پدوفیلی که کنترلی روی خود نداشت!

در سال ۲۰۰۰، مرد ۴۰ ساله‌ای آمریکایی از ویرجینیا با وضعیت خوب سلامت در ازدواج دومش، در حال زندگی با همسر و دخترخوانده‌اش بود. او بعد از گرفتن مدرک ارشدش در رشته آموزش در ۱۹۹۸، معلم مدرسه شد و تدریس می‌کرد و قبل از معلمی هم یک زندان‌بان بود. زندگی عادی و آرامی رو می‌گذراند امّا ناگهان و بی‌آنکه بخواهد، او دچار تمایلات جدیدی شده بود. همسرش متوجه شده بود که او به صورت بسیار افزایش یافته‌ای به سایت های پورنوگرافی سر می‌زند و مجله‌های پورنورگرافی رو جمع می‌کند، و به طور خاص پورنوگررافی کودکان!!

او در سال‌های نوجوانی و جوانی به پورنوگرافی علاقه داشته امّا سابقاً هیچ نوع میل جنسی‌ای به کودکان و نوجوانان نداشته است. در کنار این، او در مراکز و اتاق ماساژ، خواهان روسپی‌گری از افراد بود. کم کم این تمایلات نوظهور یافته به حدی رسید که چند حرکت نامحسوس جنسی به دخترخوانده‌اش داشت. وقتی همسرش مطلع شد از کارهای شوهرش به سمت دخترش، به پلیس زنگ زد و او را به جرم کودک‌آزاری دستگیر کردند و از خانه خارج کردند.

او توسط دادگاه محکوم به گذراندن برنامه توانبخشی ۱۲ گامی برای معتادان جنسی شد یا اینکه باید به زندان می‌رفت. او با اینکه مایل نبود زندان برود، امّا نمی‌توانست جلوی خودش را بگیرد و از خانم‌های حاضر در مرکز توانبخشی تقاضا‌های جنسی می‌کرد و به همین خاطر، به زندان محکوم شد. نکته جالب توجه این بود که این مرد خودش می‌دانسته این رفتارهایش غیراخلاقی، نامشروع و غیرقابل قبوله امّا به گفته خودش آن اصل لذتش بر خودداری و نگه‌داری غلبه می‌کرد با اینکه از عواقب اعمالش مطلع بود.


روز قبل از اینکه از شروع محکومیت زندانش، با شکایت سردرد‌های شدید و ترس از اینکه به صاحب‌خانه‌ که خانم بود تجاوز کند، به بیمارستان مراجعه کرد و تحت مراقبت و درمان سرویس روان‌پزشکی قرار گرفت. روز بعد از بستری، از عدم تعادلش شکایت کرد و تحت معاینه و بررسی کامل نورولوژیک(مغز و اعصاب) قرار گرفت.


پزشکان متوجه گام برداشتن(gait) غیرمعمول او شدند و وقتی توی خودش ادرار کرد، نگران به نظر نمی‌آمد و کنترل ادرارش را از دست داده بود. او در بیمارستان هم ول کن نبود و از کادر درمان و پرستاران هم تقاضا و خواست‌های جنسی داشت. او توانایی نوشتن را هم از دست داده بود. او سابقه هیچ‌گونه بیماری روان‌پزشکی یا رفتار جنسی مخربی یا پدوفیلی‌ای را چه در در خودش چه در خانواده‌اش نداشته است. تنها نکته قابل توجه در تاریخچه پزشکی بیمار، یک تروما و آسیب به سر در ۱۶ سال قبل بود که منجر شده بود دو دقیقه بیهوش شود بدون اینکه اتفاق یا نقضی به دنبال بیهوشی بیفتد. علاوه بر این یک میگرن دو ساله و فشار خون هم ذکر می‌شد.


در تصویربرداری MRI از سربیمار، یک تومور به اندازه یک تخم مرغ در لوب اوربیتال فرونتال کورتکس سمت راست مشاهده شد( تصاویر پایین) که می‌توانست مرتبط یا نامرتبط به مصدومیت سرش باشد. او فوراً تحت جراحی قرار گرفت و تومور برداشته شد. زندگی او با برداشتن تومور متحول شد. در عرض چند روز کنترل ادرارش برگشت و راه رفتنش نرمال شد.

توموری به اندازه تخم مرغ در اوربیتال قرونتال کورتکس مغز کیس موردنظر
توموری به اندازه تخم مرغ در اوربیتال قرونتال کورتکس مغز کیس موردنظر


۷ ماه بعد و پس از گذراندان از برنامه توانبخشی معتادان جنسی، او با حال طیبعی به خانه برگشت. دیگر خبری از اون تمایلات و رفتار‌های جنسی مخرب نبود و به زندگی عادی در کنار خانواده برگشت.

