نشر جهان درونم، فردیتم و خلاصه ای از تجربههای شخصیم بدون تضمین دقیق یا جذاب بودن . کانال تلگرام: https://t.me/ketab_stuff
ماده بُعد دارد، یعنی دوری در بن آن تنیده شده است
برای دکارت، فضا قابلیت تحویل به مجموعهای از نقاط هندسی داشت (دستگاه مختصات دکارتزین) و اتم هرچیزی امتداد بود. امتداد یعنی چیزها در بن خود و در نهایت خود موجودی بسیط و ریاضیاتیاند که میتوان مدل و مقداری ریاضیاتی بدانها نسبت داد و پس از آن تمام حرکاتشان را به طور قطعی و با جبر و هندسه پیشبینی نمود. ماده اما از امتداد یا صرف یک طول، نقطه یا شکل هندسی در صفحۀ مختصات و یا از صرف فضا (مکان) نتیجه نمیشود و علت آن تنها یک خاصیت غیرقابل توضیح در ماده است. "تصلب". برای آنکه تصلب را بفهمیم باید بتوان به جهانی که دکارت سعی بر تصویر کردن آن داشت کمی نزدیک شویم. برای دکارت ریاضیات باید بتواند تمام جهان را تا بیخ و بن توضیح دهد (باوری که در جوامع عمومی آکادمیک و علمی امروزی نیست چندان غریبه نیست و برای علم خاصیت تببینکنندگی هرچیز در جهان حداقل به صورت امکانی قائل است) تا جهان "قطعی" شود. اگر جهان در تک تک نقاط آن بتواند با هندسه و ریاضیات محاسبه شود انسان دیگر خیالش راحت است که با امر "حادث" یا امری که گمانش را نمیبرده "غافلگیر" نخواهد شد. این جملات صرفاً نتایجی ریاضیاتی و یا فیزیکی نیست. جهان اگر واقعاً ریاضیاتی شود، به علت خاصیت عقلانی ریاضیات تا انتهای آن قابل استنتاج، محاسبه و پیشبینی است و انسان دیگر مانند پدران خود با آذرخشهایی که از سر استیصال از ندانستن آن و غافلگیرکننده بودن آن مجبور است به خشم خدایان نسبت دهد به عنوان امر نادانسته روبهرو نخواهد بود و در بدترین حالت قدرت محاسبات او "فعلاً" از محاسبۀ "همهچیز" عاجز است اما قویاً اعتقاد دارد در آیندهای نه چندان دور با تکنولوژی بهروزتری، قادر است همه چیز را مدل کرده و با ریاضیات خود پیشگویی کند. این یعنی انسان در جهانی تنفس کند که "امن" است و هیچ چیز او را لگدمال و منکوب نمیکند. نهایتاً رویای دکارت ایجاد جهانی خالی از رنج و یا بهتر است بگوییم خالی از خطر است (شاید اگر گفته شود خالی از "وضع" دقیقترین تعبیر بوده باشد؛ وضع، ایجاد درامی است که امور نسبت به انسانی که در خطر واقع گشته برای او ایجاد میکنند؛ انسان در وضع و خطر، با امور خارج خود دارای "ماجرا" خواهد بود).
