بررسی مبانی رئالیسم و آنتی رئالیسم در علم و پزشکی

ریشه ی مفاهیم رئالیسم وآنتی رئالیسم به فلسفه یونان باز میگردد . افلاطون بیشتر به عقاید آنتی رئالیسمی گرایش داشت اما ارسطو بیشتر به اصول رئالیسم در طبیعت  معتقد بود
ریشه ی مفاهیم رئالیسم وآنتی رئالیسم به فلسفه یونان باز میگردد . افلاطون بیشتر به عقاید آنتی رئالیسمی گرایش داشت اما ارسطو بیشتر به اصول رئالیسم در طبیعت معتقد بود


معنای رئالیسم و آنتی رئالیسم در فلسفه

رئالیسم و مفهوم مقابل آن ، ایده آلیسم ( یا همان آنتی رئالیسم ) از بحث های چالش برانگیز در دو حوزه ی اساسی فلسفه یعنی متافیزیک و معرفت شناسی هستند . رئالیسم در معنای عمومی آن بیان می کند که تمام واقعیات جهان فیزیکی و مادی که در آن قرار داریم ( یعنی هرآنچه در محیط اطراف ما قرار دارد و ما آنرا به واسطه حواس پنج گانه خود درک می کنیم ) ، به طور حقیقی و مستقل از ذهن ما وجود دارد . به عبارتی از نگاه رئالیسم ، تحولات درونی و سابجکتیو درون ذهن ما تاثیری بر شناخت ما از واقعیات جهان نمی گذارد و ما تمام واقعیات ابژکتیو در جهان خارج را همانطور که واقعا هست درک میکنیم . در مقابل مفهوم ایده آلیسم بیان می کند که شناخت ما از واقعیات جهان اطرافمان مستقل از ذهن ما نیست و ما پدیده های ابژکتیو که در جهان اطرافمان هستند را، به همان صورت که واقعا هستند درک نمی کنیم . البته این دیدگاه طیف گسترده ای دارد . برای مثال از نظر ایده آلیسم ذهنی که توسط جرج برکلی مطرح شد ، واقعیات ابژکتیو در جهان خارج واقعا وجود ندارند و جهان فیزیکی اطراف ما صرفا تجربه ای درون ذهن بشر است . اما یک نوع دیگر ایده آلیسم که امروزه پذیرش بیشتری دارد ، ایده آلیسم استعلایی مطرح شده توسط ایمانوئل کانت بود که از نظر آن جهان فیزیکی خارج از ذهن ما واقعا وجود دارد اما شناخت آن فی النفسه و همان طور که واقعا هست ممکن نیست و تحولات ذهنی ما بر شناخت ما از جهان خارج موثر است .

رئالیسم و آنتی رئالیسم در علم

درباره ماهیت علم و هدفی که دنبال می کند ، بحث میان رئالیسم و آنتی رئالیسم همواره وجود داشته و مناقشه برانگیز بوده است . از نظر رئالیسم علمی هدف علم تبیین درست وکامل تمام پدیده های موجود در این جهان ، اعم از مشاهده پذیر و مشاهده ناپذیر می باشد . اما از نظر آنتی رئالیسم علمی هدف علم صرفا تبیین بخش مشاهده پذیر جهان هستی است و درباره پدیده های مشاهده ناپذیر در جهان فیزیکی اطرافمان ،علم نمی تواند شرحی دقیق و کامل از آنها ارائه دهد و یا صدق وکذب آنها را تعیین کند .

امور مشاهده پذیر شامل حیوانات ، درخت ، خاک و .. می شود که می توانیم بدون واسطه آنها را درک کنیم . اما امور مشاهده ناپذیر مانند مولکول ، اتم ، الکترون و ... هستند که نمی توانیم به طور مستقیم آنها را مشاهده کنیم و صرفا با تولید نظریه های علمی می توانیم امکان وجود چنین ذراتی را مطرح کنیم . از نظر رئالیست ها نظریه های علمی درباره ی امور مشاهده ناپذیر ، توسط آزمایش های تجربی قابل تایید یا رد شدن هستند . اما دیدگاه آنتی رئالیست ها درباره امور مشاهده ناپذیر در علم به عنوان " ابزارگرایی " شناخته می شود . به این معنی که نظریه های علمی در حیطه مشاهده ناپذیر علم ، صرفا نوعی "ابزار" یا " وسیله " هستند که به کمک آن میتوان داده های به دست آمده از آزمایش تجربی این نظریه ها را تبیین کرد اما هیچگونه نمی توان صدق یا کذب حقیقی این نظریه ها را تعیین کرد . برای مثال نظریه جنبشی گاز ها بیان می کند که گاز ها از مولکول های در حال جنبش تشکیل شده اند و با استفاده از این نظریه می توان رفتار گاز ها را در شرایط مختلف تبیین کرد . مانند اینکه حرارت دادن یه گاز در فشار ثابت باعث انبساط آن می شود . از نظر آنتی رئالیست ها شناسایی اینکه مولکول های گاز واقعا وجود دارند یا نه ممکن نیست و ما صرفا به این دلیل این نظریه را تایید می کنیم چون می تواند داده های به دست آمده از آزمایش تجربی این نظریه را تبیین کند .

