واقعیتی درون واقعیت



یکی از بحث‌های مهم فلسفه مدرن، وجود و چیستی واقعیت است، این که واقعیتی که ما تصور می‌کنیم توهم است و ساخته ذهن خودمان؟

احتمالا با واقعیت مجازی یا VR آشنا باشید، اگر تا حالا آن را امتحان کرده باشید، متوجه می‌شوید که با وجود این که صددرصد باور دارید و می‌دانید که چیزی که درون دستگاه می‌بینید "واقعی" نیست و صرفا یک فیلم است، اما به طرز عجیبی ذهن و آگاهی شما تسلیم می‌شود، آن را واقعی می‌انگارد و مثلا ارتفاع یا خطر حمله را همان طوری تفسیر می‌کند که در دنیای "واقعی". این جا است که این سوال پیش می‌آید که چرا اینجا باور داشتن و دانستن با ذهن و آگاهی ما همراه نمی‌شود؟ و چرا مغز ما این واقعیتی که مجازی است را قبول می کند؟


دیوید چالمرز، در رابطه با این مسئله، reality+ را مطرح می‌کند، به معنای این که واقعیت بیشتر از چیزی است که ما تصور می‌کنیم و در واقع نمی‌دانیم واقعیت چیست. در مثال VR، چیزی که می‌بینید با وجود مجازی بودن اما دقیقا نوعی واقعیت است که می‌تواند از طریق حس بینایی، ذهن شما را تحت تاثیر قرار دهد و ایجاد واکنش هایی کند که در زندگی به طور عادی رخ می‌دهند مانند دویدن، فرار کردن و آماده مبارزه شدن در لحظه ای حساس و به ظاهر خطرناک. بنابراین انگار نوعی واقعیت در واقعیت است که ما تجربه می‌کنیم یا اصلا به قول چالمرز یک نوع واقعیت است که با واقعیت دنیای بیرون هیچ تداخلی ندارد و مستقل است.


بنابراین ما نمی‌دانیم که واقعیتی که الان در حال تجربه کردن هستیم چگونه است، آیا درون یک ماتریکس هستیم؟ آیا شبیه ساز شده به دست یک دانشمند و خدایی خاص هستیم؟ اگر فیلم ماتریکس را دیده باشید متوجه می شوید که بودن در فضای ماتریکسی با دانستن این که ممکن است در این نوع فضا یا در یک بازی کامپیوتری باشیم چیزی را عوض نمی کند، یعنی مانند مثال VR حتی با آگاه بودن به آن امکان خارج شدن و تغییر دادن مسیر ذهنی خود را نداریم.

از نظر چالمرز با توجه به ایده reality+، تمامی این‌ها ممکن است درست باشد و ما فعلا راهی برای خارج شدن و پیدا کردن واقعیتی دیگر را نداریم اما این زمینه جای بسیار زیادی برای بحث در فلسفه ذهن دارد.