آگاهی کوانتومی

آیا فیزیک کوانتومی و علوم اعصاب می توانند به عنوان آگاهی کوانتومی ادغام شوند؟

مارسلو گلایزر، فیزیکدان و ستاره شناس، در مورد نوری که مکانیک کوانتومی – بر خلاف فیزیک کلاسیک – می تواند بر آگاهی بتاباند، افکاری ارائه می دهد. او فکر می کند مشکل این است که هم مکانیک کوانتومی و هم آگاهی راز هستند. افزودن این دو رمز و راز با هم پاسخ های ساده ای ایجاد نمی کند:

« حقیقت این است که علیرغم موفقیت فوق‌العاده فیزیک کوانتومی در کاربردهای آن - فناوری‌های دیجیتال و هسته‌ای که بخش عمده‌ای از زندگی مدرن را تعریف می‌کنند - تفسیر آن نامشخص است و هدف بحث‌های داغ بین فیزیکدانان است. ما می دانیم که چگونه از فیزیک کوانتومی استفاده کنیم، اما نمی دانیم که در مورد ماهیت واقعیت به ما چه می گوید. » (مارسلو گلایزر، "آیا مکانیک کوانتومی می تواند آگاهی را توضیح دهد؟" یک فکر بزرگ ،24 نوامبر 2021)

در مورد مغز و ذهن هم همینطور است:

« به طور خلاصه، مسئله در اینجا این است که برچسب زدن فعالیت عصبی بخش آسان کار است. بخش سخت درک چگونگی توطئه نورون‌های فعال برای ایجاد حسی که ما هستیم – یعنی تبدیل فعالیت بیوالکتریکی و جریان خون به خودآگاهی است.» (مارسلو گلایزر، "آیا مکانیک کوانتومی می تواند آگاهی را توضیح دهد؟" یک فکر بزرگ ،24 نوامبر 2021)

در واقع. به عنوان مثال، در یک بحث اخیر، مارک سولمز، روانشناس اعصاب و مایکل ایگنور، جراح مغز و اعصاب، موافق بودند که، در حالی که دانشمندان علوم اعصاب تمایل دارند قشر جلوی مغز انسان را به عنوان جایگاه آگاهی ببینند، تجربه بالینی به بخش هایی از ساقه مغز اشاره می کند. اما این، کجا ما را رها می کند؟ مهره داران با درجات مختلف هوش یا خودآگاهی دارای ساقه مغز هستند.

راجر پنروز، فیزیکدان (و نوبلیست) و استوارت هامروف، متخصص بیهوشی، مدلی از آگاهی را از مکانیک کوانتومی ارائه می دهند: گلایزر آن را به عنوان یک سؤال مطرح می کند: «آیا افکار می توانند در نوعی برهم نهی کوانتومی در سطح ناخودآگاه وجود داشته باشند تا زمانی که یک موضوع خاص وجود داشته باشد آگاه شوند. انتخاب - شبیه اندازه گیری موقعیت الکترون؟ آنها پروتئین توبولین را می بینند که میکروتوبول هایی را تشکیل می دهد که اسکلت نورون ها را تشکیل می دهد، زیرا حالت های کوانتومی درهم تنیده را قادر می سازد نیروی انتخابی را تعیین کند.

او همچنین به نظریه اطلاعات یکپارچه (IIT) جولیو تونونی و کریستوف کخ اشاره می‌کند که به همین ترتیب «ارتعاشات کوانتومی در میکروتوبول‌ها» را شامل می‌شود.

او اشاره می کند که انتقاد شدید از این فرضیه ها شامل این نگرانی است که مغز برای هر چیزی جز فیزیک کلاسیک بیش از حد "مشغول و گرم" است (مکس تگمارک).

با این اوصاف، می‌توانیم کاملاً مطمئن باشیم که فیزیک کلاسیک آگاهی را نیز در نظر نمی‌گیرد. گلایزر پیشنهاد می کند که همکاری بین فیزیک کوانتومی و کلاسیک، بسته به سطح، ممکن است بخشی از توضیح باشد. سپس با یک اعتراف جالب پایان می دهد:

« قطعنامه هر چه باشد، ما هنوز نمی دانیم چگونه از بحث و جدل های اسرار آمیز اجتناب کنیم. ماهیت آگاهی می تواند یکی از آن «ناشناختنی ها» باشد که زندگی با آن برای بسیاری از مردم بسیار سخت خواهد بود. من، به عنوان مثال، آن را در آغوش می کشم. این ناشناخته بودن ممکن است همان چیزی باشد که آنچه از انسانیت ما باقی مانده است را از ماشینی شدن و شیء گونه شدن توقف ناپذیر مدرنیته نجات خواهد داد. » (مارسلو گلایزر، "آیا مکانیک کوانتومی می تواند آگاهی را توضیح دهد؟" یک فکر بزرگ ،24 نوامبر 2021)

منظور او از اسرار آمیز، فیلسوفانی مانند توماس ناگل (خفاش بودن چگونه است؟)، کالین مک گین (ما برای درک عملکرد آگاهی، علی رغم طبیعی بودن عینی آن، مجهز نیستیم) و دیوید چالمرز (مشکل سنگین آگاهی) است. آنها استدلال می کنند که «اگرچه ما می دانیم که ضمیر خودآگاه چیزی بیش از مغز نیست، اما درک اینکه چگونه می تواند چنین باشد، به سادگی فراتر از دستگاه مفهومی انسان است. (بریتانیکا)

چنین پاسخی سؤالات بیشتری را ایجاد می کند: اگر «ذهن خودآگاه چیزی بیش از مغز نباشد»، ما آن را درک نخواهیم کرد. برای درک آن، باید به زیر آن نگاه کنیم و چیزی زیر آن نیست.

اما چگونه این را بدانیم؟ درواقع، نمی دانیم. تنها چیزی که می دانیم این است که تلاش برای درک ذهن صرفا به عنوان آنچه که مغز انجام می دهد، از لحاط اثباتی مفید نبوده است. اگر فرض کنیم که ذهن فقط کاری نیست که مغز انجام می دهد، امید معقولی برای درک بیشتر آن داریم. اینجاست که فیزیک کوانتومی ممکن است کمی نور بیفکند. برای مثال ممکن است نقطه تلاقی بین ذهن و مغز باشد - اما دلیلی وجود ندارد که فکر کنیم این یک پاسخ کامل است