آیا می‌توانیم ایده عملکرد را از مطالعه بیولوژی حذف کنیم؟


ما تمایل داریم فرض کنیم که ارزش‌های ما تا حدی ناشی از مشاغلی است که دنبال می‌کنیم. اغلب، این درست است. اگر یک طرز فکر معین در محل کار به خوبی کار کند، ممکن است آن را در خانه امتحان کنیم. اما این فرآیند می تواند معکوس عمل کند. ما می توانیم با یک طرز فکر شروع کنیم و سعی کنیم آن را به کار خود پیوند بزنیم.

به نظر می رسد که این اتفاق در برخی زمینه ها در زیست شناسی رخ داده است. برای مثال، اصطلاح «عملکرد» در اشکال حیات از نظر تاریخی با این ایده مرتبط است که اشکال زندگی شواهدی از طراحی را نشان می‌دهند. بنابراین، فیلسوف امانوئل راتی و زیست شناس مولکولی پیر-لوک ژرمن استدلال می کنند که زیست شناسان نيابد از آن استفاده کنند:
 بیولوژیکی مملو از مشکلات است - به طور ذاتی و غیرقابل اصلاح. عمل فیزیولوژیکی انتساب عملکردی از زمانی سرچشمه می گیرد که تصور می شد ارگانیسم ها طراحی شده اند و از آن زمان تا حد زیادی بدون تغییر باقی مانده اند. در یک جهان بینی سکولاریزه، این پارادوکسی ایجاد می کند که عملکردها را به عنوان اثر انتخابی تلاش برای حل کردن توضیح می دهد. ما استدلال می کنیم که این تلاش هدف خود را در فیزیولوژی از دست می دهد و مشکلات خود را به همراه دارد. در عوض، ما پیشنهاد می‌کنیم که راه‌حل بهتر برای معمای کارکردهای بیولوژیکی، کنار گذاشتن کامل این مفهوم است، چشم اندازی که نه تنها از آنچه به نظر می رسد دلهره آورتر نیست، بلکه احتمالاً ادامه طبیعی naturalise کردن زیست‌شناسی است‌.

آنها اصطلاح «نقش بیولوژیکی» را به جای آن پیشنهاد می کنند. بنابراین، احتمالاً "عملکرد دندان جویدن است" به "نقش بیولوژیکی دندان جویدن است" تبدیل می شود.

اما واقعاً اصطلاحات جدید آنها چه تفاوتی ایجاد می کند؟ دندان ها به دلیل طراحی خود نقش بیولوژیکی جویدن را دارند. انگشتان و شست ها این کار را نمی کنند. می توان در مورد منبع طرح بحث کرد. اما با تلاش برای از بین بردن مفهوم عملکرد چه چیزی حاصل می شود؟
نویسندگان به دنبال پاسخی هستند: «تداوم طبیعی naturalise شدن زیست‌شناسی». Naturalise زیست شناسی بیانی از فیزیکالیسم است، این ایده که طبیعت فیزیکی تمام چیزی است که وجود دارد. شاید شناخته شده ترین مثال آن این باور باشد که «ذهن همان کاری است که مغز انجام می دهد» و نه بیشتر.

مشکل اینجاست که زیست شناسان هیچ یک از این دو عملکرد یا مفهوم کارکرد را در زبان انسان اختراع نکردند. خود زندگی و زبانی که ما برای توصیف آن استفاده می‌کنیم، به معنای واقعی کلمه بر اساس عملکرد و همچنین هدف اجرا می‌شوند. ما چیزهایی داریم - بیل، پا، افکار - برای انجام وظایف مرتبط با اهدافمان.
و همینطور همه اشکال زندگی. زندگی گربه ها و سگ ها پر از عملکرد و هدف است. زندگی کپک های مخاطی در جستجوی غذا نیز همینطور است. باکتری ها هدف محور هستند. گیاهان هم همینطور.
موجودات غیر زنده هدف محور نیستند. سنگ ها به شن شدن اهمیتی نمی دهند.

مشکل موضع راتی و ژرمن این نیست که با نظریه طراحی هوشمندانه مخالف است، بلکه در تضاد با ماهیت بدیهی اشکال زندگی است. اصرار بر اینکه زیست شناسان از واژه «نقش بیولوژیکی» به جای «عملکرد» استفاده می کنند، چیزی را تغییر نمی دهد به جز اینکه گفتن و تایپ آن زمان بیشتری می برد. و به زودی، ممکن است حدس بزند، آنها می خواهند از شر "نقش بیولوژیکی" نیز خلاص شوند زیرا آنچه که به معنای - عملکرد و هدف آشکار در طبیعت است - کمی تغییر نخواهد کرد. بیایید امیدوار باشیم که تعبیر بعدی طولانی تر نباشد!!