ذهن ایلیاد و خدایان سخنگو

مردمان قدیم و اکنون تفاوت‌های زیادی را با یک دیگر داشته‌اند. یکی از مهم ترین تفاوت‌هایی که اخیرا مورد توجه قرار گرفته، وجود آگاهی است.

آگاهی درواقع پدیده یا بهتر است بگوییم کلمه ای است که اخیرا مورد استفاده قرار می‌گیرد و تا قبل از آن انسان ها تجربه ای کاملا متفاوت داشتند.

برای دانستن این موضوع، بهتر است برگردیم و قدیمی ترین کتابی که ترجمه و بازگردانی به زبان امروزی شده را بررسی کنیم. ایلیاد هومر کتابی است که به طرز شگفت انگیزی نشان می‌دهد که انسان ها در آن زمان چگونه فکر می‌کردند. داستان‌هایی سرشار از جنگ که قهرمانان دائما در حال گرفتن تصمیم‌های مهم هستند با این تفاوت که خودشان این کار را نمی‌کنند، بلکه خدایان مسئول افکار هستند.

در بین آن‌ها واژه‌ای به نام آگاهی وجود نداشت و واژه‌ها کاملا متفاوت بودند. مثلا واژه‌ی "فِرن" را زمانی به کار می‌بردند که انگار چیزی است که در همه جا وجود دارد و احساسات را کنترل می‌کند. و کاربرد آن شبیه واژه نفس امروزی بود، مثلا وقتی که می گوییم از هیجان نفسم بند آمده بود.

خدایان ایلیاد می‌توانستند به قهرمانان بگویند چه زمانی حمله را شروع کنند، چه زمانی انتقام بگیرند و حتی آن ها را در لحظات سخت دلداری می‌دادند. اما این خدایان چه بودند؟! بررسی ها نشان می‌دهد آن‌ها همان چیزهایی هستند که ما توهم می‌نامیم و بیماران اسکیزوفرنی اکثرا آن‌ها را تجربه می‌کنند.


این توهم‌ها یا خدایان چنان صدای قوی و نزدیکی داشتند که انسان ها مجبور به تبعیت می‌شدند و افکارشان تماما تحت تاثیر این صدا‌های توهمی بود. آن‌ها تقریبا هیچ اراده‌ای از خود نداشتند و عمل می‌کردند بنابراین آگاهی و درک از "خود" هم برایشان معنایی نداشت.

این که این صدا‌ها چطور ایجاد می‌شوند برمی‌گردد به ساختار مغز. در انسان ها امروزی مغز به طوری تکامل یافته است که قسمتی در لوب چپ به نام بروکا مسئول تکلم است اما این بخش در لوب سمت راست وجود ندارد. فرضیه ای وجود دارد که این بخش در دورانی نزدیک به دوران ایلیاد فعال بوده است و این توهمات صوتی را ایجاد می‌کرده اما به مرور زمان با پیشرفته شدن زبان و نوشتار کم کم نقشش را از دست داده است. و گویی از زمانی که این خدایان ساکت شدند و توهم ها کم تر، آن جا بود که واژه و هویت آگاهی شکل گرفت.

این توهمات یا صدای خدایان اکثرا در مواقعی ایجاد می‌شدند که انسان‌های ایلیاد تحت فشار روانی خاصی بودند، مثلا شروع جنگ، انتقام و یا مرگ نزدیکان. در این شرایط به دلیل وجود آدرنالین بالا در خون حالت های توهمی به اوج می‌رسیدند که گویی کسی آن‌ها را راهنمایی می‌کند.

در افراد اسکیزوفرنی و حتی انسان‌‌های نرمال این توهمات می‌توانند در شرایط استرس بسیار شدید ایجاد شوند. اما گویا در دوران ایلیاد سطح آستانه استرس بسیار پایین‌تر بوده که با کوچک‌ترین مشکل این توهمات ایجاد می‌شدند و در قالب خدایان با انسان ها سخن می‌گفتند.

این که در گذشته آگاهی به چه شکل بوده می تواند سرنخ های زیادی را راجع به منشا آگاهی در اختیار ما بگذارد.