درست شکست بخورید

آیا تا به حال در زندگی شکست خورده‌اید؟ آیا می‌دانید چگونه باید درست شکست بخورید؟

بسیاری از دوستان و آشنایان من که اتفاقا پزشک هستند و یا در حال تحصیل پزشکی‌‌اند در مسیر تحصیل و کار خود افراد بسیار موفقی بوده‌اند و پله‌های پیشرفت و ترقی را گاهی دوتا یکی طی کرده‌اند. ولی همین دوستان که بسیار باهوش، بااستعداد و توانمند هستند وقتی به کارآفرینی می‌رسند کشتی‌هایشان به گل می‌نشیند. به اعتقاد من مهم‌ترین دلیل اینکه این افراد بسیار موفق نمی‌توانند در کارآفرینی سرآمد شوند این است که فوت و فن شکست خوردن را نمی‌دانند.

پزشکان کارآفرین هم باید شکست بخورند
پزشکان کارآفرین هم باید شکست بخورند

شکست ناگزیر است

وقتی وارد فضای کارآفرینی و اکوسیستم استارتاپی می‌شویم یکی از اولین چیزهایی که می‌شنویم این است که فلان کس فلان قدر شکست خورد تا موفق شد و تا شکست نخورید یاد نمی‌گیرید و از این قبیل حرف‌ها. ولی آیا تا به حال کسی را دیده‌اید که آمده باشد تا شکست بخورد؟ این در حالی است که احتمال شکست در کارآفرینی و راه‌اندازی کسب‌وکار به خصوص از نوع استارتاپی و نوآورانه آن، به قدری زیاد است که تقریبا می‌توان گفت شکست خوردن ناگزیر است. با این حال همه به امید پیروزی می‌آیند ولی شکست می‌خورند. شاید به نظر برسد که یک چیزی درست نیست. چگونه است که با این همه شکست باز هم افراد به امید پیروزی می‌آیند و می‌مانند و ادامه می‌دهند؟ پس احتمالا رازی در چگونه شکست خوردن است.

اولین شکست

هر چقدر هم در مورد مزایا و فواید شکست شنیده باشیم اولین باری که شکست می‌خوریم بسیار سخت‌ است. هر شکستی حال آدم را بد می‌کند حتی فارغ از اینکه تاکنون چند بار شکست خورده باشید. شاید در مواردی هم به نظر برسد که درجه شکست با وخامت حال فرد رابطه ندارد ولی باید بدانیم که مهم‌ترین ملاک این است که این شکست برای چه کسی اتفاق افتاده. به عنوان مثال شاگرد اول کلاس وقتی نیم نمره کم می‌آورد خود را شکست خورده می‌داند و یک نفر دیگر وقتی نمره قبولی درسی را نمی‌گیرد و باز در حقیقت هر دو واقعا شکست خورده‌اند. فارغ از اندازه و نوع شکست به احتمال زیاد هر دو فرد حس بدی پیدا کرده‌اند، ناراحت و شاید افسرده شده‌اند. به احتمال زیاد بعد از مدتی این حس برطرف شده و ممکن است حتی چیزی از آن به یادشان نمانده باشد. آیا این همان شکستی است که می‌گویند مقدمه پیروزی است؟

اِسکار (scar)

یک مبارز که هیچ اسکاری (جای زخم) بر روی بدنش نیست، ممکن است آنقدر ماهر بوده که هرگز زخمی برنداشته ولی احتمال بیشتر آن است که مبارز قابلی نیست و در اولین چالش شمشیر را رها کرده و میدان را ترک می‌کند. برخی از زخم‌ها عمیق و مرگبار هستند و اسکاری عمیق و ماندگار می‌گذارند ولی برخی دیگر کوچک هستند و ممکن است بعد از مدتی نیز محو شوند. برای یک مبارز، هر اسکار یادگار اشتباهی است که ممکن بوده به قیمت جانش تمام شود و دیدن هر کدام آن‌ها به وی یادآوری می‌کند که دیگر آن اشتباه را مرتکب نشود. برای یک کارآفرین هم هر شکست مانند همان زخم‌های مبارز می‌ماند با این تفاوت که آن زخم‌ها بیشتر بر روی روح و ذهنش ایجاد می‌شود. یک تفاوت دیگر آن است که این اشتباهات به قیمت جان کسب‌وکار و ایده‌اش تمام می‌شود.

