...
معرفی کتاب| یادداشتی بر کتاب سمفونی مردگان نوشته ی عباس معروفی
بعد از خواندن این کتاب فهمیدم همه ی نویسندگان هنرمند نیستند!
و عباس معروفی قطعا یک هنرمند است.داستان از یک نقطه آغاز نمی شود تا به یک نقطه ختم شود؛بلکه هر صفحه پر است از نقاط آغاز و پایان یک ماجرا.معروفی همچون قالیبافی ماهر تار و پود قصه را بهم می بافد و رج می زند.به طوری که مخاطب تا لحظات آخر متوجه نقشه ی قالی نمی شود.
سمفونی مردگان،به راستی که یک سمفونی است.4 موومان دارد.هر موومان توسط یک ساز نواخته می شود:ساز خودخواهی و طمع،ساز عشق،ساز دیوانگی و جنون،ساز سرزندگی و تحرک.همه ی این ساز ها کنار هم،سمفونی مرگ را می نوازند.
معروفی داستان شهری مرده را روایت می کند که ندای روشنفکری و سرزندگی را می کُشد.
(اگر کتاب را نخوانده اید از این قسمت پرش کنید!)
معروفی اوج هنر را در نمادهایی به نمایش می گذارد که در سراسر داستان وجود دارد.
- اورهان نماد مال دوستی و طمع،پدر خانواده(مانند اسمش)نماد جبر و نماد انسان هایی با ذهن هایی بسته و آیدین نماد روشنفکری،شور و سرزندگی..
- اگر کمی در داستان دقت کنید،نماد هایی را می بینید که با رشته نخ های نامرئی به هم متصلند.آیدین بعد از طرد شدن از خانواده شغل نجاری را پیشه می کند.نجاری شغلی است که به مسیح (ع) نسبت داده می شود.دختری ارمنی عاشق آیدین می شود و در جایی از داستان به او می گوید:«تو مسیح من هستی!»بنابراین اگر آیدین را نماد مسیح(ع) بدانیم،آیدین پیامبری خواهد بود در شهری مرده...پیامبری که می تواند با نفسش شهر را زنده کند اما...
معروفی به مخاطبانش می فهماند جامعه ای را که جهل فرا گرفته،حتی توسط مسیح(ع)هم زنده نمی شود! و چه مسیح هایی که توسط همین مردم به انزوا کشیده شدند.
- زندگی آیدین را آتش به پایان می برد(آتش سوزی زیرزمین و خود سوزی آیدا) و زندگی اورهان را آب!
- صحنه های مرگ اورهان هم پر از نماد های حیرت انگیز است.اورهان به دنبال سوجی از شهر بیرون می رود.با پیرمردی ملاقات می کند که نماد عزرائیل است،با او در یک طویله حبس می شود و خاطراتش را مرور می کند.با مرور خاطراتش هر کدام از اعمال او به شکل گرگی گرسنه(طماع مال هیچگاه سیری ندارد!)بر او نمایان می شود.گرگ ها(بخوانید گناهان اورهان)او را محاصره می کنند و برای لحظه ای گرگ درون اورهان تبلور پیدا می کند و او شروع به زوزه کشیدن می کند!
از دیگر نکات فوق العاده ی کتاب زاویه دید هر موومان است.عباس معروفی توانایی خود را به نحو احسن در موومان سوم و چهارم به مخاطب ارائه می کند.در موومان سوم داستان را از دید سوجی دیوانه بیان می کند.به زیبایی هر چه تمام افکار یک دیوانه را با همان به هم ریختگی و از هم گسیختگی به تصویر می کشد.در موومان چهارم نیز داستان از دید سورمه،معشوقه ی آیدین،روایت می شود.سورمه ای که زندگی عشقش را از درون ذهن او می بیند و می شنود و حس می کند.
عشق گاهی چنان عمیق است که معشوق از ذهن و روح عاشقش خبر دارد!
کسانی که از آن قسمت پرش کرده اند در این قسمت فرود بیایند!
اگر داستان هایی را دوست دارید که به سادگی از نقطه ای آغاز و به نقطه ختم شده اند(مثل رمان ملت عشق)،سراغ این کتاب نروید!
اگر برای خوردن لقمه های جویده شده را انتخاب می کنید،سراغ این کتاب نروید!
اگر اعتقاد دارید همه ی نویسندگان هنرمند نیستند،این کتاب را بخوانید و لذت ببرید!
اگر خواندید و لذت بردید و نکات جالب دیگری یافتید،با بنده در میان بگذارید!
و در آخر اگر کتاب را خوانده اید و حوصله ی خواندن متن های بلند را دارید، این نوشته را از دست ندهید!
مطلبی دیگر از این انتشارات
خدا، وطن، دارو، عشق - معرفی کتاب بتا
مطلبی دیگر از این انتشارات
دربارهِ مطلقِ هگل
مطلبی دیگر از این انتشارات
دوره بازترجمه اصول فلسفه حق: پیشگفتار یک مترجم