من رضا میرزایی،متولد۱۳۶۶ تهران،دارای۲مدرک تحصیلی در مقطع کارشناسی:تئاتر+ آسیب شناسی اجتماعی. کارمند وزارت بهداشت نیز هستم. در حوزه تئاتر و اعتیاد ۶مقاله به چاپ رسانده ام که مهمترین آن"طب اعتیاد"میباشد
هنر حرکت، بیابان، دوربین و زندگی
نمای دوربین لانگشات از بیابانی وسیع، خشک و بیآب و علف..
دوربین به هر سوی که میچرخد، تا کیلومترها، فقط و فقط خشکی دیده میشود و گرمای شدید و طاقتفرسا احساس میشود..
نه آبی، نه درختی، نه گل و گیاهی، نه خانهای..
گویی که زندگی در اینجا، معنایی ندارد.
نماهای دوربین هیچ پیامی را به مخاطب القا نمیکند، جز *نبود ِزندگی*
آری اینجا زندگی مُرده است.
حتی راوی داستان هم انگار تحت تاثیر وسعت این برهوت، حرفی برای روایتکردن، ندارد.
ناگهان دوربین به سمت دیگری میچرخد، بانویی هنرمند ظهور میکند؛ با لباسهایی فاخر، شامل جامهای سفید و بسیار بلند و همچنین شال لطیف و زیبایی به همان رنگ ِجامه..
روی جامهی بلندش به خط تحریر نستعلیق زیبا نوشته شده: *هنر، خاک مُرده را هم زنده میکند*..
عجب جملهی عجیب و شاید میتوان گفت جملهای معجزهآسا..
دستانش را به سمت آسمان میبرد، انگار دارد از معبود ِخویش، شکرگزاری میکند، سپس با حرکات نمایشی دست، محصولات کشاورزی را از روی زمین برداشت میکند.
عرق پیشانیاش را خشک میکند و باز هم به برداشت محصول ادامه میدهد..
آهنگی سنتی اما بیکلام شنیده میشود، بانو شروع به چرخیدن میکند، میچرخد و میچرخد و میچرخد؛ سبکبال، شاداب و سرزنده میچرخد و لبخند بر لب دارد..
از دور دست صدای خندهای کودکانه شنیده میشود،(صدای موسیقی سنتی، به مرور کم و کمتر میشود و صدای خندهی کودکانهی دختر غالب میشود؛ گاهی نیز این خندهها، پژواک میشود) بانو میایستد و با دقت به صدا گوش میدهد، خندهای کودکانه و ملیح روی صورتش نقش میبندد.
ناگهان دوربین میچرخد(پن)، روی زمین دو عروسک دختر بچه و یک جفت دمپایی صورتی دخترانه، دیده میشود.(همزمان، صدای آهنگ نوستالژیک دوران کودکی نسل دههی ۶۰ شنیده میشود).
دوربین از روی زمین، تیلت میشود به سمت بالا، حدود یک متر و نیم که به سمت بالا در حال حرکت است، ساعتی دیواری که با طناب کنفی آویزان است و ساعت ۱۵:۲۳ را نشان میدهد..(دوربین حدود ۱۰ ثانیه روی صفحهی ساعت متمرکز میباشد)
آوایی زنانه شنیده میشود.
بانوی هنرمند با حرکات بدن(ریتمیک دست و پا، برگرفته از حرکات آئینی سنتی) چند متری را طی میکند، سپس توقف میکند، روی زانو مینشیند و گویی که در کنار رودخانهای جاری نشسته است.
آب را در دو کف دست پُر میکند و بر صورتش میریزد، سپس جرعهای از آن آب را مینوشد..
با چهرهاش رضایت ناشی از سیراب شدن را به مخاطب نشان میدهد..
ناگهان متوجه حضور حیوانی در کنارش میشود، به آرامی از جای برمیخیزد تا حیوان هم در آرامش، جرعهای آب بنوشد..
زن خیره به حیوان، لبخندی میزند و سپس به آسمان مینگرد..
