گروه مِهبانگ #همراه_با_هم_رشد_کنیم / آشنای با مهبانگ و موقعیت های شغلی: http://mehbang.group
از کارشناسی تا سرپرستی R&D | مسیر شغلی مهندسی برق
بیوگرافی محمد حسنی
فعالیت در زمینه ی رباتیک در دوران دبیرستان، سنگ بنای انتخاب رشتهی مهندسی برق بود. محمد حسنی در سال 1392 برای تحصیل در رشتهی مهندسی برق وارد دانشگاه تهران شد. وی در سال 1394 فعالیت در صنعت را جذاب دید و در این راستا فعالیت خود را به صورت پروژه محور شروع کرد و بعد از مدتی در سال 1395 به عضویت تیم تحقیق و توسعه مهبانگ درآمد که این همکاری تا کنون ادامه پیدا کرده است. محمد هم اکنون سرپرست تیم تحقیق و توسعه مهبانگ است. ایشان همچنین به تازگی تحصیلات تکمیلی خود را در رشته ی MBA (گرایش استراتژی) به اتمام رسانده اند.
در این بخش از زندگی در مهبانگ، با او هم صحبت شده ایم تا بیشتر درباره او و کارش در گروه صنعتی مهبانگ بدانیم.
چطور با مهبانگ آشنا شدی؟
قبل از مهبانگ در یک شرکت الکترونیکی کارآموز بودم و بعد از مدتی استخدام شدم؛ به دلیل مشکلات مالی شرکت همکاری ما ادامه پیدا نکرد و من به مهندس پویا منصوری در گروه صنعتی مهبانگ معرفی و مشغول به کار شدم.
قبل از ورود به بازار کار چه فعالیتهایی داشتی؟
حسوحال رقابت و کنکور باعث شده بود در ابتدای دوره کارشناسی فرض کنم که تا مقطع دکتری به تحصیل در همین رشته میپردازم و تلاشم را میکنم که در درس و دانشگاه موفق شوم.
سال دوم دانشگاه بود که کارآفرینی را از مهمترین ارزشهای شخصی دیدم و متوجه شدم که درس خواندن تا مقطع دکترا لزوما همراستا با این ارزش نیست.
از آنجایی که علاقهمند به کار عملی و ورود به بازار کار بودم شروع کردم به انجام پروژههای کوچک.
مثلا بردهای مختلفی را میساختم و سعی میکردم بفروشم و یا پروژه میگرفتم. یادم هست که اوایل PCB ها را خودم با اسید و فیبر خام میساختم!
نکتهای که در آن دوران به من کمک کرد، نترسیدن از کار بود.
پروژهها همه مطالبی را لازم داشتند که من مسلط نبودم و حتی پیش میآمد پروژههایی را قبول میکردم که تقریبا هیچ چیز از آن نمیدانستم اما در راستای علایق من بود!
میتوانی یک مثال از این نوع کارها بزنی؟
بله حتما! مثلا یکی از پروژهها برای شرکتی بود که برد درایو موتور ماشین لباسشویی را کپی کرده بود، اما کد برد که متعلق به شرکتی چینی بود را نداشت.
پروژه یک هفته فرصت داشت و میکروکنترلر برد از نوع PIC بود که من تا قبل از آن زمان اسمش را هم نشنیده بودم! شروع کردم به یادگرفتن و در عرض یک هفته پروژه را انجام دادم (اگرچه مجبور شدم 72 ساعت تقریبا بیدار بمانم:))
این کارها تا زمانی که رفتم کارآموزی ادامه پیدا کرد و از آنجا به بعد کار برایم جدیتر شد.
خیلی دنبال این گشتم که جایی که میخواهم کارآموزی کنم کار جدی انجام بدهند و بعد از کارآموزی هم فرصت مشغول به کار شدن همانجا وجود داشته باشد.
چه شد که تصمیم گرفتی در گروه مهبانگ مشغول به کار شوی؟
زمانی که شروع کردم به کارکردن اعتقاد قلبی داشتم وظیفه من این است که با تمام تلاشم پیش بروم؛ بهترین مسیر دیر یا زود پیدا میشود.
شرکت اولی که در آن مشغول به کار شدم، شرکت مناسبی برای رشد من نبود و سوق پیدا کردم به یک جای بهتر.
شرکت مهبانگ قسمتی از مسیر بود که نمیدانستم چه مدت در آن حضور خواهم داشت اما آزمودم و به مهمترین تجربهی کاری من تبدیل شد.