امّا یک سال بعد، دوباره دچار سردرد‌های مداوم شد و شروع به جمع‌آوری پورنوگرافی کرد. در MRI، رشد مجدد تومور مشخص شد. وقتی مجدداً برداشته شد، مجدداً درمان شد و علائم از بین رفت.

این کیس مورد نظر ما به Mr.Oft( آقای اوربیتال فرونتال کورتکس) مشهور شد. کیس آقای Oft از آن کیس‌هاست که سر و صدای و بحث‌های زیادی را راه انداخت. او اولین کیس ثبت شده پدوفیلی‌‌ای بود که اعمالش وابسته به وجود تومور بود. قسمت اوربیتال فرونتال کورتکس که در جسمت جلویی و بالای کاسه چشم قرار دارد، در تنظیم رفتار اجتماعی و اخلاقی نقش دارد و به هم ریختن و اشغال آن باعث قضاوت ضعیف، عدم کنترل تکانش‌ها و رفتارهای ضداجتماعی و ضد‌اخلاقی شود.

امّا بحث سر کیس آقای Oft، در علم پزشکی، نورولوژی و روان‌پزشکی باقی نماند و به شاخه‌های مختلف فلسفه مثل فلسفه ذهن و فلسفه اخلاق، جرم شناسی و علوم انسانی هم راه پیدا کرد. سوالاتی رو مطرح کرد مانند اینکه ما تا چه حد بر اعمال خود اراده و کنترل داریم؟ اگر تصمیات و اعمال تماماً تحت تاثیر فرایند‌های فیزیولوژیک مغز و بدن ما باشد، جای اراده آزاد کجاست؟ اگر اراده آزاد وجود نداشته باشد(اعتقاد جبرگرایان یا دترمینیست‌ها) جایگاه مسئولیت اخلاقی چیست؟ اگر بر تمامی فرایند‌های نوروساینس و نورولوژیک مسلط شویم، آیا مسئله آزاد حل می‌شود یا اراده آزاد از متافیزیکی مجزا باید نشئت بگیرد؟


اگر بر اعمالمان کنترل نداشته باشیم، آیا میتوان مجرمان را مجازات کرد؟ خب می‌دانیم که در کشور‌های مختلف اگر مجرمی بیماری روان‌پزشکی‌اش به طور قطعی اثبات شود، به زندان محکوم نمی‌شود و به مراکز توانبخشی بیماران اعصاب و روان منتقل می‌شوند. بیماری‌هایی مانند اسکیزوفرنی، دوقطبی و دیگر بیماری‌های روان‌پزشکی. امّا آیا می‌توانیم این را به سایر مجرمین هم تامین دهیم اگر اراده آزاد را از بین ببریم و به فرایند‌های مغزی تقلیل دهیم؟ در این صورت، چه کسی مسئولیت اعمال افراد را قبول می‌کند؟


پس می‌بینیم مسئله اراده آزاد صرفاً یک مسئله فلسفی و انتزاعی نیست و رویکرد ما به این مسئله، تاثیر شگرفی بر سیستم حقوقی و قضایی و قضاوت‌های اخلاقی ما و بسیاری از ابعاد دیگر زندگی انسانی دارد. سه ایده و رویکرد اصلی در مسئله اراده آزاد وجود دارد:


۱. لیبرتریانیسم(Libertarianism)
۲. جبرگرایی(Determinsm)
۳. سازگارگرایی(Compatibilism)

در این مطلب دیگر فرصت نمی‌شود که هر کدام از رویکرد‌ها رو بررسی و شرح بدهیم و در مطالب بعد اگر فرصت شد، به توضیح و شرح این نظریات می‌پردازیم.

با جمله‌ای از آرتور شوپنهاوور مطلب را به پایان می‌رسانیم که حقیقتاً قابل تأمل هست و نیاز به مکث‌ کردن دارد:

«آدمی هر آنچه را که می‌خواهد می‌تواند انجام دهد، امّا نمی‌تواند آنچه را که میخواهد، بخواهد».


می‌توانید مطلب قبلی در مورد آزمایش لیبت را اینجا بخوانید.


(پ.ن: کیس آقای Oft علیت بین تومور و رفتار پدوفیلی‌ را نشان نمی‌دهد. تومور احتمالاً صرفاً مانع سرکوب تمایلات پدوفیلی پیشین شده بوده و با برداشتن تومور، توانایی سرکوب و کنترل بازگشته است. در واقع تومور باعث از بین رفتن توان خودکنترلی شده است، نه ظهور تمایلات پدوفیلی).

منابع:

  1. https://jamanetwork.com/journals/jamaneurology/fullarticle/783830
  2. https://www.independent.co.uk/life-style/health-and-families/features/a-40yearold-developed-an-obsession-with-child-pornography-then-doctors-discovered-why-a6893756.html?amp