مسابقه ذهن: علم و فلسفه

۱۹ شهریور ۱۴۰۲. یک تابستان رو به پایان دیگر. اولین تابستانی که واقعا در آن درس نخواندم! با تشکر از دانشگاه که من را از کنکور و تست راحت کرد! میتوانم بگویم اولین تابستانی بود که توانستم معنای واقعی زندگی را درک کنم‌.‌ بعد از گذشت ۱۹ سال از عمرم، تمامی آنچه که تابحال به خاطر دارم سروکله زدن با کتابها و جزوات بود، و تنها خواسته من بعد از همه اینها، یه معدل بیست با یه رتبه کنکور کوچولو موچولو بود. که خداراشکر هیچکدام را هم نگرفتم! اما با این حال دیدم که آسمان به زمین نرسید! شهر خودمان یک رشته خوب در دانشگاهی خوب قبول شدم و تابستان های بعدی را سپری میکنم.