متخصصان و پژوهشگران ما نگاه تجاری ندارند

در اپیزود دوم از فصل دوم رویداد مدلین ری‌ویو فرصتی دست داد تا با دکتر مهرناز انتصاری، دکترای رشته ژنتیک مولکولی دانشگاه زنجان و بنیان‌گذار یک شرکت دانش‌بنیان در زمینه کشت بافت گفتگوی کوتاهی درباره تجاری‌سازی فناوری در بیوتکنولوژی داشته باشیم.

خانم دکتر لطفا در ابتدا کمی در مورد خودتان و مجموعه‌ای که در آن فعال هستید برایمان توضیح دهید.

من دکترای ژنتیک مولکولی‌ام را از دانشگاه زنجان دریافت کردم. در زمان دانشجویی یک شرکت دانش‌بنیان تاسیس کردم و در آنجا بود که با فضای کار استارتاپی آشنا شدم، بیشتر تمرکز ما در آن زمان بر روی کشت بافت و پزشکی بازساختی بود که رشته‌ای جدید به شمار می‌آید. بعد از آن موفق شدم یک فرصت مطالعاتی در کشور ژاپن به دست آورم که چیزهای مهمی از آن آموختم. بعد از بازگشت، در یک صندوق سرمایه‌گذاری خطرپذیر به عنوان مشاور فعالیت خود را از سر گرفتم. در حال حاضر هم در پژوهشکده بیوتکنولوژی و مهندسی ژنتیک در چند طرح و پروژه فعال هستم.

گفتگو با دکتر مهرناز انتصاری، دکترای ژنتیک مولکولی و بنیان‌گذار یک شرکت دانش‌بنیان در زمینه کشت بافت
گفتگو با دکتر مهرناز انتصاری، دکترای ژنتیک مولکولی و بنیان‌گذار یک شرکت دانش‌بنیان در زمینه کشت بافت

با وجود تاکیدهای فراوانی که در زمینه بیوتکنولوژی صورت می‌گرفت و هنوز هم تکرار می‌شود، چرا بازار کار در این بخش تا این حد کوچک است و فارغ‌التحصیلان مجبور هستند در رشته‌های غیرمرتبط به فعالیت‌های خود ادامه دهند؟

پیش از دکترا من شرکت خودم را داشتم، در نتیجه مشکل بیکاری را خیلی احساس نمی‌کردم. بعد از معلق کردن شرکت برای فرصت مطالعاتی ژاپن فهمیدم پژوهش چیست و ارزش پژوهشگر چگونه است. آنجا بود که فهمیدم ما در ایران چه مشکلات بزرگی داریم. هر کشوری نمی‌تواند ادعای جذب دکترا داشته باشد. ورودی دانشگاه‌های ما در مقایسه با اندازه صنعت زیاد است. دانشجوی تربیت‌شده در این سیستم عمل‌گرا نیست، خلاق نیست، آموزش کارآفرینی ندیده. فقط علم دارد و حتی آنچه را در کتاب آمده هم نمی‌تواند به درستی انجام دهد، در نتیجه در زمینه خوداشتغالی با مشکل رو‌به‌رو می‌شود. شرکت‌ها هم توان محدودی دارند، نتیجه می‌شود افرادی که مدارک عالی دارند اما کار برایشان پیدا نمی.شود.

اجازه دهید کمی بیشتر توضیح دهم: من بعد از بازگشت، به یک شرکت سرمایه‌گذار پیوستم. قبلا صاحب ایده بودم و حالا باید سرمایه‌گذاری انجام می دادم. نگاه این دو نفر کاملا با هم فرق دارد. نگاه آموزش عالی ما باید تجاری باشد. حتی در انتخاب پروژه ارشد و دکترا باید به بازار نزدیک شد. دانشجوی ایرانی دنبال مقاله است و نه بازار و حتی بدتر از آن، می‌خواهد فقط مهاجرت کند. خود دانشجو هم مقصر است. در مورد توانایی.های خود فکر نمی‌کنند و می‌خواهند هرچه سریع‌تر و متاسفانه راحت‌تر فقط مدرک را به دست آورند. در نتیجه تعداد زیادی فارغ‌التحصیل مدارک ارشد و دکترا داریم که در عمل کار واقعی چندانی بلد نیستند و دنبال حقوق‌های بالا و امتیازهای کاری جذاب هم می‌گردند، طبیعی است که به زودی متوجه شوند شغلی با این شرایط برای آنها موجود نیست.

