ا
توهم ادراک؟! | مسئلهای فلسفی در زمینه ادراک زمان
چیستی زمان و چگونگی ادراک آن از پرسشهایی است که در علوم و دانشهای مختلفی بررسی میشود. مباحثات طولانی و مفصلی هم در این مورد در تاریخ فلسفه وجود دارد. از دیگر علومی که بررسی این دو پرسش میپردازند، میتوان به علوم شناختی و فیزیک اشاره کرد. قبل از این که بخواهیم بیشتر به موضوع بپردازیم. بهتر است ببینیم که گره قضیه کجاست؟
اگر به ترکیب «ادراک زمان» دقت کنید، متوجه خواهید شد که این ترکیب از دو واژه ادراک و زمان تشکیل شده است و ما اگر میخواهیم ادراک زمان را بررسی کنیم باید در وهله اول ببینیم که وقتی از ادراک حرف میزنیم، از چه چیزی صحبت میکنیم و چه پرسشهایی پیش رویمان است و همین طور همین مسائل را در رابطه با دومین واژه یعنی زمان بررسی کنیم. در ادامه متن به پرسشهایی میپردازم که در ادامه مسیر به دردمان میخورند و در ادامه با هم در زمینه پاسخهایی توافق میکنیم و میبینیم به کجا خواهیم رسید.
پرسش مربوط به ادراک
اولین پرسشی که باید در زمینه ادراک بررسی کنیم، این است که در سطح ذهنی چه چیزی ادراک را از دیگر سطوح مجزا میکند. به عنوان مثال چه چیزی ادراک را از عواطف و احساسات جدا میکند و از همه مهمتر نقطه تمایز ادراک و حافظه چیست؟
یکی از نکاتی که باید به آن در تفاوت بین حالت ذهنی ادراک و دیگر حالات ذهنی توجه کنید، این است که ابژه ادراک واقعیت است. به این معنا که وقتی شما چیزی را خیال میکنید، آن را ادراک نمیکنید زیرا تخیلتان در جهان بیرونی واقعیت ندارد. ولی وقتی که در جهان خارج درختی را میبینیم، آن را ادراک میکنیم چرا که درخت واقعی است.
پرسش مربوط به زمان
پرسش مهم در زمینه زمان، نحوه واقعیت زمان است. آیا همه زمانها به یک اندازه واقعیت دارند؟ به این معنا که میزان واقعیت گذشته با حال و آینده به یک اندازه است؟
مسئلهای مربوط به ادراک زمان
حالا که با پرسشهایی از زمان و ادراک آشنا شدید میتوانیم ببینیم که در زمینه ادراک زمان چه مسائلی وجود دارد. همان طور که در بخش قبلی دیدید. یکی از پرسشها در زمینه زمان، واقعیت زمان است بیایید از یک پاسخ شهودی آغاز کنیم و بگوییم که ما از آنجایی که به گذشته و همین طور آینده خود دسترسی نداریم، تنها حال واقعیت دارد. اما نباید با همین پاسخ ساده لبخند رضایت بر دهانتان بنشیند و فاتحانه بر پشت صندلی تکیه بزنید که هنوز راه زیادی مانده است و تقریبا مشکل با همین پاسخ شما شروع میشود!
همان طور که میدانید، هر چند که سرعت نور بسیار زیاد است اما به هر حال زمانی طول میکشد که نور از اشیای خارجی به چشم شما برسد و این موضوع به این معنی است که شما انگار در هر لحظه وضعیت پیشین جسم را می بینید.
حالا بگذارید کمی منصفانه عمل کنیم و بگوییم که این فاصله در حدی نیست که ما بخواهیم برای آن نگران باشیم. اما شما باید این مدت زمان را با مدت زمان دیگری جمع کنید. مدتی نیز طول میکشد که دادهها از چشم در مغز جمع آوری شود و شما در نهایت بتوانید جشم را مشاهده کنید. در نتیجه دیگر از انصاف هم کاری ساخته نیست.
حالا چه مشکلی برای ادراک زمان به وجود میآید؟ مگر ما با هم توافق نکرده بودیم که تنها زمان حال واقعیت دارد و در پاراگراف قبلی به این نتیجه نرسیدیم که ما به دلیل مدت زمان رسیدن نور به چشم و همین طور مدت زمان جمع آوری دادهها، جسم را با فاصلهای زمانی میبینیم؟ اگر با من موافقید در نتیجه ما همواره گذشته اشیا را میبینیم و مطابق با این موضوع که تنها زمان حال واقعیت دارد و دیگر گذشته واقعیت ندارد، ما همواره امر غیر واقعی را میبینیم و از آن جایی که ابژه ادراک واقعیت است ما دیگر نمیتوانیم چیزی را ادراک کنیم؟!
نظر شما چیه؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
مسابقهٔ ذهن: علم و فلسفه
مطلبی دیگر از این انتشارات
برتران راسل و epistemology
مطلبی دیگر از این انتشارات
وقتی معتادِ قیاس با دیگران میشویم