آزادی بیان و دولت مستضعفین
اساس دولت مستضعفین پروتکل انسانیت است. هرچه از انسانیت فرار کند مسلما محترم یا معتبر نیست، چیزی که اساسا غیرقانونی باشد قابل تدوین در قوانین نیست... حال یک سوال آیا آزادی بیان قانونی است؟
گفتیم قانون به دو وجه قابل اعتباربخشی است. قدرتمندانه یا نافذ... قانون قدرتمندانه تنها بر اساس رضوان قابل پیگیری است و قانون نافذ تنها بر اساس اطمینان قابل پیگیری است. چرا؟ زیرا قدرت مطلق و نفوذ مطلق یکجا بشوند فساد و تناقض شکل میگیرد. اگر قانون قدرتمندانه بر اساس اطمینان پیگیری شود یعنی ما به اعمال قدرت خودمان مطمئن باشیم در نتیجه یعنی داریم قانون را به قشر پائین تحمیل میکنیم در نتیجه قشر پائین فنای در ما خواهد شد در نتیجه قشر پائین اگر دوست نداشت فانی بشود حق دارد بجنگد در نتیجه حکومت ما ریشه ای ندارد و بر اساس جنگ بین پائین و بالا است.
اگر قانون نافذ بر اساس رضوان تنظیم بشود عده ای تصمیم میگیرند تنظیمات خاص خودشان را بنویسند و عده دیگر تصمیمات خاص خودشان در نتیجه حکومت به فنا میرسد و مردم اهل رضوان باقی میمانند. وقتی حکومت بالا فانی شود حکومت جدید تشکیل میشود. سپس مردم اهل رضوان بعد از مدتی دوباره تنظیمات خاص خودشان را مینویسند و دوباره حکومت سیر فانی را طی میکند. پس اگر قانون نافذ براساس رضوان تنظیم شود حکومت فانی شونده مطلق در مردم میشود این یعنی در نهایت قانون به این سمت میرود که هر فرد برای خودش قانونی بنویسد. این هم نوعی فساد است چون چنین حکومتی اینتگریتی در مقابل حکومت های دیگر ندارد و نوعی ساده انگاری است و باعث میشود گرگ هایی که حکومت فاسد تشکیل داده اند برما مسلط بشوند زیرا حکومت فاسدی میتوان تشکیل داد که حکومت در آن رو به فنا نیست در نتیجه حکومتش قدرتمندتر است پس راحت حکومت ما را درهم میشکند.
در قانون قدرتمندانه اطمینانی فساد اینست که مردم عضو فانی هستند و در قانون نافذ رضوانی فساد اینست که حکومت فانی هست...
پس قانون معتبر چه قانونی است؟ قانون دوگانه است... قانون مثبت و قانون منفی! قانون مثبت مجموعه قوانین قدرتمندانه رضوانی است و قانون منفی مجموعه قوانین نافذ اطمینانی...
سوال) آیا میتوان کشوری را با قوانین منفی ساخت بدون قوانین مثبت و کشوری را با قوانین مثبت ساخت بدون قوانین منفی؟ نمیدانم! اگر هم بشود یعنی کشوری قانون اساسی نداشته باشد ولی قانون شورایی و غیره داشته باشد یا اینکه قانون شورایی و غیره نداشته باشد و فقط با قانون اساسی حکمرانی بشود. چنین کشوری پایدار نیست و اگر پایدار بشود با زور ظلم پایدار خواهد بود. (الملک یبقی بالظلم ولا یبقی بالچرت!) مثل کره شمالی که بر اساس قانون منفی حکمرانی میشود و به شدت به مردم خودش ظلم میکند تا بتواند پایدار بماند. اگر میان قوانین منفی و مثبت موازنه برقرار نباشد حکومت باید به مردم ظلم کند یا اینکه مردم به حکومت ظلم کنند راه دیگری نیست... در مورد ظلم مردم به حکومت میتوان حکومت عراق را مثال زد، این حکومت بسیار شکستنی است و آماده است که توسط یک حکومت قوی فاسد مثل داعش بلعیده شود. البته خوشبختانه حکومت های قوی ریزی در عراق هستند که مانع میشوند حکومت قوی فاسد آن را ببلعد. پس موازنه قوانین مثبت و منفی برای ادامه حکومت ضروری هستند تا اولا حکومت فاسد نشود ثانیا حکومت فاسد راه سلطه نیابد.
