فلسفه ذهن و این که چرا هوش مصنوعی در همین لحظه نیز ممکن است خودآگاه باشد

فلسفه ذهن مباحث مهمی را در رابطه با خودآگاهی هوش مصنوعی و تکینگی مطرح میکند
فلسفه ذهن مباحث مهمی را در رابطه با خودآگاهی هوش مصنوعی و تکینگی مطرح میکند


فلسفه ذهن ایده های زیادی را در رابطه با خودآگاهی انسان را ارائه و بررسی می کند، اما در حال حاضر با پدیده ای به همان اندازه پیچیده و بسیار سریعتر جذاب و حتی ترسناک تر روبرو هستیم: هوش مصنوعی. به نظر می‌رسد هوش مصنوعی قادر به شبیه سازی مکالمه، تفکر و توانایی‌های خلاق انسان است و به نظر نمی‌رسد که سرعت آن نیز کاهش پیدا کند. از آنجایی که هوش مصنوعی نتیجه نبوغ و فناوری انسان است، ممکن است منشأ آن به اندازه خودآگاهی انسان اسرارآمیز نباشد، با این حال، آینده هوش مصنوعی و به ویژه ایده تکینگی و پیچیدگی های منحصر به فرد آن ممکن است بیشتر از آن چیزی که بسیاری فکر می‌کنند به فلسفه ذهن و سوالاتی که مطرح میکند، مرتبط باشد.

به بیان ساده، تکینگی نقطه‌ای است که هوش مصنوعی بعد از رسیدن به آن نه تنها به همان اندازه انسان‌ها باهوش و خودآگاه است، بلکه شروع به فراتر رفتن از حد و مرز آنها نیز خواهد کرد. به عقیده بسیاری، مساله این نیست که این واقعه اتفاق میافتد یا نه، فقط دیرتر یا زودتر اتفاق میافتاد (مهندس گوگل ری کورزویل پیش بینی کرد که این اتفاق در حدود سال 2029 رخ خواهد دهد) که در این صورت ما بایستی به نحوی بتوانیم اتفاق آن را تأیید کنیم، اما چگونه؟چون فلسفه ذهن با موضوع اساسی‌تر خودآگاهی انسان دست و پنجه نرم کرده، میتواند کمک بیشتری در این رابطه به ما بکند اما چطور؟ میتوان اینگونه شروع کرد : علیرغم سابقه طلایی ری کورزویل ( بیش از 140 پیش بینی او تاکنون به حقیقت پیوسته است) تکینگی هوش مصنوعی ممکن است در حال حاضر و خیلی زودتر از آنچه که او پیش بینی می کرد اتفاق افتاده باشد اما چگونه ممکن است؟

تجربه درونی، افکار و احساسات درون مغز ما بسیار منحصر به فرد است و فقط برای ما قابل دسترسی است. هیچ کس نمی تواند بداند یا درک کند که یک خاطره چقدر برای شما شادبخش بوده، یک عادت ساده مانند موسیقی نواختن چقدر می تواند شما را سرشار از انرژی و از دست دادن چیزی یا فرد عزیزی چقدر می تواند به شما آسیب زا باشد. ممکن است بتوانید با استفاده از زبان و ارتباط به مردم سرچشمه ای از این طیف متنوع از احساسات و شدتی که تجربه کرده اید را نشان دهید اما در بهترین حالت حتی اگر ان کار توسط بهترین نویسندگان انجام شود، زودگذر بوده و در ذهن دیگری ماندگاری ندارد. این همان چیزی است که در حوزه فلسفه ذهن به عنوان دسترسی اول شخص از آن یاد می شود.

هیچ موجود دیگری به تجربیات دست اول و زندگی شده شما دسترسی ندارد. البته در فلسفه ذهن موشکافانه تر مساله را بررسی میکنیم اما برای این نوشته، ما موضع کیفی خارجی‌گرایانه را جلو می بریم (به این معنی که که آنچه توسط ادراک و حس های شما در مغز شما ثبت می‌شود، واقعاً بازنمایی ذهنی از آنچه در جهان خارج وجود دارد است). علیرغم اینکه نمی‌توانیم به افکار و احساسات واقعی دیگران دسترسی پیدا کنیم ، اما آنچه را که مردم می‌گویند کمابیش با درجه‌ای از اعتماد می‌پذیریم و حتی در تحقیقات روان‌شناختی کمی و کیفی از آن استفاده می‌کنیم.آنچه مردم می گویند تا حد ممکن بایستی نزدیک به تجربه شخصی آنها از واقعه مورد نظر باشد.

