بررسی کارکرد ادیان بر روی ذهن بر اساس نظریه شرطی سازی فعال اسکینر
مقدمه:
آیا تاکنون به این فکر کرده اید که چرا پیروان یک دین با اینکه پاسخ تمامی خواسته های خود را دریافت نمی کنند اما همچنان طرفدار آن دین و ایدئولوژی باقی می مانند و باور خود را از دست نمی دهند؟ طبق نظریه اسکینر هنگامی که تقویت کننده های یک محرک به طور تصادفی و متغیر باشند پاسخ های دریافتی از سمت محرک به صورت یکنواخت هیچ گاه قطع نمی شود و حتی ممکن است پاسخ دهی تندتر شود. همچنین اسکینر دریافت که اگر تقویت بر مبنای یک برنامه فاصله ای ثابت یا متغیر ارائه شود، هر رفتاری که درست در لحظه ارائه تقویت روی می دهد، تقویت خواهد شد. زیرا آن رفتاری را که به طور همزمان با پاداش گرفتن تقویت شده است با تقویت منظم، مرتبط می کند. مثلا اگر به یک کبوتر هنگام چرخش در جهت ساعت گرد به طور تصادفی پاداش داده شود، کبوتر بدون هیچ گونه رابطه علت و معلول با تقویت، شرطی می شود. در ادامه به توضیح نظریه اسکینر و مفاهیم مرتبط آن با کارکرد ادیان بر روی ذهن خواهیم پرداخت.
نظریه شرطی سازی عامل:
طبق نظریه شرطی سازی عامل هر رفتاری که از ما سر بزند پیامدهایی دارد. اسکینر بر اساس آزمایش خود که در ادامه آن را شرح خواهیم داد، به این نتیجه رسید که همه ی رفتارها را می توان به وسیله ی پیامدهای آن، تقویتی که به دنبال آن رفتار می آید، پیش بینی کرد. در واقع وی معتقد بود که بیشتر رفتارهای اجتماعی انسان صرفا در اثر تحریک محیط به وجود نمی آید بلکه این رفتارها، ابتدا از جاندار سر می زند و در صورت تقویت به وسیله محیط پابرجا می مانند. این استنباط برای باورمندان به ادیان هم نیز اتفاق می افتد، به طوری که اگر رفتارهای مذهبی و از لحاظ دینی-آئینی، مجاز آنان از طریق نهاد مذهبی تقویت شود، آن رفتار نیز پابرجا می ماند اما در صورتی که رفتاری هر چند مذهبی و سنتی باشد اما توسط نهاد دینی-مذهبی تقویت نشود، آن رفتار نیز کمرنگ تر می شود.
آزمایش اسکینر:
شرطی سازی کنشگر یا فعال را اسکینر مطرح کرد و گسترش داد. او باور داشت موجودات عناصر منفعل نیستند و بر محیط خود اثر میگ ذارند. اسکینر برای آزمایش خود جعبه ای طراحی کرد تا این موضوع را نشان دهد. در این جعبه هر زمان حیوان اهرم درون جعبه را فشار می داد، مقداری غذا به درون ظرف ریخته می شد. به تدریج حیوان یاد گرفت که با فشردن اهرم غذا پدیدار می شود. یعنی حیوان با انجام یک رفتار در محیط، پاداش می گیرد و در نتیجه رفتارش تقویت می شود. وی نام این رفتار را «رفتار کنشگر» گذاشت به این معنی که فرد به صورت خودانگیخته آن را انجام می دهد. به عنوان مثال سگ هایی که برای یافتن موادمخدر یا برای امداد و نجات استفاده می شوند، به همین طریق آموزش دیده اند. در واقع غذا پاداشی بود که برای عمل خود دریافت می کردند.
مفاهیم نظریه اسکینر:
شکل دهی به رفتار یا تقریب های متوالی:
در این روش صرفا پاسخ هایی که ارگانیسم را در جهت مورد نظر سوق می دهد، تقویت می شوند. به عبارت دیگر ارگانیسم تنها در مواردی که رفتار او به رفتار نهایی مطلوب نزدیک تر باشد، تقویت می شود. این روش برای نهاد های مذهبی و به ویژه نهاد های مذهبی-حکومتی روشی موثر تلقی می شود، به طوری که رفتار جامعه را به سمت و سویی هدایت می کنند که مطابق نظر خودشان است و رفتارهایی را که بر اساس نظر خودشان غیرمجاز است را تنبیه می کنند. آنها می توانند با این روش رفتارهای جامعه را به سمت رفتار مورد نظر خود بکشانند.