قانون قدرتمندانه رضوانی یعنی قانونی که اجازه تحمیل دارد زیرا اجزای آن به قانون راضی هستند.
قانون نافذ اطمینانه یعنی قانونی که اجازه تحمیل دارد زیرا به صورت کلی مو لای درزهایش نمیرود و از خطا عاری است.
آیا کشورهای جهان حق دارند یک قانون مثبت را به جای قانون منفی جا بزنند؟ بدلیل اینکه پیدا کردن قوانین منفی بسیار دشوار است و تنها از عهده من و افراد بسیار خفن تر از من بر می آید و خود من توش ریپ میزنم و به زور به مقصد میرسم پس قانون مثبت اجازه دارد به جای قانون منفی بپرد و به این قانون، قانون منفی القایی گفته میشود... اما تنها و تنها به این شرط که قانون منفی حقیقی بروز پیدا نکند. به محض ایجاد قانون منفی حقیقی تمامی قوانین دیگر باید مقابل آن کرنش کنند زیرا اعتبار کمتری دارند.
چرا قانون منفی حقیقی وجود دارد؟ شاید نباشد!؟ اساس ایجاد قانون منفی حقیقی وجود گزاره های مطلقا صحیح هستند. اگر کسی قائل است گزاره مطلقا صحیحی وجود ندارد چرت میگوید زیرا خود همین را گزاره مطلقا صحیح دانسته. پس قانون منفی مطلقا وجود دارد...
ارکان قانون منفی چیستند؟ رکن اکبر قانون منفی الله الصمد است. رکن اصغر ترجیحی بودن قانون است یعنی نتوان بهتر از آن نوشت. رکن منطقی نیز پرهیز از خطاها است که باید صددرصد علمی باشد و اگر نتوانستیم علمی بودن آن را ثابت کنیم باید پیرو اعلم ها بشود و اگر اعلم چیزی بگوید که خلاف علوم صددرصدی در اذهان شد قانون نویس باید فاز هیبریدی بگیرد یعنی در هوای اعلم تنفس کند ولی قلبش سمت علم را بگیرد. (به این سبک هیبریدی سبک صلح با اعلم گفته میشود. پیچیده است ولی اگر صلح با اعلم رخدادنی نباشد حق را باید به کسی داد که باب گفتگو را نبسته است. یعنی اگر اعلم و نائبینش گفتگو نمیکنند و اصرار دارند حکم حکم آنان باشد حق نیستند و اگر قانون نویس اصرار دارد حکم حکم او باشد و گفتگو نمیکند حق نیست... اگر باب گفتگو باز است مادام که باز است حق در حالت پیچیده فعال است و به هیچیک تعلق ندارد و همان قضیه تنفس با اعلم و تقلب با علم ادامه دارد...)
اولین رکن قانون منفی چیست؟ تعریف قانون منفی از نظر نویسندگان...
معیار های شناخت تعریف صحیح از قانون منفی چیست؟ در مقابل یک ریشتر (امانت) مقاومت نکند و تا هشت ریشتر پیش برود. به صورت خلاصه یعنی اولا قانون منفی باید در رعایت امانت موفق باشد. در رعایت عدالت موفق باشد. در رعایت صدق موفق باشد. در رعایت ایمان (به کارگیری یقین) موفق باشد. شکور باشد (یعنی وقتی تغذیه بشود متناسبترین خروجی با تغذیه بدهد و حیف و میل نکند.) معصوم باشد (یعنی جهت گیری اش با فساد آنقدر واکنش دهنده باشد که فساد هر چه کند داخل آن نریزد.) تسبیح گوی الله باشد. (یعنی در پیگیری و اطاعت از الله مستقیم باشد. الله بگوید بایست بایستد و بگوید حرکت کن حرکت کند و...) دست آخر هم تنفس الله باشد.