زمانی که دانشجو بودی، بین مسیرهای مختلف چطور تصمیمگیری کردی؟
فکر میکنم هر کسی بعد از مدتی در دانشگاه متوجه میشود که در نقطهای ایستاده که فارغ از هیاهوی رقابتها و ترجیحها و تابوهای اجتماعی، باید برای زندگی خود و این که چه میخواهد تصمیمگیری کند.
یکی از مسیرها این بود که تا مقطع دکترا درس را ادامه دهم و کار نکنم و احتمالا بعد از آن استاد دانشگاه شوم. مسیر دیگری که به آن فکر میکردم کارکردن و کارآفرینی بود.
حتی به تغییر رشته و یا اپلایکردن هم فکر میکردم. یک مقدار آن زمان شرایط برایم مبهم بود و نمیدانستم که کار صنعتی کردن با استاد دانشگاه شدن لزوما هممسیر نیست.
زمانی که مصمم شدم کارآفرینی مهمترین خواسته من است، این مسیر را انتخاب کردم. دوران دانشجویی دورانی بود که تجربهکردن هزینهی کمتری داشت و خب این مسیر ارزش تجربهکردن را داشت.
اولین پروژهات در مهبانگ چه بود؟
اولین پروژهای که انجام دادم برنامه نویسی MP3 Decoder بود. در واقع باید با میکروکنترلر ARM برنامهای مینوشتم که بتواند یک فایل MP3 را بدون استفاده از IC اضافی Decode کند و به سیگنال آنالوگ تبدیل کند تا بتوانیم آن را پخش کنیم.
کاری که قبلا انجام میشد این بود که از IC های MP3 Decoder استفاده میکردند، فایل را به آن میدادیم و یک خروجی آنالوگ میگرفتیم که اسپیکر آن را پخش میکرد.
ما برای کاهش هزینه و افزایش reliability ، چون درصدی از IC ها بعد از مدتی خراب میشدند، کد آن را خودمان با ARM نوشتیم.
البته پروژه سخت و زمانبری بود خصوصا برای من که ARM هم آن موقع بلد نبودم. وقتی پروژه جواب داد مهندس منصوری باور نمیکرد من از پس آن برآمده باشم.
نیروی محرکهای که من را به حرکت وا میدارد، چالشها هستند.
من همیشه دنبال چالشها و حلکردن آنها هستم. برای همین این پروژه برای من لذتبخش بود.
توقع داشتی در مهبانگ به کجا برسی؟
فکر میکردم زمانی که وارد مهبانگ میشوم دو سال حداقل از نظر اقتصادی زنده میمانم و بعد کسبوکار خودم را شروع میکنم و مستقل میشوم.
اما به مرور هم با چالشهای استارتاپ زدن و هم با امکانات مهبانگ آشنا شدم و احساس کردم ماندن در مهبانگ و استفاده از امکانات و زیرساختها و تجارب مهبانگیها شانس موفقیتم را برای رسیدن به اهداف و پیادهکردن ایدههایم بیشتر میکند.
چرا برخلاف برنامه چهار سال پیش خود در مهبانگ ماندی؟
اینجا چالشهای بزرگی برای آدمهای مثل من وجود دارد؛ چالشهایی جذاب که درگیرشدن با آنها در من شوق و انگیزه ایجاد میکند.
نکته دیگری که برای من مهم است این است که افراد هر چقدر امکانات بیشتری داشته باشند با چالشهای ارزشمندتری مواجه میشوند.
در گروه مهبانگ همهی امکانات وجود دارد تا آن چیزی که بیشتر از همه به آن علاقه داری را دنبالکنی و به نتیجه برسانی.
اگر قرار بر این بود که تنها کار کنم چالشهای غیرتکنیکال هم سر راهم بود که در این صورت انرژی و تمرکز کمتری برای حوزه تکنیکال میماند.
در واقع چالشهای غیرمرتبط با دانش تخصصیام بیشتر میشد و مرا از دغدغه اصلیام که خلق تکنولوژی بود دور میکرد، اما در مهبانگ اصلا اینطور نیست!
از فرهنگهای مهبانگ که باعث ماندنت شد برایمان بگو.
دو فرهنگ مرا به مهبانگ پایبند کرد:
- منتورینگ بسیار عالی و پی بردن به اهمیت شخصیت شغلی
- عدم وجود سلسله مراتب در گروه صنعتی مهبانگ
قبل از ورودم به مهبانگ نمیدانستم منتورینگ چقدر ارزشمند است و البته چقدر در رشد افراد تاثیر دارد.
در مهبانگ مهندس پویا منصوری را یک منتور فوقالعاده برای خود دیدم و در طول مسیر متوجه شدم که چقدر وجود یک چنین شخصی برای رشد افراد مهم است.
