برنامهنویس فسیل شده. دایناسور وبلاکنویسی
پناهجوئی (نغلغول)
خیلی هم نامربوط نگفته:
شاید اگر بخوام لیست کنم مشکلات زندگیام در این کشور رو. هیچکس به رکورد تنوع وتعدد تبعیض که به من وارد شده، نرسه..
اما هنوز هروقت اسم پناهجو روکه میشنوم تهذهنم این سوال پیش میاد که، ازکدوم مشکل فرار کرده؟ یاهدفش از پناهندگی چی بوده؟ میدونم درست نیست. ولی بازم به ذهنم حق میدم
خود قضیه اشکال داره.
اما میخوام بانامربوط ترین مثال ممکن توصیفاش کنم.
فحشا وتن فروشی، شاید قدیمها و الآن درکمترین فراوانی ممکن نتیجهی فقر و احتیاج بود. ولی الآن (طبق برآوردهای رسمی) برای اکثریت کارگران جنسی فعال، راهی برای رفاه مادی بیشتر و لوکس زندگی کردن شده. نه استیصال
پناهجوئی هم گاهی همین داستان رو داره.
برای فرار از محدودیت و مشکلات نیست.
برای رسیدن به رفاه و آسایش( حتی: توهّم و افسانه) های شنیده شده است. این رو از خاطرات واقعی دوستان سفرکردهام میگم.
درسته که بهندرت توانایی برگشتن رو دارن. اما یک پشیمانی و غلط کردم خاصی تا آخر عمر باهاشونه...
اول که شروع کردم توی این فکر نبودم.
اما حین نوشتن به فکرم رسید که:
خیلی خیلی مهمتر از حمایت از پناهجو یا اطلاعرسانی از وضع اونها اطلاعرسانی و تلاش
برای رفع تبعیض و مشکلات کسانیاست که هنوز در همان مبداهای مستعد ارسال پناهجو ساکن هستند
و در ظلم و تبعیض زندگی میکنند
مطلبی دیگر از این انتشارات
-*( روشنتر از روز )*-
مطلبی دیگر از این انتشارات
-*( حماقت بدون مرز )*-
مطلبی دیگر از این انتشارات
اوّل، مُرغ؟ یا: تخممرغ؟ * اقتباس هنری