یک فیلسوف: من خودم نیستم و نه خودم من است!...با این حال من مصاحبه می کنم!

توماس متزینگر، فیلسوف نظری، به مصاحبه‌گرش می‌گوید: «هیچ‌کس هرگز خود را نداشته یا نبوده است. خود بخشی از واقعیت نیست.»

مایکل دبلیو تافت، معلم مراقبه، با فیلسوف نظری برجسته توماس متزینگر مصاحبه کرد. در اینجا مجموعه ای از پرسش ها و پاسخ های تافت و متزینگر و مشاهدات من آمده است:

مایکل دبلیو. تافت: شما به طور مفصل درباره تجربه خودبودن در انسان ها نوشته اید. پس بیایید با این سوال شروع کنیم که خود چیست؟
توماس متزینگر: من معتقدم اولین چیزی که باید درک کرد این است که چیزی مانند "خود" وجود ندارد. هیچ کس هرگز خود را نداشته یا نبوده است. خود بخشی از واقعیت نیست. خود چیزی نیست که در طول زمان دوام بیاورد. ضمیر اول شخص "من" به شیئی مانند فوتبال یا دوچرخه اشاره نمی کند، بلکه فقط به گوینده جمله فعلی اشاره می کند. هیچ چیز در مغز یا بیرون در جهان به عنوان "ما"وجود ندارد. ما فرآیندهایی هستیم... خود یک چیز نیست بلکه یک فرآیند است.

منظور متزینگر احتمالاً از «چیزی مانند «خود» وجود ندارد؟» چیست؟ خود من اصطلاحی است که برای اشاره به خودم استفاده می کنم. من (و خود من) تا حد زیادی بخشی از واقعیت هستیم و مطمئناً در طول زمان باقی می مانیم. من جسمی شبیه فوتبال هستم - به یک معنا - از این نظر که در جهان وجود دارم، جرم و شکل دارم و به وجود آمده ام و روزی در این دنیا از وجود خواهم رفت. بدیهی است که من توانایی‌های زیادی دارم که یک فوتبال فاقد آن‌ها است - من دارای مجموعه‌ای از قدرت‌ها (فیزیولوژیکی، حسی، حرکتی، عاطفی، حافظه‌شناسی و عقلانی) هستم که روح من را تشکیل می‌دهد. من مرکب از ماده و روح هستم، همانطور که همه چیز در جهان مرکب ماده و صورت است.

توماس متزینگر
توماس متزینگر


و ادعای متزینگر مبنی بر اینکه ما خود («چیز») نیستیم، بلکه فرآیندهایی هستیم، نامفهوم است. فرآیند حالتی از تغییر است و تغییر، موجودی را پیش‌فرض می‌گیرد که به‌طور پیوسته در طول فرآیند تغییر وجود دارد.

این بینش اساسی ارسطو فیلسوف درباره ماهیت تغییر بود: تغییر مستلزم تداوم یک بستر زیربنایی است. یک فرآیند نیاز به یک شی پایدار واقعی دارد که تحت آن قرار می گیرد.

من مطمئناً با گذشت زمان تغییر می کنم، اما این من هستم که تغییر می کنم. من یک چیز واقعی هستم که از طریق تغییر باقی می ماند. به هر حال، اگر تداوم نداشتم، بی‌معنی است که بگویم تغییر کردم. اگر تداوم نداشتم، به این معنی بود که هر لحظه به هستی می آمدم و می رفتم. این خلقت و نابودی یک سلسله بی نهایت بشریت خواهد بود نه تغییر یک انسان.

در ادعای پوچ متزینگر مبنی بر اینکه خود وجود ندارد و ما صرفاً فرآیند هستیم، کنایه‌ای خنده‌دار وجود دارد. در اینجا آنچه تفت در مورد او به عنوان مقدمه در مقاله می گوید:

توماس متزینگر فیلسوف آلمانی است. او از سال 2011 سمت مدیر گروه فلسفه نظری در دپارتمان فلسفه در دانشگاه یوهانس گوتنبرگ ماینس و عضو کمکی موسسه مطالعات پیشرفته فرانکفورت و هیئت مشاوران بنیاد جووردانو برونو است. از سال 2008 تا 2009 او به عنوان همکار در Wissenschaftskolleg zu Berlin خدمت کرد. از 2014 تا 2019 او عضو کالج تحقیقات گوتنبرگ است.

اگر متزینگر فرآیندی رو به پایان و بدون واقعیت پایدار اساسی باشد، چگونه می‌تواند هر موقعیتی (آکادمیک یا غیر علمی) را «دارا باشد»؟ من به همین گاف در نظریه‌های سوزان بلک مور اشاره کردم، او نیز واقعیت خود را انکار می‌کند.

آزمون واقعی یک «فیلسوف نظری»در روز پرداخت حقوق است. آیا متزینگر از گرفتن چک حقوقی خودداری می کند، به این دلیل که این او نبود، بلکه خودهای ناپدید مختلف بود که هفته گذشته سر کار آمدند؟


  • Michael R. Egnor, MD

منبع: Philosopher: I’m Neither Me, Myself nor I… Yet I Give Interviews! | Mind Matters