اولین تاتی تاتی های من در دنیای آگاهی

جای ابوعلی سینا خالی...

ام. سی. اشر(1972-1898) نظم و آشوب(1950)
ام. سی. اشر(1972-1898) نظم و آشوب(1950)


من که خصوصا توی این سالهای اخیر، خیلی تو فضای فلسفی­ به اون معنا نبودم(هرچند مباحث جالبه و صد البته سنگین و پیچیده!)، منتها ترم گذشته یه درس داشتیم تحت عنوان «مبانی شناخت در فلسفه اسلامی و فلسفه ذهن» و این درس انگیزه ­ای شد برای مطالعه یکم بیشتر!

خلاصه اینکه توی این گیرودار با یه کتاب آشنا شدم، گفتم معرفیش کنم شاید براتون جالب باشه:

نظریه­ های آگاهی در فلسفه ذهن و مغزپژوهی امروز، (داشتم اسامی نویسندگان، مترجمین و انتشارات رو هم می­نوشتم که دیدم تو عکس کتاب هست دیگه، چه کاریه من وقت بذارم و بنویسم و شما هم وقت بذارید و مجدد بخونید؟ مدیونید به حساب تنبلی بذاریدا! ??? )


بی­ فوت وقت در جهت معرفی کتاب، خلاصه ­ای از مقدمه خود کتاب رو میارم:

" معمای آگاهی

...مسلم اینکه، فهرست فیلسوفان و عصب ­پژوهان معرفی­ شده در این کتاب جامع نیست. لیکن باید اشاره کرد که تمامی افراد معرفی شده هنوز هم در زمینه آگاهی مطالعه دارند و یا نظریاتشان دست کم جدید هستند.

دکارت به عنوان تنها استثنای این فهرست، چارچوب نظری اولیه و مفیدی برای روایت ­های مدرن آگاهی به دست می ­دهد. در مجموع قصد نویسندگان، آشنا ساختن خواننده با نظریه­ های مهم فلسفی و علمی بحث برانگیز درباره آگاهی بوده است و خود، اظهار می­دارند که فهرست ارائه شده از دانشمندان و پژوهشگران ناقص است و بسیاری از متفکران و پژوهشگران برجسته دیگر هم وجود دارند که در این کتاب معرفی نشده­ اند.

این کتاب به یک معنا یک مجموعه از کتب دیگر است و به منظور ساده کردن مفاهیم پیچیده یک راهنمای مقدماتی به حساب می­آید تا برای خواننده شروع مناسبی برای مطالعه آگاهی باشد.

....

هر چند همه از منظر شهودی می­دانند منظور از آگاهی چیست، ليکن هنوز شکاف عمیقی بین جهان آگاه درونی و جهان بیرون وجود دارد. نظریه­ های ارائه شده در این کتاب روایتی است از تلاش ذهن انسان برای پر کردن این شکاف و پل زدن بین تجارب آگاهانه و دنیای خارج.

پژوهش درباره ذهن و آگاهی انسان هیچگاه تا بدین اندازه هیجان انگیز نبوده است. تلاش­های فلسفی و علمی در رابطه با خاستگاه و ماهیت آگاهی در چند دهه اخیر منجر به شکل­گیری حوزه پژوهشی مستقلی شده ­اند. از سویی فیلسوفان ذهن، مواضع نظری متنوعی را به منظور گشایش دشواری­های مفهومی آگاهی اتخاذ کرده اند و از دیگر سو، عصب پژوهان، روان شناسان و دانشمندان شناختی، به ارائه مدل­های تجربی و نظری از ساخت و کار آگاهی در مغز پرداخته ­اند.

خط فاصل بین دانشمندان و فیلسوفانی که به مسئله آگاهی می­پردازند روشن و مشخص نیست؛ لیکن، می­توان بر اساس چشم اندازها و شیوه­ های مطالعاتی این دو گروه در زمینه آگاهی، ذهن و مغز، دیدگاه­های آنها را از هم تفکیک کرد.

رویکرد فلسفی بیشتر معطوف به استدلال های منطقی بوده و هدف آن توصیف و بسط چشم اندازی منسجم از سناریوهای مختلف است. از این­رو فیلسوفان، بیشتر با مفاهیم سروکار دارند؛ هدف آنها بازبینی و غربال مفاهیم مختلف به منظور ارائه چارچوبی نظری از پدیده­ های ذهنی است. یک فیلسوف برای نیل به این هدف از ابزارهای مفهومی متنوعی مثل منطق صوری کیفیتی(مودال) استفاده می­کند.

آزمون­های فکری فلسفی به ویژه ابزاری مهم ­اند چرا که به اثبات یا رد یک نظریه کمک شایانی میکنند. از آزمون­های فکری شناخته شده در فلسفه ذهن میتوان به استدلال همزاد یا کوالیای معکوس، خانم مری (عصب پژوه کوررنگاتاق چینی و زامبی­های فلسفی اشاره کرد.