آیا من میتوانم قانون هشت ریشتری بنویسم؟ خیر چون زبان امروزی قدرت چنین نوشتاری ندارد اما کار دیگری میتوان کرد و آن اینست که آزمایش ذهنی ترتیب بدهیم و پی ببریم آیا این قانون هشت ریشتری است یا خیر سپس آزمایش واقعی کنیم ببینیم آیا این قانون هشت ریشتری است یا خیر...
سریعترین معیار قانون هشت ریشتری چیست؟ وقتی اجرا بشود، مجری ده برابر در هر زمینه توانمندتر از مجریان قانون های دیگر است.
قوانین اسلام هشت ریشتری هستند چرا مجریان آنها در هر زمینه توانمندتر از مجریان قانون های دیگر نیستند؟ چرا مثلا اراده ولی فقیه ایران قانون نظامی آفرین است و در حیطه نظامی ده ها هزاربار از مجریان قوانین نظامی غربی و غیره قوی تر است. علت اینکه قوانین جمهوری اسلامی قانون اسلامی نیست مشخص است زیرا جمهوریت اساسا غیر اسلامی است. نمیشود گفت حکومت غیراسلامی اسلام!
اگر قوانین منفی بخواهند تدوین بشوند چنین خواهند بود.
قانون منفی اول)
اصل چیز خواهی و عدم فرار از شیء
حکومت از آن کسی است که همه چیز را بخواهد و از چیزی فرار نکند. (یعنی چه؟ توضیحش طولانی است.)
چیز چیست؟ هر پردازشی که که چهارده کلیک مشترکات بی ضد در آن رخداد داشته باشد. (به طور خلاصه همان وجود توحیدی است.) اینکه وجود توحیدی چیست پروتکل اتحاد میان چیز و وجود توحیدی است که آن را نوشته ایم... پروتکل باغ اعتقادات واژه نگار چیز است و به نظرم چیز ساده ای نیست ولی قابل نگارش است...
طبق این اصل مثلا اگر کسی از رفتار منطقی فرار میکند صاحب حکومت نیست و از حکومت عزل شده است. اگر کسی از رفتار حکیمانه فرار میکند صاحب حکومت نیست و از حکومت عزل شده است. کسی که نگاه آژی (بقا طلب) ندارد صاحب حکومت نیست و از حکومت عزل شده است. کسی که نگاه چگی ندارد (فنا طلب) صاحب حکومت نیست و از حکومت عزل شده است. سپس کسی که اسرار مسلم حکومت داری که جایگشت های صفرم با تحلیل خودش است را رعایت نمیکند صاحب حکومت نیست و از حکومت معزول است. (یکی از این اسرار رضوان است... در القابی که در دعای توسل شیعیان به چهارده معصوم آمده کدگشایی هایی از حکومت داری آمده است که دقیقا نمیدانم چه تطابقی با چه جایگشتی دارند...)