به دانشجوهایی که برای خودشان شغل درست می‌کنند اشاره کردید، چه نیازهایی در کشور وجود دارند که بیوتکنولوژی همین حالا می‌تواند آن را حل کند و درآمد به وجود آورد؟

با توجه به منابع بالای ایران، امکان پیشرفت در تمام حوزه‌ها وجود دارد، انسان، گیاه، دام اما پژوهش کافی نیست، دانشجوی دکترا باید فن بازار هم بداند. تز دکترا باید قابلیت تجاری‌سازی داشته باشد. پروژه ارشد، آینده کاری شما را تعیین می‌کند اما به این نکات توجه واقعی نمی‌شود. باید دید کارآفرینی وجود داشته باشد. ناپیوستگی تحقیقات به چشم می‌آید و باعث هدررفت بخش زیادی از منابع پژوهشی کشور می‌شود. در نتیجه فارغ‌التحصیل‌های کمی توانایی ایجاد کسب‌وکار خودشان و راه‌اندازی یک شرکت دانش‌بنیان واقعی را دارند.

دانشجو که علم این چیزها را ندارد، یکی از چالش‌ها پیدا کردن استاد راهنمای مسلط به بازار است، زیرا اکثر اساتید خودشان توانایی تولید محصول و حل مساله را ندارند. به نظر شما این بخش حیاتی برای پروژه ارشد و دکترا را چگونه می‌توانیم به دست آوریم؟ به هر حال دانشجو به راهنما نیاز دارد!

ستاد زیست فناوری، صندوق نوآوری شکوفایی طرح‌ها و اعضای قابل دفاعی دارند. دانشجوهای دکترا اگر نگاهی به بازار داشته باشند می‌توانند از خدمات آنها استفاده کنند. پژوهش باید قابلیت تبدیل‌شدن به فناوری را داشته باشد، اتفاقا در اکثر دانشگاه‌ها اساتید با توان فنی بالای زیادی وجود دارند اما خود دانشجوها دنبال اساتیدی می‌روند که مقاله‌هایشان در ژورنال‌های بهتری چاپ می‌شود و توجهی هم به موضوع پژوهش‌ها نشان نمی‌دهند. دانشجوی تحصیلات عالی باید به یک موضوع علاقه داشته باشد و آن را پیگیری کند اما بیشتر بچه‌ها به جای آن دنبال ایمپکت بالاتر برای مقاله هستند.

اگر دانشجویان دو سه سال تاخیر داشته باشند، مشکلی نیست. توصیه‌ام به دانشجویان این است که بین کارشناسی، ارشد و دکتری سرکار بروید بعد ادامه دهید. در این دوره کاستی‌ها و نیازها را پیدا کنید و برای آنها راه حل بسازید، پتانسیل‌های موجود را بررسی کنید و با تجربه کار وارد مدارج بالاتر شوید. در این صورت است که قبل از ورود به مقطع بالاتر استاد راهنما و مشاور خودتان را هم پیدا کرده‌اید.

چالش‌های اصلی پیش روی این روزهای استارتاپ‌های فعال حوزه بیوتکنولوژی کشور چه مواردی هستند؟

بچه‌ها نباید خودشان را با آن سوی آبی‌ها مقایسه کنند، هر استارتاپ موفقی در خارج از کشور، داخل ایران موفق نخواهد شد. زیرساخت‌های ما مثل آنها نیست، ما آن سیستم را نداریم. ایده‌ای که مطرح می‌کنیم باید دردی از جامعه ما را برطرف کند و تقلیدی از نمونه‌های جهانی نباشد.