در این نظریه تقویت کننده ها یا پاداش ها چیزهایی تلقی می شوند که به دنبال رفتار می آیند و احتمال تکرار آن را افزایش می دهند. به اعتقاد اسکینر دو نوع تقویت کننده وجود دارد، تقویت کننده ی اولیه که ذاتا تقویت کننده و پاداش محسوب می شود و سائق ها یا نیازهای اساسی ارگانیسم را برآورده میکند. غذا، آب و رابطه جنسی جزء تقویت کننده های اولیه هستند. و نوع دوم تقویت کننده ها، تقویت کننده های شرطی یا ثانوی نام دارند که به دلیل همراهی با تقویت کننده های اولیه ارزش تقویت کنندگی پیدا می کنند، پول و تحسین از شایع ترین تقویت کننده های شرطی هستند. تقویت کننده های اولیه در پاداش های روزمره و حتی متافیزیکی ادیان یافت می شوند. مانند روزی رسان بودن «الله» در دین اسلام و یا روزی رساندن «مسیح» در مسیحیت(عهد جدید)، این پاداش ها جنبه متافیزیکی نیز پیدا می کردند مانند حوری های بهشتی برای لذت جنسی بهشتیان در ادیان ابراهیمی. تقویت کننده های ثانویه هم نیز در ادیان یافت می شوند، یکی از معروف ترین مثال های آن ظهور موعود برای بی نیاز کردن مردم جهان از جهت مادی و معنوی می باشد.
همچنین اسکینر در نظریه خود تحت عنوان شرطی سازی عامل به دو نوع تقویت معتقد بود: تقویت مثبت و تقویت منفی. در تقویت مثبت، از طریق ارائه یک پاداش خوشایند احتمال تکرار پاسخ محرک را افزایش می دهد. در تقویت منفی نیز از طریق حذف یک محرک ناخوشایند و آزاردهنده، احتمال تکرار پاسخ افزایش می یابد. تقویت های مثبت و منفی ساختار ادیان الهی را تشکیل می دهند؛ به طوری که با حسنات و ثواب ها تقویت مثبت و با توبه و حذف عذاب ها تقویت منفی را انجام می دهند.
مفهوم بعدی که اسکینر آن را توضیح می دهد، مفهوم تنبیه است. در تنبیه بر خلاف تقویت منفی، از طریق ارائه یک محرک ناخوشایند و آزاردهنده، احتمال تکرار یک پاسخ نامطلوب کاهش می یابد. این مفهوم نیز در ادیان به طور واضح و روشنی دیده می شود. «جهنم» یکی از مثال های آشکار در این زمینه است و همچنین این مفهوم نیز کاربرد زیادی برای حکومت های بنا شده بر پایه ادیان دارد.
اسکینر در هنگام انجام آزمایش خود مشاهده کرد که موش ها با میزان نسبتا ثابتی، حتی وقتی که به صورت پیاپی تقویت نمی شوند، اهرم را فشار می دهند، بنابراین وی اقدام به یافتن برنامه ها و میزان تقویت کرد تا تعیین کند که کدام روش از آنها بیشترین اثر بخشی را دارد. وی چهار نوع تقویت را مورد پژوهش قرار داد:
برنامه نسبی ثابت:
در این نوع برنامه، تقویت بعد از ارائه تعداد معینی از پاسخ ها انجام می شود. به عبارتی تعداد پاسخ هایی که سازواره باید بدهد تا تقویت شود، ثابت است، هرچه این نسبت بیشتر باشد سرعت پاسخ دهی بیشتر خواهد بود مهمترین ویژگی رفتارهایی که از این برنامه شکل میگیرند این است که درست پس از اعمال تقویت تا مدتی پاسخ دهی قطع میشود.
برنامه نسبی متغیر:
در این نوع از تقویت، فرد فقط به ازای تعداد معینی پاسخ تقویت میشود، ولی این تعداد به نحو پیشبینی ناپذیری تغییر میکند. برخلاف «برنامه نسبی ثابت» رفتار فردی که طبق این برنامه عمل میکند هیچگاه قطع نمیشود و حتی ممکن است که پاسخ دهی تندتر شود.
