کتاب "اعترافات یک جنایتکار اقتصادی"

نام جان پرکینز در ایران شاید بسیار ناشناخته باشد اما در ایالات متحده به اندازه ی نام ادوارد اسنودن و هزاران افشاگر دیگر بسیار شناخته شده است و حتی شاید معروف ترین آنها باشد. آنچه در ادامه میخوانید معرفی کتاب جنجالی و اثرگذار وی به نام "اعترافات یک جنایتکار اقتصادی" است. کتابی که به عمق فساد لیبرالیسم تاخته و به ساده ترین شکل ممکن جنایات اقتصادی ایالات متحده علیه کشورهای درحال توسعه را افشا میکند طوری که حتی کسانی که چندان هم به علم اقتصاد مسلط نیستند هم میتوانند کتاب را درک کنند. آمار و ارقامی که در کتاب داده میشود بسیار وحشتناک تر از تصور بیشتر مردم است.

پرکینز در این کتاب خود را یک جنایتکار اقتصادی می نامد اما این نامی نیست که خود انتخاب کرده باشد بلکه قبل از اینکه به این حرفه وارد شود به او میگویند که قرار است به عنوان یک جنایتکار اقتصادی (Economic Hitman) فعالیت کند. کار وی بسیار ساده است باید به کشورهای جهان سومی که خواهان پیشرفت و رشد اقتصادی هستند برود، پیش بینی های اقتصادی لازم برای پیشرفت آن کشور را انجام دهد، سپس پیش بینی ها را دستکاری کرده و بسیار بیشتر از مقدار واقعی اعلام کند، کشور مذبور را مجبور به گرفتن وام های کلان با بهره های سنگین از ایالات متحده کند و بازگردد. بعد از آن شرکت های چند ملیتی می دانند چطور تا آخرین قطره از این گاو شیرده را بدوشند و سپس با حجم عظیمی از نارضایتی عمومی که ایجاد کرده اند از آن کشور خارج شوند و پشت سرشان یک کشور ورشکسته باقی بگذارند. برای نمونه اتفاقی که برای کشور اکوادور افتاد را میخوانیم:

اکوادور یکی از کشورهاي نمونه در سرتاسر دنیاست که جنایتکاران اقتصادي، آن را در عرصۀ سیاسی و
اقتصادي به زانو در آوردند. به ازاي هر صد دلار نفت خام خروجی از جنگل هاي باران زاي اکوادور، شرکت
هاي نفتی هفتاد و پنج دلار دریافت می کنند. از بیست وپنج دلار باقی مانده، سه چهارم آن باید به
بازپرداخت بدهی خارجی اختصاص یابد. آنچه باقی می ماند عمدتاً هزینه هاي نظامی و دولتی را پوشش
می دهد و صرفا حدود 2.5 دلار براي بهداشت، آموزش و پرورش و برنامه ي کمک به فقرا باقی می ماند.
نتیجه آنکه از هر صددلار ارزش نفت خامی که از آمازون به تاراج می رود، کمتر از سه دلار به مردمی می
رسد که بیشترین نیاز را دارند؛ مردمی که بیشترین آسیب را از احداث سدها، حفاري ها و خطوط لولۀ نفتی
دیده اند و از فقدان مواد غذایی و آب آشامیدنی در حال مرگ هستند. با نگاه به اکوادور و همان گونه که
اغلب در جاهاي مختلف از خودم پرسیده ام از خود می پرسم که کی این مردم دست به مبارزه می زنند؟


همچنین در کتاب اشاره هایی گذرا به دخالت های نظامی آمریکا در کشورهایی که زیر بار سلطه ی امپریالیسم آمریکا نرفته اند داشته است که شاید تاسف بارترین آنها قتل عمر توریخوس دیکتاتور پانامایی و بمباران چند روزه ی پاناما فقط به این دلیل که مردم پاناما نمیخواستند آینده و استقلال خود را به حراج بگذارند و شکم روسای شرکت های چندملیتی را فراخ تر کنند. در این کتاب به طور واضح عمق کینه ی مردم جهان (از جنوب شرقی آسیا تا شمال آمریکای جنوبی) به دولت آمریکا نشان داده میشود. همه ی مردمی که پرکینز از آنها نام میبرد روی یک نظر اتفاق دارند "ایالات متحده محور شرارت است."

البته تمام اینها مانع این نشده است که پرکینز حس میهن پرستی خود را کنار بگذارد. وی همچنان یک آمریکایی دو آتشه است و همین تعصب در لحظاتی مانع بیان تمام حقایق میشود اما همین مقدار از حقایق هم به ما در شناخت هرچه بیشتر امپرالیسم امریکا کمک میکند و البته به غرب پرستان هم نشان میدهد که رویای آمریکایی! چگونه بر روی خون و استخوان و چرک و کثافت بنا نهاده شده.