از واکنش او به نظر میرسد بارانی شروع به باریدن گرفته است، با دستانش قطرات آب باران را از صورتش پاک میکند..
دست در جیب خود میکند و لقمهای نان را بیرون میآورد، به حیوان نگاهی میکند، لبخندی میزند و لقمهاش را نصف میکند..
نصف ِلقمه را به حیوان میدهد، نصف دیگر را خود میخورد.
میچرخد و میچرخد و میچرخد، این بار ....
ساحت هنر همین است، به اشیا نیز جان میدهد، جوری که گویی هم نفس دارند و هم زبان.ساحت هنر همین است، به اشیا نیز جان میدهد، جوری که گویی هم نفس دارند و هم زبان.
هنر ابتدا ارتباط بین اجزای درونی خود را شکل میدهد و سپس از انسجام این ارتباط، با مخاطب خویش ارتباط برقرار میکند.
آری، ذات هنر اینگونه است که برای جان بخشیدن به دنیای پیرامون ما نهایت تلاش خود را میکند، امید میدهد، جان میدهد، زیبا میکند، زیبایی را نمایش میدهد، به معضلات جامعه میپردازد، نقدشان میکند، برای درمان آن معضلات و مشکلات، با زبان ِهنرمندانش راهکار نشان میدهد، مقام انسان را به منصهی ظهور میگذارد و گاهی هم برای سرگرمی و تفریح، خودش را هزینه میکند.
بله، همهی این تعابیر فوقالذکر، گوشهای از کاربردهای هنر است که با ابزار خود(هنرمند، گونهی هنری و ارائهی صحیح در قالب ِدرست) تجلی مییابد.
یکی از گونههای هنر که به واقع، یکی از مهمترین گونههای هنر میباشد، *«هنر حرکت»* است.
این هنر که به نظر این بندهی حقیر، دایرهای وسیع دارد و میتواند در چارچوبهای مختلف رخ بنماید، همهفهم و جهانشمول است.
همچون مایعی که در ظرف قرار میگیرد و شکل آن ظرف را به خود میگیرد، هنر حرکت نیز در قالب گونههای مختلف هنری جای میگیرد، اما به خودی ِخود، صاحب جایگاه و اهمیت فراوان است.
تصور کنید در یک نمایش ِصحنهای(تئاتر)، هنر حرکت چه کاربردهایی دارد، یا در سینما، یا در هنرهای تجسمی، موسیقی و حتی در روزمرگیهای جوامع..
خودش به تنهایی و در واقع جوهرهی وجودش، بدون دیالوگ تعریف شده است؛ گاهی همراه با آواها یا اصواتی جلو می.رود، اما محدود و کم.
در مجاورت هنری دیگر، یا به عنوان مکمل یا بخشی از هنر دیگر (همچون فیلم سینمایی، تئاتر، موسیقی و امثالهم) هم به حیات خود ادامه میدهد اما خودش نیز میتواند به عنوان یک پرفورمنس ِکامل به مخاطبان ارائه شود.
هنری که بینیاز از هرگونه زبان و فرهنگ خاص است.هنری که بینیاز از هرگونه زبان و فرهنگ خاص است.
میتواند برای همهی کشورهای دنیا قابل فهم و درک باشد(بدون نیاز به ترجمه و توضیح واضحات).
میتواند برای همهی کشورهای دنیا قابل فهم و درک باشد(بدون نیاز به ترجمه و توضیح واضحات)...
معجزهی هنر همینجاست..
✍??️نویسندگان: پریسا قاسمی _ رضا میرزایی ازندریانی
صفحهی اینستاگرام هنرمند، طراح فرم و حرکت، خانم پریسا قاسمی
@parisa_ghasemi_artist
صفحهی اینستاگرام هنرمند عکاس، آقای محسن باقری
مطلبی دیگر از این انتشارات
من، پریسا قاسمی، دختر گیلانم..
مطلبی دیگر از این انتشارات
من هم یک "هنرمندم"..
مطلبی دیگر از این انتشارات
تریاک کرونا را از بین میبرد..