برنامه فاصلهای ثابت:
در این برنامه ارگانیسم به ازای نخستین پاسخی که پس از گذشت مدت معینی از تقویت قبلی رخ میدهد تقویت میشود. مثلاً در یک برنامه دو دقیقهای صرفاً زمانی تقویت صورت میگیرد که از آخرین پاسخ تقویت شده، دو دقیقه گذشته باشد. وجه تمایز پاسخ دهی بر اساس این برنامه، این است که پاسخ دهی بلافاصله بعد از هر تقویت، مدتی قطع میشود و با نزدیک شدن موعد، تقویت مییابد.
برنامه فاصلهای متغیر:
در این برنامه همانند «برنامه فاصله ای ثابت» ارائه تقویت به مدت زمانی که گذشته است بستگی دارد ولی این فواصل به نحو پیش بینی ناپذیری متغیر است ارگانیسم در این برنامه اغلب با سرعتی سریع و یکنواخت پاسخ میدهد.
رفتار خرافی:
اسکینر در طی آزمایشات اش دریافت که اگر تقویت بر مبنای یک برنامه فاصله ای ثابت یا متغیر ارائه شود هر رفتاری که درست در لحظه ارائه تقویت روی میدهد، تقویت خواهد شد. زیرا آن رفتاری را که به طور اتفاقی تقویت شده است با تقویت منظم، مرتبط میکند. مثلاً اگر به کبوتری در حین دور زدن در جهت پادساعت گرد به طور تصادفی پاداش داده شود، بدون هیچ گونه رابطه علت و معلولی با تقویت شرطی میشود.
این نوع تقویت ها در ساختار ادیان الهی نیز دیده می شوند، به خصوص دو نوع تقویت «برنامه نسبی متغیر» و «برنامه فاصله ای متغیر» که اساس پاسخ سوال ابتدا مقدمه هم بر این اساس است. ساختار ادیان بر ذهن انسان این گونه است که به نوعی باعث شرطی شدن انسان می شود. فرد در مواردی خواسته ی طلب کرده خود را از خدای خویش دریافت می کند و در مواردی هم خواسته ی خویش را دریافت نمی کند. همچنین گاها توهم دریافت خواسته خود را نیز دارد. که این مورد به شدت به «برنامه نسبی متغیر» شبیه است. و باعث میشود ترک چنین رفتاری برای ذهن انسان تا حدی ناممکن باشد. زیرا فرد نمی داند چه موقع رفتارش تقویت خواهد شد و به رفتار پاسخ های مداوم می دهد.
همچنین زمانی که فرد برداشت و توهم رسیدن به خواسته اش را داشته باشد اما به طور واقعی به آن نرسیده باشد بیانگر مفهوم رفتار خرافی اسکینر را خواهد داشت. به طوری که رفتار و پاسخ فرد تقویت می شود اما هیچ رابطه ای میان پاداش دریافت کرده و رفتار خود وجود ندارد. به نوعی اصلا پاداشی وجود ندارد.
از جهتی میتوان ادعا کرد که ادیان ذهن انسان را با روش شرطی سازی عامل، آماده ی هرگونه سخنی در راستای اهداف خود می کنند. همچنین این اتفاق باعث می شود، ذهن آماده سازی لازم برای پرورش و قبول هرگونه موارد خرافی دیگر را هم داشته باشد. این ادعا زمانی پر رنگ تر می شود که به طور ویژه نگاهی به رفتار انسان ها داشته باشیم، آنان زمانی که یک نیاز اساسی خود را از خدا یا خدایان خود طلب می کنند اما آن را دریافت نمی کنند رفتاری مشابه دارند. اغلب باورمندان بعد از چنین اتفاقی باور خود را از دست نمی دهند بلکه آن را مربوط به «قضا و قدر الهی» می دانند. این اتفاق به دلیل این است که این افراد گاهی رفتارهای شان، به عنوان مثال: «دعا کردن» تقویت شده است و ذهن باورمند نمی تواند تشخیص دهد که چه زمانی پاداش رفتار خود را دریافت خواهدکرد، به همین دلیل طبق توضیح تقویت «برنامه نسبی متغیر» پاسخ دهی افراد هیچ گاه قطع نمی شود و حتی سرعت آن تندتر هم می شود.
نکته قابل توجه در این نوع شرطی سازی این است که فرد خود بر روی محیط اثر گذار است، یعنی فردی که ذهنش توسط دین شرطی شده است قادر خواهد بود در شرطی سازی عاملِ شخص یا اشخاص دیگر نیز موثر باشد. این نوع شرطی سازی به طوری است که تمامی این رفتار ها توسط شخص انجام می شود و خودمختار است اما تقویت یا تنبیه محیط باعث خواهد شد که به مرور زمان ذهن فرد شرطی شده و رفتارش سمت و سویی واحد داشته باشد.