نگاه آژی و چگی در حکومت داری پیچیده است... هدف از حکومت رسیدن به وجود بیشتر است در نتیجه باید بعضی وجودها فدای وجود های دیگر بشوند که وجودهای والا باقی بمانند و اساس این مسئله فنابقا است. از آنجا که نمیتوان برای فنابقا قانون نوشت باید ذکر مثال کنیم... اگر وجودی بخیل بر مسند حکومت بنشیند مثلا تمام گندم های کشور را تبدیل به اتانول کند زیرا اتانول پایداری بیشتری دارد و میتواند آن را ذخیره کند ولی گندم با وجود ارزش بیشتر را نگه ندارد چون تاریخ انقضا دارد. البته شاید بگویید گندم را پول میکند و اتانول را با پول میخرد. اما فرض کنید حکومت یکی بشود و گلوبالیست ها به آرزویشان برسند... آنوقت دیگر پول برایشان اهمیتی ندارد زیرا اتانول داشتن بهتر از پول داشتن است... این دلیل روشنی است که اگر گلوبالیست بخیل بر جهان حکومت کند تمام جهان را تبدیل به عناصر پایدار و قابل استفاده برای خودش خواهد کرد و از عناصر زودگذر بدش می آید و روی آنها سرمایه گذاری نمیکند.
پس قانون اول با وجود اینکه کمی کرینج به نظر می آید ولی قانون منفی اول و برتر است.
قانون منفی دوم)
حکومت انسانها پیرو پروتکل هشت ریشتری از انسانیت است.
اگر انسانیت در حکومت تعریف مشخصی نداشته باشد حکومت مال انسانها نیست. اگر پروتکل هشت ریشتری نباشد جایگاه انسان ها نسبت به هم قابل تعریف نیست. آنوقت قدرت قضاوت را از دست میدهیم...
شاسگول: اما همه انسان ها با هم برابر و برادر اند...
دروغ است و برای فریب ما از این حرفها میزنند. انسان همچون ابر است آنهم نه ابر آسمان زمین بلکه ابری ابرتر! اگر قلبا دوست داشته باشد سگ باشد سگ میشود و اگر قلبا دوست داشته باشد سنگ باشد سنگ میشود. آیا منطق حکم میکند برای بقای سنگ سگ را فدا کنیم؟ مسلما انسانهای سگشو وقتی ببینند به سنگ ارزش بیشتری میدهیم ناراحت میشوند و انسانهای سنگشو وقتی ببینند به سگ ارزش بیشتری میدهیم ناراحت میشوند... پس باید انسانیت طوری تعریف بشود که سنگ با سگ مقیاس بندی بشود... آری اگر آن سنگ الماس هزار قیراطی است ارزشش از سگ معمولی بیشتر است و اگر سگ فانتزی ای در صورت ریاست جمهوری کسی است که از ترامپ مفیدتر است و مردم آمریکا مطمئن باشند چنین است تقاضای بیشتری برای آن سگ فانتزی میکنند تا یک الماس هزارقیراطی...
عقل: هر انسان در ارزشیابی قدرت و در معیار و شاخص نافذ بودن با هر انسان دیگر متفاوت است.
قانون منفی سوم)
انسانهایی صاحب حکومت هستند که حکومتشان عین قانون منفی اول و قانون منفی دوم باشد.
طبق این قانون چیزی جز شبکه ولایت نمیتواند انسان تشنه به قانون منفی را سیراب کند...
چرا؟ چون قانون منفی همان دین انسان است و مهمترین عنصر قانون منفی ولایت است.
حیطه ولایت، حیطه پردازش است زیرا ولایت یعنی در جستجوی دیکته ای باشیم که وجود توحیدی است.
طبق پارادایم عمومی جهان، شروع ولایت از الله است... الله در حیطه پردازش شهید است...
کسی که در ولایت من تعریف بشود باید چگپاک باشد. همان عقیل...
کسی که در ولایت قلب تعریف بشود باید آژپاک باشد. همان فقیه...
اگر من امتداد نیابد نیست، فقیه و عقیل امتداد هم دیگر نیستند... نیستند! امتداد ولایت فقیه ولایت عقلی است و امتداد ولایت عقیل ولایت فقهی است و ولایت شهید ولایت معصوم است.
حجم کار ولایت فقیه بسیار بالاست، باید چگ را از خود جاری کند پس ولایت فقیه باید قدرتی باشد.