بعد از آن هر وقت کسی از من در مورد کار راهنمایی خواسته یا اگر بخواهم به افرادی که در ابتدای راه هستند توصیهای کنم نهایتا حرفهایم به این ختم میشود که: "منتور، منتور و منتور...."
منتور واقعی کسی است که سقف شما را بالا میبرد و ظرف شما را بزرگتر میکند نه اینکه صرفا سعی کند با آموزشدادن ظرف شما را پر کند.
او خط پایان را عقبتر میبرد، وسعت فکرکردن شما را بزرگتر و مسیر رشدتان را هموارتر میکند.
همانطور که چالشهای تکنیکال باعث رشد من میشد، چالشهایی که افراد توانمند اطرافم میتوانند برای من ایجاد کنند ابزاری برای رشد شخصیت من است.
یک لیدر بزرگ باید شخصیت بزرگی داشته باشد و توانایی فنی کافی نیست.
همه اینها نشان میدهد که وجود یک منتور خوب برای رشد فرد چقدر مفید است.
موضوع دیگری که در مهبانگ مهم است و یکی از ارزشهای تیم مهبانگ محسوب میشود، “Growth with challenging each other” است.
اینجا هم حرفت شنیده میشود و هم میتوانی حرف آدمهای مختلف را بشنوی و این گفتوگو موجب رشد افراد میشود.
مثلا اگر جایی احساس کنم فضا برای ورود به بحثهای مربوط به استراتژی یا فروش و... وجود دارد، خودم را محدود به کارهای درونواحدی نمیکنم و سعی میکنم با مطالعه، نظرم را در آن حوزهها هم مطرح کنم.
از نظر من عدم وجود سلسلهمراتب در شرکت مهبانگ باعث ایجاد این فضا شده است.
یک ذهنیت مشترک و همدلی جمعی خوبی بین بچهها وجود دارد که باعث میشود در هر تعامل یک خروجی مثبت انتظار رود.
حرفها و نظرات خوب حتی اگر صرفا سوال خوب پرسیدن باشد، دیده میشود و گفتوگو شکل میگیرد. همدلی باب گفتوگو را باز میکند.
در حال حاضر مشغول چه کارهایی هستی؟
ما در بخش R&D مهبانگ چندکار انجام میدهیم:
- تنوعبخشیدن به محصولات
- توسعه و طراحی درایوهای کیلوواتبالا
- طراحی تابلوهای جدید برای داخل کشور
- طراحی محصولات جدید برای کشورهایی که به آنها صادرات میکنیم، مثل هند و ترکیه.
- بهینهسازی و توسعه محصولات فعلی شرکت
پروژه فعلی من Parameter Identification موتور هست و هدف از این کار تخمین زدن پارامترهای موتور برای کنترل بهتر است. کمک به تیم R&D و منتورینگ آنها نیز از کارهای مهم دیگرم است.
در تولید یک محصول چالشهای جدید با توجه به شرایط جدید، تامینکنندگان، تیراژ محصول و غیره بوجود میآید.
در واقع در این مسیر، دغدغهها و چالشها به طور مستمر بوجود میآید و اینطور نیست که یک محصول تولید و فروخته شود و کار تمام شود.
مسیری که تا اینجا طی کردی چطور بوده است؟
زمانی که وارد مهبانگ شدم سعی کردم خودم را اثبات کنم؛ سعی کردم در هر پروژهای بهترین خودم باشم و همین موضوع به مرور باعث شد به عنوان فردی که نظرات خوب میدهد و چالشهای بزرگ را حل میکند شناخته شوم و بهطور معنوی بین بچهها به عنوان سرپرست پذیرفته شوم.
چه مهارتهایی برای انجام کار تو نیاز است؟
- از نظر من تعامل سازنده با آدمها از مهارتهای مهم است.
اینکه فقط حرف درستی بزنی،کافی نیست همچنین مهم است که حرفت را درست بزنی. یعنی در ارتباط با آدمها باید بتوانی نحوه درست بیان حرف را پیداکنی تا گفتوگو را به سمت درست هدایت کنی.
باید بتوانی با آدمهای مختلف از جنسهای مختلف تعامل کنی تا خروجی خوب بگیری. مسئولیت هدایت گفتوگوها با کسی است که تعامل بیشتر و موثرتری با بقیه دارد.
تعامل خوب با آدمهای مختلف، نتیجهای ایجاد میکند که اگر تکتک آدمها جدا از هم میخواستند دنبالش بروند، ایجاد نمیشد.
در دل همین تعاملها من رشد میکنم، طرف مقابل رشد میکند و در نهایت مهبانگ رشد میکند. برای همین است که شعار مهبانگ "همراه با هم رشد کنیم" است.