پرسشنامه تحقیقاتی:
با طرح پرسشنامه ای از آماره ای شامل بیست و پنج نفر انسان بالغ، پرسش:«زمانی که از خدا خواسته ای را داشتی و به آن نرسیدی، چگونه خودت را قانع کردی؟» مطرح شد. از بیست و پنج نفر، هشت نفر عنوان کردند که هرگز قانع نشدند و این شروعی بود برای متزلزل شدن جایگاه دین و خدا در ذهنشان، شش نفر ادعا کردند که با جملاتی همچون :«صلاح نبود، خدا نخواست و تکیه بر قضا و قدر الهی» خود را قانع کردند. شش نفر دیگر نیز ادعا داشتند که با جمله «اکنون زمان مناسبی برای این خواسته من نبوده است.» خود را قانع می کنند، این افراد با توجه به اینکه زمان تقویت عملکرد خود را نمی دانند هیچ گاه دست از پاسخ دادن برنخواهند داشت. سه نفر ادعا داشتند که برای آنها اهمیتی ندارد که به خواسته خود خواهند رسید یا نه، آنها درخواست خود را خواهند داشت. و یک نفر ادعا داشت تا زمانی که به خواست خود نرسد هرگز از درخواست کردن دست نخواهد کشید، این نمونه ای کامل از یک ذهن شرطی شده است. و یک نفر دیگر هم ادعا داشت که با توجه به محدود بودن عقل انسان، انسان درک نخواهد کرد که دقیقا چه موقع به خواسته خود رسیده است یا نه!
این پرسشنامه نشان دهنده عملکرد ادیان بر روی ذهن است، به طوری که بیش از نیمی از این افراد به طور فعال شرطی شده هستند و ترک این عادت برای ذهنشان به شدت سخت و انرژی بر می باشد. اینگونه افراد با توجه به اینکه پیش بینی زمان تقویت رفتار خود را نمی دانند، آن رفتار را مکررا تکرار خواهند کرد تا زمانی که پاسخ آنان تقویت شود و دوباره رفتار را تکرار کنند و این سیکل بی نهایت، ادامه دار خواهد بود و همانطور که گفته شد ترک چنین رفتاری برای ذهنی که شرطی شده است، با توجه به «قانون بقا» در مغز، به شدت سخت و زمان بر خواهد بود.
نتیجه گیری:
کارکرد ادیان بر روی ذهن انسان به طوری است که آن را با تقویت کردن رفتارهایی که به نفع آن ایدئولوژی است شرطی می کند. و باتوجه به اجتماعی بودن موضوع دین این مفهوم باعث کنترل رفتار جوامع باورمند به ایدئولوژی های دینی خواهد شد. با توجه به اینکه در ادیان برای هر رفتار مثبت در چهارچوب دینی تقویت مثبت یا منفی ای وجود دارد و همچنین برای هر رفتار غیرمجاز بر اساس همان چهارچوب تنبیهی وجود دارد، باعث خواهد شد که ذهن شرطی انسان دست از پاسخ دادن به این تقویت ها برندارد و به طور مداوم و ممتد پاسخی را عنوان کند، حتی اگر تقویتی وجود نداشته باشد. این عمل در ادیان ابراهیمی به طور خاص و ویژه تری نمود پیدا کرده است. همچنین این اتفاق یکی از روش های کنترل جامعه برای نهادهای دینی و همچنین حکومت هایی است که بر پایه ادیان بنا شده اند. ترک کردن چنین رفتار مخربی برای مغز بسیار هزینه بر است و با توجه به «قانون بقا» که در مغز حکم فرماست ترک چنین رفتاری تا حدود زیادی ناممکن خواهد بود. همچنین این اتفاق با توجه به اینکه هرگونه رفتاری را که هنگام گرفتن پاداش تقویت میکند. ذهن انسان را به طور ویژه ای پذیرای موارد خرافی میکند و باعث میشود هرگونه خرافه ای را بپذیرد.
مطلبی دیگر از این انتشارات
تاریخچه مساله معرفت_ بخش دوم
مطلبی دیگر از این انتشارات
قاتل بیگناه | یک نمایشنامه فلسفی
مطلبی دیگر از این انتشارات
یک لحظه صبر کن!.... شاید «حافظه» مقصر باشد. (قسمت اول)