من زاییدهی شکم آبستن کلمهها بودم، و لابهلای کتابها بهدنیا آمدم، تا خوردم، ورقم زدند و سر از جزیرهای دور درآوردم. #دیجیتال_مارکتینگ
چه کتابی بخونیم که خوب بنویسیم؟
تاثیر روند مطالعه روی قلم شما.
فکر میکنم سیزده سالم بود که شروع به خوندن کردم، و حدس بزنید با چه کتابی؟ نقدی بود به کتاب اگزیستانسیالیسم و اصالت بشر اثر ژان پل سارتر. خب فاجعه برای من همینجا رقم خورد. از کتابی که اولا مناسب سنم نبود شروع کردم، دوما خطر زده شدن از کتاب خوندن رو به جون خریدم و سوما با سیر عظیمی از لغات پیچیده و نامفهوم برای خودم روبهرو شدم. اهمیت این سوال که: چه کتابی بخونیم اینجا مطرح میشه. افتادن من توی منجلابی که ازش آگاهی نداشتم نتیجهی عدم حضور یک راهنما –کسی که مطالعه داشته- بود. اما شما گرفتار این موضوع نشید چون اگر یکروزی بخواید دست به قلم ببرید و سنگینی ذهنتون رو به کاغذ بسپرید روند اشتباه مطالعه این کار رو نخست براتون سخت میکنه و در مرحلهی بعدی سوهان روحتون میشه.
چه باید کرد؟
در حال حاضر با پیشرفت شگفتانگیزی که علم و تکنولوژی داشتن تقریبا پیدا کردن یک روند مناسب برای مطالعه کار سختی نمیتونه باشه. اینکه چه کتابی بخونیم چندان جستوجوی سختی در موتورهای جستوجوگر نیست. اما مسئلهی اساسی اینه که همین تکنولوژی اگرچه کلی اطلاعات مفید دراختیار مخاطب میذاره، با اینحال به علت آزادی توی نشر محتوا ممکنه بعضا مخرب هم باشه. شما فرض کنید یک نشریه غول با هزیه گزاف میاد چند کتاب پرفروش خودش رو با تولید محتوای زیاد و کلی کار سئو و راهاندازی سایت درستودرمون و غیره میرسونه به صدر جستوجوهای گوگل. حالا شما وقتی تایپ میکنی چه کتابی بخونیم سایت این نشریه به شما پیشنهاد میشه.
برای همین بهنظر میرسه صرف جستوجو در گوگل یا اینستاگرام و ... کافی نباشه. یکی از دلایلش هم اینه که خیلی از این محتواها توسط یک شخص متخصص تولید نشدن. خود اون طرف هم با چند تا سرچ تو چهارتا سایت خارجی اون اطلاعات رو برای شما به فارسی برگردونده و منتشر کرده. مخصوصا در حوزه کتاب که یک سری سختگیریها هم همیشه بوده، پیدا کردن روند مطالعهی مناسب ممکنه بعضا گیجکننده باشه. چه کتابی بخونیم در عین حال که سوال سادهایه میتونه سخت هم باشه. چون وقتی به کسایی که سالها وقت گذاشتن و کتابهای انگیزشی و چطور پولدار شویم و رمانهای زرد و ... خوندن نگاه میکنیم، ممکنه پیش خودمون بگیم: نکنه آینده این شخص هم بشه همون!
در جواب این سوال که چه باید کرد؟ باید بگم باز هم دستآویز بشید به تکنولوژی، یا اگر دوست کتابخوانی –کتابخوان واقعی نه کسی که پیش از تو و پس از تو و این درپیتها رو خونده- دارید ازش راهنمایی بخواید. استفاده از تکنولوژی چطور میشه؟ با پیدا کردن صفحهی نویسندههای معاصر و در قید حیاتمون. گشتن صفحهشون برای پیدا کردن کتابهای پیشنهادی. (نرید سراغ اینفلوئنسرها)
یا چند صفحه معتبر که معلومه محتواشون به قولی بازاری نیست پیدا کنید. مثل صفحهی نباید میخواندیم. با این کار حداقل خیالتون راحته که کسی برای فروش بیشتر کتاب و دیده شدن محتواش بهتون نگفته که چه کتابی بخونیم بهتره. خیلی از این رسانههایی که در قالب سایت، صفحه اینستاگرام، تلگرام، توئیتر و ... به کتابهایی که باید بخوانید اشاره میکنن، درواقع کتابهایی هستن که نباید بخوانید. البته که منظورم همهی این صفحهها نیست و خیلیهاشون خوب دارن کار میکنن.
راه دیگهای که پیش رو دارید اطمینان کردن به یکسری نشریههای کارکشته و کاربلده. مثل نیلوفر، روشنگران و مطالعات زنان، چشمه و ... .
خواندن برای نوشتن
یکی دیگه از مسائلی که گزارهی چه کتابی بخونیمرو مهم میکنه تاثیر اون روی نوشتنه. خیلی از ما بعد از خوندن چند کتاب و رمان تازه میفهمیم که مسیرمون رو پیدا کردیم و چیزی که آروممون میکنه و بعضا از سردرگمی نجاتمون میده نوشتنه. برای همین اگر مثل من خوندن رو شروع کنید مثل من هم نوشتنتون یا به تعویق میافته یا به بیراهه میره. برای همین مهمه که بدونیم با چه کتابهایی باید شروع کرد و چه کتابهایی رو نخوند.