- باید یاد بگیریم چگونه مسائل و چالشهای جدید را یاد بگیریم و حل کنیم.
در واقع یاد بگیریم که چگونه یاد بگیریم! برای ما همیشه چالشهای جدید وجود دارند؛ چیزهایی که از قبل نمیدانیم، تجاربی که با آنها مواجه نشدیم، چالشهای طراحی محصول جدید و خرابیهای ایجاد شده پس از تولید از این جنس هستند.
بسندهکردن به دانش قبلی کافی نیست. تجربه قبلی خیلی مهم است اما باید بتوانیم از همان تجربه قبلی یک تخمینگر برای مسیر آینده ایجاد کنیم. این که پذیرای چالشهای جدید باشیم خیلی مهم است.
ایجاد کردن چالش جدید خود یک توانایی است.
این که فرد بتواند ویژگیها و قابلیتهای جدیدی در محصول ببینید که دیگران ندیدهاند اما این که بتوانیم از پس چالشهایی که بوجود میآید برآییم وظیفه ماست.
علاوه بر مهارت یادگیری باید بتوانی دائما خودت را رشد و توسعه دهی. ممکن است گاهی حس کنی از دیگران بیشتر میدانی و در نقطه خوبی هستی و دیگر تلاشی برای بهترشدن نکنی.
در حالیکه آدم باید دائما هم از نظر تکنیکال و هم شخصیتی در جهت رشد خود برنامهریزی و تلاش کند. برای مثال با فیدبک های بچهها متوجه شدم که باید تلاش کنم شنونده بهتری باشم.
نقاط عطفی که در مهبانگ داشتی چه هستند؟
هر پروژه بزرگ و چالشی نقطه عطفی برای من بوده است.
به عقیده من پلههایی که باعث بالارفتن من شده پروژههای سخت بوده است.
یادگرفتن ARM همان اوایل پیوستنم به مهبانگ و پروژه چالشی MP3 Decoder از اولین آنهاست.
همچنین طراحی محصول UPS، توسعه محصول درایو(اینورتر) و برنامهنویسی درایو چالشهای جذابی هستند که در مهبانگ با آنها مواجه بودم.
مهبانگ را در یک جمله برایمان معنی کن :)
مهبانگ فضایی است که برای من امکان پرورش و دنبالکردن بلندپروازیهایم را فراهم میکند.
مسیر پیشرفت خود را در مهبانگ چطور میبینی؟
فرصتهای خیلی خوبی برای رشد در اینجا وجود دارد و برنامه آینده من موارد زیر است:
- طراحی ساختار R&D برای بزرگتر کردن تیم R&D
- ورود به مسائل استراتژیک و کمک به ترسیم و خلق آینده مهبانگ
اگر بخواهی کسی که در جایگاه 4 سال پیش تو قرار دارد را راهنمایی کنی، به او چه میگویی؟
تلاش، تلاش و تلاش... نباید از هیچ چالشی بترسید. مهم تلاشکردن و رفتن به دل چالشهاست. به نظر من ترس و ناامیدی دشمن رشد است. هرچقدر چالش بزرگتر باشد رشد بیشتری برای آدم ایجاد میکند.
افرادی که میخواهند کار صنعتی انجام دهند و ترس از محدودیتهای موجود و امکان رشد در ایران دارند و نگران امکانات مالی هستند اگر تلاش کنند و باور داشته باشند که میتوانند، میشود همینجا هم رشد کرد.
در ایران محدودیتهایی هست ولی فرصت هم هست. برای مثال تحریم چالشهایی را ایجاد کرد ولی باعث شد کالاهایی در ایران تولید شوند که پیش از این نمیشدند.
باید در سازمان درستی کارت را شروع کنی. سازمانی که بلندپرواز است و امکانات دنبال کردن بلندپروازی را هم فراهم میکند و به افراد نیرو میدهد.
از محمد بابت فرصتی که در اختیار ما گذاشت و صحبتهای مفیدش درباره مسیر شغلیاش در مهبانگ بسیار ممنونیم. برای اطلاعات بیشتر راجع به واحد تحقیقوتوسعه مهبانگ میتوانید به لینکدین محمد پیام بدهید.
برای کارآموزی در واحد تحقیق و توسعه گروه مِهبانگ یا فعالیت به عنوان کارشناس تحقیق و توسعه، می توانید از طریق این لینک با این دو فرصت بیشتر آشنا شوید.
مطلبی دیگر از این انتشارات
ریال یا بانگ؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
مهبانگ، از چهاردانگه تهران تا تاج محل هند
مطلبی دیگر از این انتشارات
از کارآموزی تا کارشناسی R&D