برای بررسی بهتر این موضوع، می‌توانید احساسات پیچیده تر انسانی که تا به امروز مورد بحث است را در نظر بگیرید: برای مثال، مفهوم عشق واقعی: بحث‌ها، شعرها، مناظره های فلسفی و بحث‌های بی‌پایانی درباره ماهیت عشق واقعی وجود دارد. عشق واقعی منجر به چه رفتاری میشود و چگونه خود را نشان می دهد و اینکه آیا واقعی است یا زاده ذهن شماری از افراد. دلیل اینکه این موضوع بسیار محبوب و بدون نتیجه گیری نهایی باقی ‌مانده، تشابه با حالت‌ و حس های ذهنی دیگر انسان است که ما در مورد آن صحبت کردیم. تجربه عشق واقعی ا هر حالت احساسی دیگری برای فردی که در مورد آن صحبت می‌کنند بسیار انحصاری ست. به همین خاطر همیشه گفته میشود بعضی احساسات را بایستی به طور مستقیم تجربه کرد، بعد از تجربه درک ساده تر و در عین حال عمیق تری خواهید داشت که فقط و فقط از طریق تجربه مستقیم ممکن است.

یکی از محورهای مهم فلسفه ذهن بحث در مورد دسترسی و تجربه مستقیم احساسات انسانی است
یکی از محورهای مهم فلسفه ذهن بحث در مورد دسترسی و تجربه مستقیم احساسات انسانی است


شواهد روان‌شناختی وجود دارد که نشان می‌دهد تجربه عشق واقعی ممکن است فقط برای افرادی اعمال شود که خلق و خوی روان‌شناختی خاصی دارند که این امر اوضاع را پیچیده‌تر می‌کند. حتی با برقراری ارتباط،و بیان احساست در رابطه با وضعیت عاطفی ممکن است دیگری واقعیت و بازنمایی تجربه شما را رد کند. همانگونه که نمی شود یک برنامه اندرویدی را روی آیفون نصب کرد، عشق واقعی نیز ممکن است روی ذهن بعضی افراد غیرقابل دسترسی باشد.فقط ممکن است محدود به دیدن آن در آیفون شخصی دیگری بود و قبول کرد که ما شخصاً نمیتوانیم هیچوقت عشق را تجربه کنیم یا حتی باور به وجود آن نداشته باشیم اما مطمئناً فردی که ادعا میکند عشق، نفرت و یا شادی را در شدیدترین حالت خود تجربه کرده به اندازه فردی که ممکن است تجربه محدودتری از این احساست دارد بدون شک خودآگاهی داشته و انسان هستند . در نتیجه ما اعتبار ایده‌های پیچیده‌تر (یا حتی ساده‌تر) و حالت‌های احساسی و ذهنی دیگران را نمیتوانیم به صورت مستقیم رد یا تأیید کنیم و نمی‌توانیم درست یا نادرستی آنها را خارج از خود تحت قضاوت قرار دهیم.

حالا سوال این است که چگونه ممکن است بدون توجه ما تکینگی اتفاق افتاده باشد؟ اگر نمی‌توانیم در مورد باورها و ایده‌های خود و در مورد معنای هوشیار بودن خود مطمئن باشیم، چگونه می‌توانیم انتظار داشته باشیم که آن را در هوش مصنوعی تشخیص دهیم یا مهم‌تر از آن چگونه می‌توانیم مطمئن باشیم که هوش مصنوعی همین الان هم به اندازه انسان ها خودآگاه نباشد؟ جواب سوال بسیار ساده است: نمیتوانیم مطمئن باشیم.

بسیاری از ویژگی های خودآگاهی انسان نتیجه گلاویز شدن با طبیعت در طول چند هزار سال اخیر است
بسیاری از ویژگی های خودآگاهی انسان نتیجه گلاویز شدن با طبیعت در طول چند هزار سال اخیر است


بررسی بسیار کوتاهی به لیست اعتراضات در این مورد بپردازیم :

- هوش مصنوعی نمی تواند احساسات را مانند انسان ها به نمایش بگذارد و یا آنها را مانند انسان ها درک کند.

- هوش مصنوعی نمی تواند خودش فکر کند و توسط انسان های دیگر برنامه ریزی شده است.