اهمیت این مسئله در مرحله نخست برمیگرده به احتمال زده شدن از کتاب و رمان و داستان. مثلا بهخاطر شهرت بعضی از کتابها مثل صدسال تنهایی، بوف کور، خشم و هیاهو، سمفونی مردگان، بارهستی و ... خیلی از افرادی که میخوان خوندن رو شروع کنن میرن سراغشون، غافل از اینکه این کتابها اگرچه بسیار مهم هستن و باید خونده بشن اما آثار مناسبی برای شروع نیستن. چراکه بهعلت یکسری از پیچیدگیها و انتقال معنای سخت و فرم و تکنیکی که نویسنده انتخاب کرده ممکنه مخاطب نوپا رو زده یا سردرگم کنه.
موضوع بعدی که اهمیت ویژهای داره برمیگرده به نوع زبانی که نویسنده برای داستانش انتخاب کرده. مثلا شما اگر در اولین تجربههای مطالعتون با صید قزلآلا در آمریکا از براتیگان مواجه بشید ممکنه زبان این اثر شما رو به بیراهه بکشونه. از طرفی هم بهخاطر قدرتمندی نثر این نویسندههای نامآشنا یکجورایی شما سحر میشید و زبانی که برای نوشتن انتخاب میکنید بهصورت ناخودآگاه از زبان این نویسندهها ریشه میگیره. که البته تقلید در تمرین نوشتن بد نیست و حتی میشه گفت تمرین خوبیه، ولی باید حواسمون باشه که این درشرایطیه که ما از مخاطب عادی ادبیات تبدیل شدیم به مخاطب جدی و توانایی تفکیک این چنین مسائل رو داریم.
مسئله سوم به دایره واژگانی که اثر به شما انتقال میده اشاره داره. هر نویسنده باتوجه به زبان، موقعیت مکانی، شخصیتهای داستان و ... از یک مجموعه واژگانی استفاده میکنه که درعین فرار بودن منسجم هستن. اما اگر دایره واژگان ما در همون ابتدا به اصطلاحات و کلمههای کهنه یا منسوخ شده پر بشه، بازگشت از این مسیر سخت خواهد بود. مثلا بهتره که شما نمایشنامهی مرگ یزگرداز استاد بیضایی رو برای شروع مطالعه انتخاب نکنید، چون اولا داستان در دورهی تاریخی دیگهای اتفاق میافته،(اگرچه محتوا تازه و دست نخوردهست.) دوما نحوه چینش واژهها و اجزای جمله با چیزی که ما امروز باهاش طرفیم متفاوته. سوما واژگان اثر برای شروع به نوشتن نه نیازه، نه پیشنهاد میشه.
بهترین کتابها برای پاسخ به پرسش چه کتابی بخونیم و شروع مطالعه از نظر من(این یک حکم مطلق و آیهی نازل شده نیست.) آثاری هستن که ساده، معاصر و ترجیحا به زبان اول یا مادری ما باشن.
علت ساده بودن که مشخصه. علت معاصر بودن هم نوع زبان و واژگان استفاده شده در اثر هستش. اما اینکه میگم به زبان مادری یا همون فارسی باشه، علتش برمیگرده به پسزمینهی ذهنی ما و ضمیر ناخودآگاهی که سالهاست از زبان و فرهنگ این مرزوبوم تغذیه کرده. قطعا همچین ذهنی با اثری که اون رو میفهمه بهتر ارتباط برقرار میکنه تا اثری که متعلق به جای دیگهی کرهی خاکی هست. با این وجود این فقط به شروع مطالعه محدود میشه. یعنی بعد از مدتی با خوندن دست کم بیست یا سی اثر ضرورت مطالعهی آثار جهان هم شکل میگیره.
پیشنهادت چیه؟
پیشنهاد من برای چه کتابی بخونیم نه از روی تخصص من، و نه بهخاطر علاقهی من به این آثار انتخاب شده. این کتابها میتونن جایگزینهای خیلی بهتری هم داشته باشن. ولی بهخاطر سه مورد ساده بودن، معاصر بودن و فارسی بودن اونها پیشنهاد من برای شروع مطالعه این ده اثر هستش:
1. داشآکل اثر صادق هدایت
2. چشمهایش اثر بزرگ علوی
3. مد و مه اثر ابراهیم گلستان
4. سنگر و قمقمههای خالی اثر بهرام صادقی
5. آتش خاموش اثر سیمین دانشور
6. مدیر مدرسه اثر جلال آل احمد
7. انتری که لوطیاش مرده بود اثر صادق چوبک
8. گاواربان اثر محمود دولتآبادی
9. یوزپلنگانی که با من دویدهاند اثر بیژن نجدی
10. بازآفرینی واقعیت بهکوشش محمدعلی سپانلو
من اگر جای شما باشم با شمارهی ده شروع میکنم یعنی بازآفرینی واقعیت. علتش هم اینه که در این آنتولوژی مجموع 27 اثر از 27 نویسنده فارسی از شروع داستان معاصر تا اوایل انقلاب جمعآوری شده. که شمارو از یکسو با تاریخ ادبیات داستانی و نوع قرارگیری این نویسندهها آشنا میکنه. از طرفی هم نظر محمدعلی سپانلو پیش از هر اثر و توضیحی که راجعبه نویسنده و نوشتش میده تا حدودی ذهن شمارو با ادبیات آشنا میکنه.
باری امیدوارم که مطلب بهدردتون بخوره. خوشحال میشم اگر نظری دارید برام بنویسید. من علیرضا معتمدی هستم و یک علاقهمند به ادبیات -بهویژه ادبیات داستانی. مخلص.
مطلبی دیگر از این انتشارات
۳۸+۹ نویسنده ایرانی که نثرشان، فخرشان است!
مطلبی دیگر از این انتشارات
در ستایش «ازخودبیگانگی»
مطلبی دیگر از این انتشارات
دوره بازترجمه اصول فلسفه حقّ: بندهای 115 تا 118