از شکست بیاموزید

پس آیا اگر نمادی از شکستمان را بالای تختمان آویزان کنیم و قبل خواب و بعد از بیدار شدن به آن نگاه کنیم خوب است؟ مسلما نه! سال‌ها پیش من به دلیل اشتباهات مهلکی نتیجه کار یک تیم بزرگ داوطلبان برگزاری یک خیریه را نابود کردم و تا مدت‌ها اطلاعیه آن رویداد را جلوی چشمم گذاشته بودم تا درس عبرت بگیرم. ولی واقعیت آن است که نیازی نیست که با یادآوری خاطرات بد و اشتباهاتمان خودمان را آزار دهیم. من در طول مسیری که به سمت کارآفرینی داشتم اشتباهات زیادی کردم و مدت‌ها طول کشید تا یاد بگیرم چگونه از اشتباهاتم یاد بگیرم. به خصوص وقتی شما فردی ایده‌آل‌گرا و آرمانگرا باشید احتمالا هر کاری که انجام دهید از نظرتان درجاتی از شکست دارد. پس اولین چیزی که من آموختم این بود که پیش از هر چیز از دست‌آوردهایم لذت ببرم. بعد از آن زمانی را اختصاص دهم برای آنکه خودم به تنهایی یا با همکارانم در مورد خوبی‌ها و بدی‌های کاری که انجام دادیم گفتگو کنیم، به دنبال اشتباهات و کاستی‌ها بگردیم و راه‌های رفع آن‌ها را بررسی کنیم. شاید کمی ایده‌آل به نظر برسد ولی زمانی که عادت به انجام چنین کاری -که ما به آن رفلکشن می‌گوییم- کنید، لازم نیست زمانی را مشخص کنید. مغز شما ناخودآگاه پس از لذت بردن از پیروزی‌ها به رفلکشن می‌پردازد. البته هر چقدر این‌کار را سیستماتیک‌تر انجام دهید نتایج بهتری خواهد داشت.

پزشکان نباید شکست بخورند

در نقش یک پزشک، شکست خوردن شما تبعات بسیار سنگینی دارد. هر چند بخشی از اقدامات پزشکان تجربی است و نمی‌توان اطمینان صد درصد از نتایج آن داشت ولی آنان می‌آموزند که هرگز نباید اشتباه کنند. تمام سال‌های تحصیل و پس از آن و تمام سیستم بهداشتی درمانی برای آن پدید آمده که اشتباهات را به حداقل برسانند. اینکه چقدر موفق بوده‌ایم اشتباهات پزشکان را کاهش دهیم خارج از بحث است ولی پر واضح است که اشتباه کردن در طبابت هرگز مجاز و پذیرفته نیست.

پزشک کارآفرینی که شکست می‌خورد

حال همان پزشک که شکست خوردن برایش جایز نبوده وارد عرصه کارآفرینی می‌شود و به احتمال خیلی زیاد در اولین اقدام برای راه‌اندازی کسب‌وکار خود شکست می‌خورد. به احتمال زیاد نتیجه این شکست رها کردن کارآفرینی خواهد بود آن هم با این تفسیر که کارآفرینی مناسبِ من نیست. اما پزشکان کارآفرین باید بدانند که ایده‌هایشان بسیار با بیمارانشان متفاوت هستند. شما می‌توانید با خیال راحت در فضای کارآفرینی اشتباه کنید و بدون هیچ واهمه‌ای از این اشتباهات بیاموزید. ایده‌های شما می‌توانند بمیرند و شما باز ایده جدیدی را به دنیا بیاورید. بزرگ‌ترین اشتباه شما در کارآفرینی این است که از اشتباهاتتان نیاموزید. متاسفانه برای کارآفرین شدن راهی جز تجربه کردن وجود ندارد و این تجربیات در دل شکست‌ها و اشتباه‌هایی که پیش‌ رویتان قرار دارند پنهان شده‌اند و منتظر کشف شدن هستند. دنیای ما بسیار نیازمند پزشکان کارآفرینی است که هیچ اشتباهی بر بالین بیماران مرتکب نمی‌شوند ولی در پیچ‌وخم کارآفرینی پذیرای درس‌هایی هستند که از اشتباه‌هایشان می‌آموزند.

در آخر یک جمله از کتاب «10 قانون انسان بودن» هست که من همیشه با خودم مرور می‌کنم: «درس‌های زندگی تکرار می‌شوند تا وقتی که آن‌ها را بیاموزید»