چرا خلاء موقت را باید خواند؟

معمولا شروع کتاب های سترگ و قطور اراده و عزمی راسخ را میطلبد خصوصا در روزگاری که سلیقه ها به خواندن مطالب کوتاه و چند خطی عادت کرده است، کتاب خلا موقت نیز در همین دسته کتاب هاست کتابی حدودا 700 صفحه ای شامل انواع و اقسام تشبیهات و استعارات که شاید خواننده های تازه کار را خیلی زود خسته کند، اما نه وقتی نویسنده رولینگ باشد. رولینگ بسیار هوشمندانه کتاب را به فصول کوتاه تقسیم بندی کرده است که میشود گفت به سختی خواننده دچار یکنواختی میشود همچنین ذکاوت مثال زدنی رولینگ در تغییر خطوط روایی داستان به جذابیت آن افزوده است و باعث شده که اولین کتاب رئالیستی این نویسنده شاید مانند هری پاتر جذاب نباشد اما در میان قشر مخاطبش جای خود را باز کند آن هم در روزگاری که کمتر رمان رئالیستی ارزش خواندن دارد.

داستان کتاب در مورد شهری در انگلستان است که یکی از اعضای شورای شهر خود را از دست می دهد، کسی که رابط بین دو منطقه ی متفاوت شهر است کسی که با وجودش مانع فروپاشی شهر و تقسیم شهر بین اغنیا و فقرا شده است و با مرگ او این شکاف خود را نمایان میکند شکافی بین کودکان و والدین، شکافی بین دو قسمت مختلف شهر، شکافی بین مردم، مردمی که تا دیروز نقابی زیبا به چهره داشتند کم کم نقاب از چهره برداشته و روی پلید خود را نمایان می کنند کسانی که نقاب انسان دوستی داشته اند و کسانی که نقاب پیشرفت شهر به چهره داشته اند به زودی مشخص میشود همه برای قدرت طلبی به عرصه امده اند. رمان خلا موقت بیش از آن که یک داستان تخیلی باشد نمایانگر حال و روز جهان ماست. جهانی که به پوچی رسیده و شهوت، دنیاپرستی، طمع قدرت و ثروت چشم مردمان را کور کرده است، اگر با دیدی عمیق به شخصیت های این کتاب نظاره کنیم میتوانیم برای هرکدام از کاراکترهای این کتاب نمونه هایی در زندگی روزمره خود بیابیم.
و پایان کتاب با تمام فراز و نشیب هایش و با توجه به تراژدی نسبتا سیاهی که در طی داستان وجود داشت پایانی قانع کننده بود، پایانی عادلانه برای تمامی افراد اما نه لزوما پایانی خوب و خوش چرا که اساسا عدالت سرد و بی روح است اما قانع کننده.