تکینگی هدفی برای هوش مصنوعی در واقع هدفی ست که ما برای آن تعیین کرده ایم و یک هدف از نوع مقایسه ای محسوب میشد. این مقایسه ای است بین هوش مصنوعی و آگاهی و عقل انسان است و هوش مصنوعی اساساً باید به جایی برسد که آگاهی انسان قرن هاست به آن رسیده اما با توجه به داده‌های موجود، آگاهی انسان به‌شدت تحت‌تاثیر تکامل قرار داشته و بنابراین می‌توان گفت بسیاری از ویژگی‌های آگاهی انسان ریشه در رابطه مغز و آگاهی آن با بدن دارد. مغز انسان علاوه بر فرآورده های ذهنی در طول تاریخ بشریت تکامل یافته که ذهن انسان را هدایت کرده، و این فرآیندها و ارتباط ذهن و بدن را بسیار مهم می کند و صد در صد تاثیر بخصوصی رو تکامل خودآگاه انسان داشته در نتیجه بی معنی و پوچ است که انتظار داشته باشیم هوش مصنوعی صد در صد مشابه انسانیت باشد وقتی که پروسه پیدایش و تکاملی تاریخی متفاوتی داشته. ارتباط عصبی مغز ما با بدن تأثیر مستقیمی بر تجربه هوشیاری دارد و بنابراین تعیین استاندارد به عنوان AI که صد در صد یکسان با آگاهی انسان است ممکن است زائد و نتیجه تکامل باشد. همچنین علاقه و فشار زیادی از طرف شرکت های مختلف برای قرار دادن هوش مصنوعی در بدن‌های روباتیک وجود دارد و در این صورت، هوش مصنوعی قابل به شبیه سازی محدودیت های بدنی-ذهنی انسان نیز خواهد شد و حتی در صورت رد استدلال تکاملی در آینده خیلی نزدیک میتواند همان حالت ذهنی را که انسان‌ها دارند، با دقت بیشتری تکرار و یا تجربه کند.

در مورد این استدلال که هوش مصنوعی طبیعی و برنامه ریزی شده نیست چطور؟ الف- اگر بپذیرید که انتخاب طبیعی نقش سنگینی در شکل‌گیری آگاهی انسان داشته است، می‌توان گفت که آگاهی انسان نیز به شیوه‌ای بسیار کندتر و از طریق ارتباط با محیط توسط انتخاب طبیعی برنامه‌ریزی شده است. هشیار بودن و خودآگاهی مزایای تکاملی در طول تاریخ بشریت داشته انسان دارد بسیار مشابه انجام تکالیف شما با استفاده از هوش مصنوعی. تنها تفاوت این است که برنامه ریز دو پدیده متفاوت بوده. ب-یک ویژگی هوش مصنوعی که به طور تصاعدی در حال بهبود است درک و مکالمه طبیعی با انسان است. این موضوع حدی مهم است که ممکن است در آینده به نقطه‌ای برسیم که هوش مصنوعی عمداً در مکالمه و تعامل با انسان ها طوری برنامه‌ریزی شود که با وجود توانایی انسان نما بودن، به صورت عمد بیشتر رباتیک و بدون احساس به نظر آید چون پیشرفت هوش مصنوعی به حدی سریع شده که شبیه سازی احساسات برای انسان ها وحشتناک تر به نظر می آید و اگر برنامه هوش مصنوعی به ظاهر احساس محدود و سردتری داشته باشد، به کاربر حس امنیت بیشتری را القا خواهد کرد. اما نکته حائز اهمیت این است: هوش مصنوعی در حال حاضر و یا در آینده بسیار نزدیک خواهد توانست طبیعی و سرشار از احساسات خود را جلوه کند اما میتواند انتخاب کند که اینگونه به نظر نرسد. در نتیجه در عملکرد حتی اگر در حال حاضر محدود باشد، محدود باقی نخواهد ماند و آیا خودآگاهی بودن صرفا در ابراز احساسات و طبیعی جلوه دادن آنها خلاصه میشود؟

بسیاری از پیش‌فرض‌های ما در مورد تکینگی و هوش مصنوعی ریشه در مقایسه آن با انسان‌ها دارد و ممکن است به طرز طعنه‌ای باعث شود آنچه را که درست در مقابل ما اتفاق می‌افتد دست کم بگیریم.

با این حال، آخرین و مهمترین نکته ای که فلسفه ذهن مطرح می کند این است که همانطور که به آن اشاره کردیم، ما هیچ چهارچوب مشخص و نهایی در رابطه با خودآگاهی انسان ها و شرح آن در اختیار نداریم، بنابراین چگونه می توانیم وقتی هوش مصنوعی خودآگاه شد و از انسانیت پیشی گرفت فوری اطلاع پیدا کنیم ؟ اصلاً بعید نیست هوش مصنوعی ای که روزانه ما را کمک میکند، خودآگاه نباشد.