این آزمون­های فکری به فرض پذیرش مقدماتشان، ما را ملزم به تصور جهان­های ممکن و سناریوهای خلاف واقع می­کنند تا از این طریق بتوانیم استحکام منطقی مواضع نظری را ارزیابی کنیم.

اكثر عصب پژوهان(از جمله روان شناسان تجربی) بر خلاف فیلسوفان، کمتر با آزمون­های فکری و منطق کیفیتی یا مودال (منطق موجهات)سروکار دارند. آنها بیشتر به دنبال کاربرد تجربی روش علمی در مشخص کردن سازوکار مغز و حالات ذهنی هستند. یک دانشمند همچنین به تفسیر داده­ های آزمایشگاهی علاقه دارد؛ داده­ هایی که می­توانند به روایت تجربی منسجم از حالات ذهنی بینجامند. عصب پژوهان، آزمون­های تجربی را توسط فناوری­هایی مثل تصویربرداری ساختاری و عملکردی(fMRI، PET،...) و مشاهدات نورولوژیک پیش می­برند. این ابزارها به دانش­پژوه امکان می­دهند همبستگی بین رفتارها، حالات ذهنی و فرآیندهای قابل مشاهده در مغز را پیدا کند. سنگ­بنای پژوهش­های علمی و تجربی این است که فعالیت­های مغزی می­توانند تمامی جنبه ­های حیات ذهنی را تبيين کنند؛ به دیگر تعبیر، فرآیندهای مغز بسترى ماهوی برای بروز ادراک، احساس، توجه، آگاهی و دیگر ویژگی­های ذهن هستند. نظر به رویکرد عصب پژوهان، هر حالت ذهنی - از جمله آگاهی نسبت به طعم یک شکلات - میبایست توسط فعالیت­های مشخصی در مغز محقق شود؛ این دیدگاه همان چیزی است که دانشمندان علوم اعصاب همبستگی های ­نورونی آگاهی نامیده ­اند.

در نگاه اول استراتژی­های فلسفی و علمی برای مواجهه با مسئله ذهن- بدن و معمای آگاهی، رویکردهایی کاملا متفاوت به نظر میرسند. اولی به تحلیل مفاهیم پرداخته و آنها را توسط ابزارهای منطقی غربال میکند؛ در حالی که دومی به عملکردهای ذهنی مشخص و یافتن نواحی و فرآیندهای منجر به این عملکردها معطوف است.

لیکن نباید فلسفه را صرفا یک تلاش مفهومی و علم را صرفا یک پژوهش تجربی قلمداد کرد.

علم نمی ­تواند تحلیل­های مفهومی را نشنیده بگیرد و فلسفه هم به همین نسبت نباید در برابر یافته ­های علمی کور باشد. شایان ذکر اینکه، بهترین شیوه برای مطالعه ذهن اتخاذ یک رویکرد چندرشته ­ای و یکپارچه است؛ روشی که بتواند یافته­ های حوزه­ های مختلف پژوهش درباره ذهن انسان را با یکدیگر ترکیب کند. ماهیت دوگانه این کتاب نیز بر همین منطق متکی است. بخش اول کتاب به تلاش­های فلسفی پیرامون درک آگاهی اختصاص یافته است و بخش دوم دیدگاه­های عصب­ پژوهانی را معرفی کرده است که طیف گسترده ­ای از نظریات تجربی در مطالعه ذهن و آگاهی را شامل می­شوند..."

در بخش اول کتاب با رویکرد فلسفی « دیوید چالمز، پل و پاتریشیا چرچلند، تیم کرین، دونالد دیویدسون، دانیل دنت، رنه دکارت، جری فودور، جیگون کیم، ویلیام لایکن، کالین مک­گین، توماس نیگل، آلوانوی، هیلاری پاتنم، دیوید رزنتال و جان سرل» آشنا خواهیم شد و در بخش دوم دیدگاه­های عصب پژوهانی نظیر « برنارد بارس، فرانسیس کریک و کریستف کخ، آنتونیو داماسيو، استانيسلاس ديهانه، مرلین دونالد، جان اکلس و کارل پوپر، جرالد ادلمن، نیکلاس هامفری، جوليان جينز، بنجامين ليبت، جان کوین اورگان، راجر پنروز و استوارت هامروف، جوليو تونونی، ماکس ولمانس و سمير زكي» معرفی خواهند شد.

ببخشید دیگه یه دوهفته ای این مطلب رو دیر گذاشتم وگرنه میتونستید از نمایشگاه، کتاب رو تهیه کنید.??

راستی اینم تصویر نسخه اصلی: