مادر / شاعر مجموعه شعرهای #بینا و #سنگ_کاغذ_موشک و #نا_رَنج / زبان چینی و ادبیات فارسی خوانده/دانشجوی واژه گزینی در فرهنگستان زبان و ادب فارسی/معرفی کتاب/ یادداشت نویس
کی میدونه «دومین نشان مردی» دقیقا چیه؟:)
قبل از هرچیز باید بگم این کتاب برای کیا جذابه:
اول از همه برای اونایی که سالهای دانشجوییشون رو پشت سر گذاشتن. صفحه به صفحه همونجور که با داستان جلو میریم ، خاطره پشت خاطره ست که تو ذهنمون و جلوی چشممون پلی میشه. حتی مورد داشتیم هنوز کتاب به پایان نرسیده یه پیامی زنگی چیزی برای رفقای دوره دانشجویی گذاشتن و یه چاق سلامتی با هم کردن .
دوم برای اونایی که الان دانشجو هستن ( البته به شرطی که شروع دانشجو شدنشون تو دوران کرونا نبوده باشه!) . اینا هم مرور لطیف شرایط رو با خوندن این کتاب تجربه میکنن و هم یه الهام بخش هایی برای ترم های پیش رو خواهند داشت .
سوم اونایی که هنوز دانشجو نشدن ( ولی بالاخره یه روزی قراره بشن ) اینا عاشق چیزی میشن که تجربه ش نکردن ولی چنان ذهنیت و جذابیتی براشون ایجاد میشه که قطعا روزشماری میکنن برای شروع ایام پرهیجان دانشجویی.
و چهارم ، بقیه! دقیقا بقیه آدمایی که تو هیچ کدوم از این سه گروه نیستن. نه سن و سالشون فرق داره نه جنسیت شون. به هرحال چیزهایی توی این کتاب هست که اونا رو دنبال خودشون میکشه. اول از همه اینکه کتاب یه اثر داستانیه. یعنی طنز ( که دسته بندی ژانری کتاب هست )تو بستر یه داستان کامل اتفاق میفته و همین از سایر طنزها متمایزش می کنه . و البته هنر نویسنده رو هم به رخ میکشه. چون نه داستان فدای طنز میشه و چفت و بستش شل میشه، نه طنز فدای داستان میشه و کسل کنندگی و بی روحی به چشم میخوره. همه چیز به قاعده و به اندازه سرجای خودش قرار داره تو این کتاب.
مورد دوم اینکه کتاب به خوبی درباره دونسل با راحت ترین زبان و بیان با مخاطب ارتباط برقرار میکنه. یه جوون امروزی و پدرو مادرش . نحوه ارتباطات و اختلاف نظرات و جهان بینی های متفاوت و خواسته ها و کلافگی ها و ادراکات این دو نسل تو بستر نزی که از خسته کنندگی نجاتمون میده به زیبایی و قوت هرچه تمامتر به تصویر کشیده شده ( هرچند شخصا خیلی با مدلی که از رابطه پدرومادر شخصیت اصلی نشون داده میشه موافق نبودم. تلاش شده صمیمیت رو نشون بده ولی بیشتر اگزجره شده ).
مورد سوم هم اینکه کتاب آنی داره که به هر حال صدای خنده ی شما رو بلند میکنه. یعنی یه جاهایی هست که آدم هرچقدر هم با جدیت و بی تفاوتی و گارد در حال خوندنش باشه ، نمی تونه جلوی خنده ش رو بگیره و طبیعتا جزو گزینه هایی میشه که به دیگران خوندنش رو پیشنهاد می کنه ، حتی ممکنه مطابق پیش بینی خود نویسنده، اونو به دیگران هدیه هم بده؛ مخصوصا به دیگرانی که براش عزیزن.
هرچند این کتاب دومین جلد از یک مجموعه داستان طنز در ظاهر به هم پیوسته ( از لحاظ شخصیت های اصلی) هست ولی من بدون خوندن جلد قبلی اومدم سراغش و هیچ احساس سردرگمی یا کج فهمی نداشتم و همین بنظرم نقطه قوت محسوب میشه.
خوش خوان و روان بودن نثر کتاب هم در کنار طنز بودنش از جمله دلایلیه که من به خاطرش این یادداشت رو با توصیه به خوندنش به پایان می رسونم . ممنون آقای صدقی عزیز !
مطلبی دیگر از این انتشارات
نانِ داغ، کتابِ داغ
مطلبی دیگر از این انتشارات
دوره بازترجمه اصول فلسفه حقّ: بندهای 123 و 124
مطلبی دیگر از این انتشارات
به من دست نزن