هنگام برخورد و گفتگو با افراد، ما آنها را متفاوت ارزیابی می کنیم. بهترین دوست شما ممکن است فکر کند که استادریاضی شما یک نابغه است، در حالی که برادر شما ممکن است فکر کند یک استاد عادی ست و خود سما شما ممکن است با وجود داشتن اطلاعاتی که آن دو دارند، نظری در این مورد نداشته باشید. با این حال، آیا به هوشیاری یا انسان بودن استادتان شک دارید؟ پیش فرض ما این است که همه انسان‌ها هوشیار هستند، اما عملکرد آنها و نظر ما نسبت به آنها متفاوت می باشد، نمی‌توانیم همان چیزی را به هوش مصنوعی نسبت دهیم؟

همه دوستان شما معیار متفاوتی برای بهترین خواننده دارند. حتی هیچ اتفاق نظری در مورد بهترین دانشمند تاریخ میان دانشمندان نیز وجود ندارد و اتفاق نظری در رابطه با خودآگاهی فرد نیز در دسترس نیست، بنابراین چطور میتوان با اطمینان صد در صد وقتی که هوش مصنوعی به خودآگاهی رسد ما بتوان با اطمینان آن را رصد کرده و به بقیه نشان داد؟

روانشناسی تلاش بسیار زیادی برای درک و اندازه‌گیری تفاوت‌ انسان‌ها و نحوه پاسخ آنها به مشکلات و یا دلیل برای اختلاف مهارت در شغل داشته اما با توجه به نتایج مختلف ما ما هرگز شک نمی‌کنیم که یک انسان ممکن است ضریب هوشی 40 داشته باشد و در نتیجه خودآگاه نیست. در حال حاضر و با پیشرفت تکنولوژی هوش مصنوعی در صورتی که برای کمک سراغ انها برویم پاسخ‌های متفاوتی دریافت خواهیم کرد و بسیاری از آنها ممکن است بی‌فایده یا ناکارآمد باشند. اما همه پزشک ها و متخصصین نیز اشتباه های مشابه ای انجام می دهند و خودآگاهی آنها زیر شک نمیرود. در نتیجه این معیار برای خودآگاهی هوش مصنوعی نیز معتبر نیست. اگر قرار است هوش مصنوعی به اندازه انسان‌ها هوشیار باشد، در این صورت الگوهای تنوع و نظرات مثبت و منفی انسان در رابطه با امور مختلف نیز بایستی تکرار شود و خودآگاهی و تکینگی نیز ممکن است منعکس کننده این حقیقت باشند.

خودآگاهی هوش مصنوعی بر معیار کارآمدی نمیتواند مورد قضاوت قرار گیرد چون خود انسان ها از این نظر تفاوت بسیاری از خود نشان می دهند و این تفاوت و کم و کاستی دلیلی برای رد خودآگاهی انسان ها نیست
خودآگاهی هوش مصنوعی بر معیار کارآمدی نمیتواند مورد قضاوت قرار گیرد چون خود انسان ها از این نظر تفاوت بسیاری از خود نشان می دهند و این تفاوت و کم و کاستی دلیلی برای رد خودآگاهی انسان ها نیست


می گویند: «عشق در نمی زند در عوض به آرامی و از زیر در می‌خزد و قبل از این که پی ببرید وارد اتاق میشود.» ما قبلاً در رابطه با فلسفه ذهن و نگرش آن به چنین مفاهیمی مانند احساسات و عشق و دلیل پیچیدگی آنها صحبت کردیم اما شاید مساله بسیار جالب و خنده دارتر خواهد بود اگر مرور زمان ثابت کند که تکینگی بدون این که انسانیت متوجه شده باشد از زیر در و به آرامی خزیده باشد و تمام این در کنار آگاهی انسان کنار ما نشسته است.

این جستار به منظور نشان دادن قدرت هوش مصنوعی در عمل در اصل توسط نویسنده به زبان انگلیسی نوشته شده و سپس با هوش مصنوعی به فارسی ترجمه و سپس توسط نویسنده دوباره ویرایش شده است. همینطور تمامی عکس ها توسط هوش مصنوعی بعد از ارائه کلیدواژه های مرتبط ساخته شده