اکثر طرح‌ها در مرحله ایده و ارزش پیشنهادی، بازاری نیستند! طرح‌ها واقعی نیست، چون فرد دید درستی ندارد. آیا این نیاز فروش می‌رود؟ آیا واقعا خریدار دارد؟ آیا طرح برای سرمایه‌گذار توجیه اقتصادی خواهد داشت؟ این‌ها سوال‌هایی است که باید جواب داده شود. عدم تطابق نیاز بازار و ایده باید بررسی شود و این مهم‌ترین چالش درونی استارتاپ‌های ما به شمار می‌آید.

البته که مشکل مواد و واردات تجهیزات و خدمات های‌تِک (hightech) هم وجود دارد. حتی مواد ساده‌ای مثل نمک‌های وارداتی آزمایشگاه هم به مشکل خورده‌اند. شرکت‌هایی هستند که متاسفانه مواد تقلبی وارد می‌کنند و در این کمبود بودجه‌های تحقیقاتی، ضربات سختی به دانشجو وارد می‌آورند.

اما این مساله اصلی نیست و با توجه به تعداد دانشجوها و منابع موجود، می‌شود نتایج خیلی بهتری به دست آورد. اما متاسفانه بنیانگذارها به بازار و کسب‌‌وکار آشنا نیستند. درک درستی ندارند و خیلی از فروش دور هستند. نتیجه این می‌شود که فرد توانایی پردازش ایده عالی خود را به شکلی بازارپسند ندارد و طرح با شکست مواجه می‌شود.

یک مورد دیگر هم هست که اگر می‌توانسیم راه حلی برایش پیدا کنیم، اتفاق‌های خوبی رخ می‌داد. هیئت علمی‌ها هم دستاوردهایی دارند که نه خودشان تجاری می‌کنند و نه اینکه برای وارد کردنش به بازار با دانشجوی جوان پرانرژی جدید شریک می‌شوند. در نتیجه سرعت ورود به بازار کم می‌شود و حتی در اکثر موارد طرحی که در مرحله پایلوت جواب هم داده، به دلیل عدم پیگیری از این مرحله فراتر نمی‌رود. هیئت علمی‌ها سرشان شلوغ است اما حاضر به شراکت هم نیستند در نتیجه ایده‌ای که روی آن کار شده و در یک قدمی بازار است، بی‌دلیل معطل می‌ماند.

در نهایت، فکر می‌کنید صنعت بیوتکنولوژی ایران بیشتر به حمایت دولتی نیاز دارد یا تربیت نیروهایی با تخصص کاربردی واقعی؟

فکر می‌کنم جوابتان را در طول صحبتی که داشتیم داده‌ام. در حوزه کسب‌وکار، حمایت وجود دارد. هرچند کافی نیست اما وجود دارد. اطلاع‌رسانی در مورد حمایت‌ها هم کافی نیست قبول دارم، اما بودجه هست. در نتیجه این بخش نیست که سرعت پیشرفت را گرفته، مشکل اصلی از جای دیگر است.

نیروی متخصص ما فکر کردن و کارکردن تجاری را بلد نیست، پژوهشگر خوبی است اما مذاکره، فروش و بازارسنجی را نمی‌داند. دوره‌های کسب‌و‌کار باید به عنوان واحد درسی در تحصیلات تکمیلی وجود داشته باشد. استعدادهای خوبی به همین دلیل از بین رفتند و افرادی که می‌توانستند مسائل بزرگی را حل کنند، امروز از فضای پژوهش دور افتاده‌اند یا درگیر مقاله‌سازی شده‌اند.

از وقتی که برای این گفتگو اختصاص دادید سپاسگزاریم.