هنر همیشه بر حق بودن | حقیقت یا پیروزی؟

شاید شوپنهاور را بشناسید‌ احتمالا با چهره ی پیرمردی با صورتی کشیده، ریش های کج و کوله، مو های سر به فلک کشیده و اخم های در همي که گویی به تصویرگر می گوید "بس است دیگر" یا شاید هم نقاشی پرتره از جوانی اش را در کتاب در باب حکمت زندگی.


پیرمردی که به دیدگاه های بدبینانه اش نسبت به ذات انسان مشهور است. در این کتاب شوپنهاور ذات پست انسان را فرض می گیرد و نتیجه می گیرد که انسان ها در بحث ها عمدتا به جای تلاش برای رسیدن به حقیقت،  دنبال پیروزی بر حریف و ارضای حس غرور شخصی هستند تا خود را برتر از رقیب در دید مخاطبان جا کنند. انسانی که از هر طریقی استفاده می کند تا پیروز شود نه اینکه بخواهد بفهمد چرا من به این چیز باور دارم. انسانی که شاید بحث کند و اصرار کند بر عقیده ای که خود حتی باورش ندارد.

شوپنهاور در طول کتاب با بیان شیوه های مختلف پیروز در مجادله های علمی یا روزمره،  به ما می آموزد که کمی به بحث هایمان بیشتر تامل کنیم و کمی بیشتر در جستجوی حقیقت بی غرض باشیم. حقیقتی که شاید نه تنها نفعی برایمان نداشته باشد بلکه شاید در تعارض با منافعمان باشد. در جستجوی حقیقت، حتی اگر حاضر شویم در بحث بازنده باشیم. و به آن طریق در نگاه خودمان پیروز متقلب نباشیم