تفاوت دو دیدگاه رئالیسم و ایده آلیسم در بخش های مختلف علم ، حتی در پزشکی نیز مشاهده می شود
تفاوت دو دیدگاه رئالیسم و ایده آلیسم در بخش های مختلف علم ، حتی در پزشکی نیز مشاهده می شود


برهان " معجزه که نیست "

این برهان یکی از استدلال هاییست که رئالیست های علمی علیه آنتی رئالیست ها مطرح می کنند . بر اساس این برهان اکثر نظریه هایی که تا کنون بر مبنای امور مشاهده ناپذیر بوده اند ، توفیق تجربی داشته اند . یعنی توانسته اند داده های مشاهدتی به دست آمده از آزمایش های تجربی را تبیین کنند و با استفاده از همین نظریات تا کنون پیشرفت های فناورانه و پیش بینی های دقیق در تاریخ علم صورت گرفته است . بنابراین خیلی بعید است که هر دفعه این نظریات به طور تصادفی و شانسی با داده های مشاهدتی خود تطابق داشته باشند . در واقع طبق این برهان آنتی رئالیسم های علمی انگار به نوعی معجزه در قبال امور مشاهده ناپذیر علم معتقدند و چون معجزه در علم محلی از اعراب ندارد ، بنابراین آنتی رئالیست ها بر خطا هستند . آنتی رئالیست ها نیز پاسخ های گوناگونی به این برهان داده اند . یکی از این پاسخ ها نظریه های گوناگونی اند که در تاریخ علم ابتدا باور به صدق آنها بوده و داده های مشاهدتی خود را نیز تبیین میکردند اما بعد ها معلوم شد که اشتباه بوده اند . یکی از آنها نظریه فلوژیستون بود که بیان میکرد هرگاه چیزی می سوزد ، ماده ای به نام فلوزیستون از آن خارج می شود اما شیمی جدید این نظریه را کاملا رد می کند . در واقع از نظر آنتی رئالیست ها تاریخ علم نشان می دهد که توفیق تجربی و مطابقت با داده های مشاهدتی ، دلیل صدق یک نظریه نیست و از کجا معلوم که نظریه اتمی ماده همان راه نظریه فلوژیستونی را طی نکند ؟ بنابراین بهترین موضعی که می توان در قبال نظریه های مربوط به امور مشاهده ناپذیر گرفت ، اینست که بگوییم نمی توان صدق یا کذب واقعی این نظریات را تعیین کرد . بنابراین این برهان با اینکه به لحاظ شهودی قابل پذیرش است ، اما بی ایراد نیست و نمی توان با قطعیت به آن اتکا کرد .

از شروع انقلاب علمی در زمان کوپرنیک ( قرن 17 ) تا کنون بشریت توانسته است با انجام آزمایش های تجربی ، نظریه های فراوانی درباره ی امور مشاهده ناپذیر ارائه دهد . بیشتر این نظریات با موفقیت همراه بودند اما برخی نیز با پیشرفت علم اعتبار خود را از دست دادند.
از شروع انقلاب علمی در زمان کوپرنیک ( قرن 17 ) تا کنون بشریت توانسته است با انجام آزمایش های تجربی ، نظریه های فراوانی درباره ی امور مشاهده ناپذیر ارائه دهد . بیشتر این نظریات با موفقیت همراه بودند اما برخی نیز با پیشرفت علم اعتبار خود را از دست دادند.


تمایز بین امور مشاهده پذیر و مشاهده ناپذیر

یکی از ادلّه ای که رئالیست ها علیه آنتی رئالیست ها در علم مطرح می کنند ، عدم وجود یک مرز مشخص و دقیق بین امور مشاهده پذیر و مشاهده ناپذیر در علم است . زیرا از نظر آنتی رئالیست ها ، ما درباره ی امور مشاهده ناپذیر علم نمی توانیم موضع قاطع اتخاذ کنیم . بنابراین باید بتوانیم که یک تعریف دقیق از امور مشاهده ناپذیر در علم داشته باشیم ، چیزی که کسی تا کنون قادر به تعیین آن نبوده است . البته آنتی رئالیست ها در پاسخ به این مدعا بیان می کنند که طیف کثیری از امور در علم به راحتی در یکی از این دو دسته قرار می گیرند و صرفا به خاطر مبهم بودن مرز بین این دو و تعداد قلیلی از امور که در این مرز مبهم قرار می گیرند ، نمی توان به کلی ادعای آنتی رئالیسم علمی را زیر سوال برد .