اما مشکلی در میان است. "تصلب". پارهخطها و نقاط هندسی بدون هیچ معضلی در فضا جابهجا میگردند و از روی همدیگر عبور میکنند. و اگر صادق باشیم، نقاط ریاضیاتی و یا خطوط چیزی نیستند مگر همان مکان یا فضای مختصاتی که صرفاً با جوهر نوک خودکاری برجسته شدهاند تا چشمان ضعیف انسان بهتر آنها را دریابد وگرنه در جهان مختصات دکارتی، دستگاه مختصات از بینهایت نقاط بیرنگ کنار هم تشکیل شده است. اما در واقعیت و جهان خارج، بعضی از مکانها رفتاری متمایز از مکانهای مجاور خود دارند به طوریکه اگر نقطهای را به شکل متحرکی در فضای خارجی جهان حرکت دهیم، در بعضی مکانها با نوعی کندی و مقاومت روبهرو میگردد؛ یعنی در جایی که یک نقطه به یک نقطۀ دیگر برخورد میکند و یا جایی که یک جسم (که در حهان ریاضیاتی دکارت نقطهای بیش نیست) به جسمی دیگر میرسد. ماده، علاوه بر آنکه طولی دارد، امتدادی دارد، و با خط و نقطه قابل نشان دادن است، صلبیتی دارد. یعنی نوعی نفوذناپذیری، نوعی "نیرو"ی رو به بیرون. اجسام و اتمها لطیف نیستند، و با برخورد به یکدیگر از هم رد نمیشوند. در اینجا است که طرح "بُعد" مطرح میشود. بُعد یعنی جاهایی از جهان مختصاتی و مکانی وجود دارند که نوعی "دوری" -معنای لغوی بعد- ایجاد میکنند. انگار چیزها در جاهایی از فضا که ما به آن اجسام و مواد میگوییم با نیرویی اجازۀ نزدیکی و قرب بیشتر نمیدهند و از همین روست که شاید ماده را موجود واجد سه بُعد مطرح کردهاند؛ یعنی چیزی که از یک جایی به بعد به نفوذ خطاب میکند "دور شو". اگر به نظر میرسد که این کلمات از علوم مدرن و امروزی به دور است، کافی است مواد را با "کوارک" و "الکترون" و بُعد را با "نیرو" یا "انرژی پتانسیل" جایگزین کنید (البته در این صورت هنوز آنقدر مدرن نشدهاید). هرکس معتقد باشد فیزیک کار میکند باید به نحوی دکارتی بیاندیشد.
یعنی امور را امن کند. حال معادل ریاضیاتی یا بهتر، هندسی نیرو چیست؟ این برای ما مردمان قرن بیست و یکمی فیزیکخوانده است که بدیهی است چیزها اجازۀ ورود به خود ندهند و اسم آن را F یا نیرو بگذاریم و خیال خود را راحت کنیم اما اگر لحظهای پیشفرضهای نیوتونی را کناری گذاشته و از خود بپرسیم واقعاً چرا چیزها در جهان بُعد و نیرو دارند، و چرا نفوذ به آنها سخت است و به نوعی دچار یک تنبلی در برابر نیروی خارجی یا حرکت هستند (لختی، اینرسی)، مسئله تفاوت زیادی با شبه علم و داستانهای جن و پری ندارد. نهایتاً بن ماده در جهان چیست؟ به نظر میرسد اصلاً هر آنچه که "هست"، در نوعی مقاومت یا نیرو وجود دارد و آنچه واقعاً "لطیف" (متضاد صلب، نفوذپذیر) باشد اصلاً وجود دارد؟ و چگونه میتوان به وجود آن اشاره نمود یا وجود امر لطیف را تصدیق کرد؟ چیزی که مطلق لطافت باشد، نه دیده میشود، چون با نور تداخلی نمیکند، نه هیچ اثری بر هیچ چیزی میگذارد (چون تماماً لطیف است و هیچ نیرویی به هیچ امری وارد نمیکند و مگر نه آنکه هرچیزی دیده میشود و یا بر وجود آن شهادت میدهیم در واقع در نوعی برهمکنش نیروها بر هم دیده میشود؟). دوری، و بُعد، رابطهای با وجود دارد و ماده، خنجری از غربت در جان خود حمل میکند...
بعد داشتن ماده، وضعی از غربت است در برابر لطافت و وجود داشتن بستۀ غربت است.
مطلبی دیگر از این انتشارات
خفاش بودن یا نبودن، مسئله این است!
مطلبی دیگر از این انتشارات
حکایت چربیدن سیلی نقد بر حلوای نسیه(2)
مطلبی دیگر از این انتشارات
حرکت و خودِ دکارتی ۲