علاقه مند به فیزیک و فلسفه ذهن
با تیغ اوکام، ایده هایتان را به آرایشگاه ببرید
اصل اقتصاد فکر (تیغ اوکام)
اگر تاریخ تفکر انسانی را در هر شاخه ای از علوم بررسی کنیم، متوجه یک قانون نانوشته در تبیین جهان مورد مطالعه میشویم: اصل اقتصاد فکر. یا به زبان عامیانه تر: با خرج کمتر کاری را انجام دهید. فرضا از شما بخواهند که یک سیم مسی نازک را دو نیم کنید. آیا لازم است که برای اینکار از پیچیده ترین ابزارهای برش لیزری استفاده کنید یا اینکه همان سیم چین معمولی هم کار شما را راه میاندازد؟ ما در فکر کردن و استفاده از فرضیات نیز، این اصل کمترین صرف انرژی (یا استفاده از راه های با انرژی کمتر) را مورد استفاده قرار میدهیم. اما چگونه؟
فرض کنید روزی یک از دوستانتان به شما میگوید که جعبه ای پیدا کرده ام که در یک سمت آن شکاف ریزی قرار دارد که هر وقت دکمه ای که زیر جعبه است را فشار میدهم، از این شکاف نوری زرد رنگ خارج میشود. سپس دوست شما میگوید که من فکر میکنم که درون جعبه یک غول جادویی قرار دارد و با فرمان من از چشمانش نور بیرون میزند و این نور زرد همان نور چشمان غول درون جعبه است! در اینصورت واکنش شما چیست؟ چرا باید از این توجیه تعجب کنید (البته اگر تعجب کرده باشید). نود درصد مردم با شنیدن این جملات کاملا حیرت میکنند.
اما علت آن عجیب بودن این صحبت ها و یا شک کردن به عقل طرف نیست. چرا که همین الان هم برای کسی که با فیزیک ذرات آشنا نیست، مطالب این بخش از فیزیک به اندازه صحبت از غول درون جعبه دور از ذهن میباشد. اما نکته اینجاست که با شنیدن توضیحات فیزیکدانان در مورد ذرات، هیچ وقت سریعا نتیجه نمیگیرد که چون فیزیک ذرات با کلماتی عجیب غریب بیان شده پس غلط است. در اینصورت در مورد توجیه نور درون جعبه بوسیله غول جادویی، چه موضوع خاصی وجود دارد که باعث میشود سریع آن را رد کنیم؟
شما حتی اگر این نظریه دوستتان را به شخصی بی سواد که فقط یکبار لامپ و طرز استفاده از آن را دیده باشد توضیح دهید، سریع آن را رد میکند. علت آن هم این قانون نانوشته است که در تفسیر جهان خارج، و پدیده های موجود در آن، کمترین فرض ممکن را بکار ببر. راستش فرض کردن یک غول اسرار آمیز که هیچ انسانی آن را ندیده و ایجاد مکانیسمی پیچیده مثل بیرون زدن نور از چشمان غول تنها برای توضیح پدیده ساده ای مثل دیدن یک باریکه نور زرد، درست مانند استفاده از دستگاه برش لیزر برای بریدن سیم مسی است. یعنی بسیار غیر لازم و پر خرج میباشد.
در نتیجه هر از چند گاهی ایدههایی که به ذهنتان میرسد را با تیغ اوکام اصلاح کنید. پرسش از اینکه آیا فرض کردن فلان قسمت از ایده ضروری و لازم است، به متناسب تر شدن ایده و تطبیق آن با واقعیت کمک میکند. چرا که طبیعت ساده است و نیازی به فرض کردن افکاری پیچیده و ایدههایی غیر لازم برای توجیه آن نیست.
مطلبی دیگر از این انتشارات
یک لحظه صبر کن!... شاید «حافظه» مقصر باشد. (قسمت دوم)
مطلبی دیگر از این انتشارات
پرسش های فلسفی چقدر عمیق اند؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
ذهن و واقعیت؛ آگاهی و ادراک در نسبت با علم طبیعیِ تجربی | محمد حیدری