برهان ایجاب ناپذیری

این برهان که استدلالی به نفع آنتی رئالیسم علمی است بیان می کند نظریات علمی که بر مبنای امور مشاهده ناپذیر هستند همواره برای ارزیابی و سنجش آنها از داده های مشاهده پذیر استفاده می شود . برای مثال نظریه جنبشی گازها از مولکول های گازیِ مشاهده ناپذیر سخن می گوید ، اما برای ارزیابی صحت آن از داده های مشاهده پذیر به دست آمده از آزمایش های تجربی استفاده می شود ( انبساط گاز در صورت دادن حرارت که با ابزار های آزمایشگاهی قابل مشاهده است) . بنابراین طبق این برهان ، داده های مشاهدتی نمی توانند این نظریات را ایجاب کنند و در واقع برای این داده ها می توان تبیین های دیگری به جز نظریه اصلی را مطرح کرد . بنابراین برای این نظریات همواره تبیین های رقیب وجود دارند . اما رئالیست ها در پاسخ به این برهان می گویند که درست است برای داده های مشاهدتی در یک نظریه می توان تبیین های گوناگونی آورد ، اما ارزش این تبیین ها قطعا با هم برابر نیست و ما همواره تبیینی را به عنوان نظریه انتخاب می کنیم که بیشترین تطابق را با شواهد و داده های موجود داشته باشد و دلیلی ندارد که یک نظریه را بر تبیین های دیگر ترجیح ندهیم .

آیا ممکن است که تمام تجربیات بشر از جهان اطراف ما صرفا یک تصویر ذهنی باشد ؟
آیا ممکن است که تمام تجربیات بشر از جهان اطراف ما صرفا یک تصویر ذهنی باشد ؟


رئالیسم و آنتی رئالیسم در پزشکی

این دو مفهوم تقریبا مانند آنچه در فلسفه علم مطرح می شوند ، در پزشکی نیز محل بحث و چالش اند . طرفداران رئالیسم در پزشکی معتقدند که مفاهیمی مانند ماهیت بیماری و سلامت ، پاتوفیزیولوژی بیماری ها در بدن و عوامل موثر در بیماری ها ( مانند یک باکتری که باعث عفونت در بدن می شود ) همگی به طور مستقل از ذهن بشر در جهان بیرون وجود دارند و ما می توانیم نسبت به آنها شناخت پیدا کنیم . اما طرفداران آنتی رئالیسم در پزشکی باور دارند که مفاهیم ذکر شده در بالا به صورت مستقل از ذهن بیمار وجود ندارند . بلکه این مفاهیم کاملا وابسته به ارزش های فرهنگی و اجتماعی ما هستند و چه بسا صرفا قرار داد های ذهنی اند . پزشکی در گذشته ( که مبتنی بر اخلاط چهار گانه بود ) بیشتر متمایل به رئالیسم بود . بیماری ها رخدادی بودند که در اثر بر هم خوردن تعادل بین این اخلاط ایجاد می شدند . در پزشکی مدرن نیز با ظهور تکنولوژی های تشخیصی مانند CT اسکن ، MRI و ... و همچنین علوم تشریح مانند آناتومی و پاتولوژی ، ماهیت بیماری در بدن و علل آن بیشتر عینیّت پیدا کرده اند . در واقع رئالیسم از گذشته تا کنون جایگاه خود را در بعد هستی شناسی پزشکی حفظ کرده است . اما در بعد معرفت شناسی پزشکی مدرن مشاهده می شود که در حال حاضر ، تجربه گرایی ( نوعی ابزار گراییِ آنتی رئالیسم که معتقد است ابژه های مشاهده ناپذیر قابل اعتماد نیستند ) بر رئالیسم غلبه دارد . به عنوان کلام آخر نیز باید ذکر کرد که منتقدین پزشکی مدرن اعتقاد دارند که یکی از دلایل انسان زدا شدنِ پزشکی در الگوی بیومدیسین ، توجه بیش از حد به رئالیسم پزشکی است که باعث کم توجهی به ارزش های انسانی بیمار می شود و باعث می شود که مفهوم بیماری بر خود بیمار ارجحیت پیدا کند .

منابع

1. An Introductory Philosophy of Medicine / James A.Marcum

2. Philosophy Of Science / Samir Okasha

3. فلسفه پزشکی / احمد رضا همتی مقدم