هوش مصنوعی : ذهن منحصربه فرد یا ذهن انسان گرا


بخش اول : هوش مصنوعی و دو پرسش مهم

شاید بتوان نقطه ی شروع فعالیت حوزه هوش مصنوعی را در دو پرسش فلسفی مهم خلاصه کرد [1]:

1. ذهن انسان چگونه کار می‌کند؟

2. آیا می توان ماشینی طراحی کرد که ظرفیت های گوناگون ذهن بشر را تقلید کند؟

پاسخی که در میانه قرن بیستم به این دو پرسش داده شد مانند جرقه ای بود که شعله ی هوش مصنوعی را بر افروخت. که البته ناگفته نماند که بعد ها نقد های جدی به این رویکرد ها اعمال شد و صحت آنها را با چالش رو به رو کرد.

پاسخ سوال نخست از دل یکی از رویکرد های فیزیکالیستی به نام کارکرد گرایی منشاء گرفت که امروزه آن را نظریه محاسباتی ذهن می نامند. همچنین پاسخ سوال دوم توسط یک مهندس علوم کامپیوتر به نام آلن تورینگ مطرح شد که با طراحی تست تورینگ ادعا کرد که می توان ماشینی طراحی کرد که مانند ذهن انسان فکر کند.

نظریه ی محاسباتی ذهن ( computational theory of mind) : این نظریه که اولین بار توسط هیلاری پاتنم ارائه شد اذعان می دارد که ذهن انسان شبیه به یک کامپیوتر پردازشگر عمل می کند به این صورت که تمام اطلاعاتی که از جهان بیرون دریافت می کند به نوعی رمز یا نماد تبدیل می کند و توسط الگوریتم های خود این نماد ها را پردازش می کند. ذهن ما دارای زبانی است به نام "زبان فکر" که مانند هر زبانی دیگر سمبل ها و نماد های مخصوص به خودش را دارد و با گرامر و قواعد صوری مخصوص به خودش با دستکاری نماد ها فرآیند جمله سازی ( ساخت معانی ذهنی ) را انجام می دهد . دو مفهوم اساسی در دل این نظریه قرار دارند که شالوده ی این تئوری را تشکیل می دهند : بازنمایی و محاسبه

1. بازنمایی یا رمزگردانی : یعنی ذهن تمام اطلاعاتی را که از محیط بیرون دریافت می کند به رمز یا نماد های قابل فهم برای خود تبدیل می کند. مانند یک کامپیوتر که تمام داده های دریافتی را به صورت نماد های صفر و یک درون خود بازنمایی می کند.

2. محاسبه : عملیاتی که ذهن توسط الگوریتم های متنوع خود بر روی رمز ها انجام می دهد و خروجی حاصل می شود.

طبق این نظریه فعالیت های ذهنی چیزی جز دستکاری نماد ها و بازنمایی های ذهنی توسط زبان فکر بر اساس قواعد صوری یا محاسباتی نیست. در آخر نکته ی مهمی که این نظریه به آن اشاره می کند اینست که پردازش الگوریتمیک ذهن روی خصوصیات شکلی و نحوی گزاره ها صورت می گیرد و بر خلاف انتظار خصوصیات معنایی و انتزاعی گزاره ها مورد اهمیت نیست و عملیاتی روی آن انجام نمی شود.

تست تورینگ : این تست نوعی بازی است که به "بازی تقلید" نیز مشهور است و در سال 1950 توسط آلن تورینگ برای اثبات امکان وجود آگاهی در ماشین ها طراحی شد .

در این بازی دو اتاق وجود دارد که در یک اتاق یه انسان و در اتاق دیگر یک کامپیوتر قرار دارد. در بیرون این دو اتاق نیز یک بازرس قرار دارد که وظیفه ی آن پرسیدن سوالات متنوع از هر دو شرکت کننده در بازی است ( انسان و کامپیوتر) به گونه ای که با بررسی جواب هایی که از دو طرف دریافت می کند تشخیص دهد که کدام از این دو انسان و کدام یک کامپیوتر است. وظیفه ی کامپیوتر نیز اینست که با پاسخ های خود فرد بازرس را فریب دهد و با تقلید پاسخ های یک انسان سبب شود که بازرس نتواند تشخیص دهد که کدام فرد انسان است. وظیفه ی آن انسان نیز در اتاق دیگر اینست که بازرس را متوجه کند که او انسان است و شخص دیگر در اتاق کناری کامپیوتر است.

تورینگ استدلال می کند که اگر ماشین بتواند به گونه ای رفتار یه انسان را تقلید کند که بازرس نتواند تشخیص دهد که فرد انسان در کدام یک از این دو اتاق است، آنگاه این ماشین در آزمون تورینگ پذیرفته شده و به گفته ی او "می تواند مانند یک انسان آگاهی داشته باشد" .

✏️ هر چند تورینگ این آزمون را برای پاسخ به پرسش " آیا ماشین می تواند فکر کند" طراحی کرده بود، اما این آزمون به نوعی این پرسش را دور می زند و در باره‌ی علیت آگاهی و تفکر در ماشین پاسخ مناسبی ارائه نمی دهد و فقط بیان می کند که امکان رفتار مشابه انسان در ماشین وجود دارد. که البته قابل ذکر است که پس از مطرح شدن این آزمون نقد های زیادی مانند استدلال اتاق چینی جان سرل به آن وارد شد که امکان وجود آگاهی در ماشین را زیر سوال می برد.

ذکر این نکته نیز حائز اهمیت است که آزمون تورینگ در واقع با نظریه محاسباتی ذهن همسو و مرتبط است و این دو مستقل از هم نیستند. به گونه ای که تورینگ با پذیرفتن این پیش فرض که اعمال ذهنی ما مشابه یک کامپیوتر بر مبنای پردازش های الگوریتمیک نماد ها و سمبل ها است، امکان وجود آگاهی در ماشین را مطرح کرد.

[1] K.sadegh-Zadeh، Handbook of Analytic Philosophy of Medicine، Artificial Intelligence in Medicine? ، 2015