواهد شد...
اما یک ویژگی هست که بعضی انسان ها را از بعضی دیگر متمایز میکند و آن، ایجاد امید در دیگران است. بعضی ها توانایی ایجاد امید در دیگران را دارن و میتوانیم آن ها را قهرمان بنامیم! این افراد نه تنها امید مورد نیاز خود را بوجود می آورند، که برای دیگران نیز راهی برای امیدوار شدن ایجاد میکنند...
پارادوکس پیشرفت!
هر چقدر دنیا پیشرفته تر و محیط پیرامونمان بهتر میشود، نوعی اضطراب و ناراحتی بیشتر در ما بوجود می آید و شدت میگیرد. امروزه رضایت از زندگی به شدت افت کرده. این امکانات که روز به روز بر تعدادشان افزوده میشود، بجای اینکه زندگی انسان ها را ساده تر کنند، مشکلات بیشتری بوجود آورده اند! این موضوع را میتوانیم در انیمیشن 9 هم مشاهده کنیم. در ابتدای فیلم دقیقا به همین موضوع اشاره میشود که پیشرفت تکنولوژی قرار بود زندگی را بهتر کند اما حالا دنیا را ویران کرده است. این پارادوکس پیشرفت است!
برای احساس امیدواری و حفظ آن به سه چیز نیاز داریم:
1- حس کنترل
ما نیاز داریم احساس کنیم بر زندگی خود کنترل داریم و میتوانیم سرنوشتمان را خود رقم بزنیم و بر آینده تاثیری بگذاریم. ذهن هشیار ما از دو بخش تشکیل شده: ذهن منطقی و ذهن احساس! اگر ذهن خود را مانند ماشینی فرض کنیم، ذهن منطقی و ذهن احساس، کدام یک راننده و کدام یک کمک راننده هستند؟ در گذشته اینطور تصور میشد که ذهن منطقی راننده است و ذهن احساس کمک راننده! که تفکرات و علایق خود را فریاد میزند اما ذهن منطقی راه خود را میرود و توجهی به آن نمیکند. اما امروزه این تفکر تغییر کرده است. درواقع ذهن احساس راننده است و ذهن منطقی صرفا پیشنهاداتی را در اختیار راننده قرار میدهد و کمک میکند که ماشین در جهت درستی پیش برود. پس این حس کنترل زمانی احساس میشود که دو ذهن ما در کنار یکدیگر به صورت متعادل قرار گیرند، تسلط بیش از اندازهی هر یک بر دیگری مسائلی را پیش خواهد آورد.
2- حس ارزشمند بودن چیزی
ما برای ایجاد هدف و انگیزه در زندگی خود نیاز به چیزی داریم که برایمان ارزشمند و مهم باشد تا در جهت رسیدن به آن تلاش کنیم. همینکه وقتی صبح از خواب بیدار میشویم دلیلی برای زندگی و امیدی به آینده و بهبود اوضاع داشته باشیم. این حس امیدواری را در وجود ما بیدار میکند.
3- جامعه
و همینطور ما نیاز داریم عضوی از گروهی باشیم که به ارزش های ما اهمیت میدهد و مثل ما تلاش میکند تا به آن هدف مشخص برسد. درواقع ما نیاز داریم در گروهی از آدم های مشابه خودمان باشیم که تقریبا همان ارزش ها و همان اهداف را برای زندگی خود دارند. در این نوع جامعه، افراد به یکدیگر در پیشرفت و رسیدن به هدف کمک خواهند کرد.
در پایان نظر کلی من درمورد کتاب مثبت هست و بنظرم کتاب مفیدی بود. در ابتدای بعضی قسمت ها داستان هایی مطرح میشد که بنظرم جالب بود و به فهم بهتر مطلب کمک میکرد. متن کتاب روان بود و البته بعضی قسمت ها هم کمی خسته کننده بود برای من اما در کل خوب بود. در صورتیکه میخواهید این کتاب را از طریق اپلیکیشن طاقچه مطالعه کنید، روی لینک کلیک کنید.
مطلبی دیگر از این انتشارات
خداناباوران عزیز این دو کتاب را بخوانند
مطلبی دیگر از این انتشارات
آیات شیطانی
مطلبی دیگر از این انتشارات
تصرفِ عُدوانی_لِنا آندرشون_کتابی دربارهی عشق