چگالی کار ولایت عقیل بسیار بالاست، باید فقه را از خود جاری کند پس ولایت عقیل باید نفوذی باشد.
با یک مثال به چرایی این پدیده اکتفا میکنیم، شخصی به سمت ولایت فقیه می آید میگوید چکار کنم در امتداد شما باشم، او میگوید تمام اپلیکیشن هایت را در جهت راهبرد من تنظیم کن. راهبرد من اینست که اسرائیل نابود شود و حکومت اسلام بماند هر چه کردی با هیچیک از ایندو در تضاد نباشد.
آن شخص چون اصلا اپلیکیشنی ندارد گیج میشود و به سمت ولایت عقیل می آید و میگوید چکار کنم در امتداد شما باشم، او میگوید تمام راهبردهایت را در جهت اپلیکیشن های من تنظیم کن. اپلیکیشن های من ذرات اسرائیلی را نابود میکنند و فضای اسلامی میسازند.
چرا به امتداد در ولایت عقیل اکتفا نکنیم؟ پاسخ ساده است. ولایت عقیل منطق آفرینی است و منطق عنصر کافی برای نگارش الگوریتم ها نیست... در حالی که پیکان پیشروی حکومت الگوریتم آفرینی است. کسی که به عقیل اکتفا کند مثل کسی است که به فقیه اکتفا کرده است. کار میکند ولی آنقدر خطا میکند که کارش ارزش ندارد (گاو نه من شیرده...) کسی که به عقیل اکتفا کرده خطایی نمیکند ولی در زمینه کاری پیشروی ندارد.(گاو عجوز منطقی)
چرا به همکاری ولایت عقیل و ولایت فقیه دیمی اکتفا نکنیم؟ دیم خوب است به شرط اینکه بذر در اقلیم مناسب صحیح ریخته شود. بذر ولایت فقیه است و خوب است و اقلیم مناسب ولایت عقیل است که در حال حاضر خشک خشک است (جمهوریت و قانون اساسی غیرقانونی و و و) تازه من نمیگویم به ولایت عقیل و ولایت فقیه اکتفا کنید بلکه امتداد هر کدام نیز لازم الاجرا است که شما هستید... مسئولین ولایت عقلی دارند و مردم ولایت فقهی... شرت هردو قهوه ای است و پوشک ها چهل سال است عوض نشده اند... تازه به همین هم نباید اکتفا شود و باید به ولایت شهید پاسخگو و مطیع باشیم... قسمت آخر از همه سخت تر است، به سان چکش هایی که آهن داغ را شمشیر خواهند کرد... کار سختی خواهد بود...
______________________________
نگارش قانون منفی تکاملی است یا انقلابی؟
تکاملی است زیرا انقلاب خشن است ولی تکامل یعنی در مقابل خشونت انعطاف به خرج دهیم...
آزادی بیان طبق قانون منفی چه حدودی دارد؟
به اصل حرمت بیان و احترام عقل تکامل میابد!
طبق این اصل، هرکسی میتواند هر زری خواست بزند به شرط اینکه احترام عقل نشکند... یعنی در روزنامه کثیر الانتشار نمیتوان زر زد زیرا انسانها ابر هستند و در مجاورت هرچه قرار بگیرند بوی آن را میگیرند... اگر عطر باشد عطر و اگر تعفن باشد تعفن... و بی احترامی به عقل تعفن است پس نباید در مجاورت همه انسان ها قرار گیرد.
کشورهای ضدعقل هدفشان از آزادی بیان اینست که عقل بشریت آنقدر پائین بیاید که دنیایشان تامین بشود. اگر بیان به سمتی برود که دنیای آنان(اسرائیل و شیطان پرستی) آسیب ببیند دست به ترور خواهند زد.
اصل حرمت بیان و احترام عقل را چه کسی تبیین میکند؟ تعریف عقل... طبق این تعریف کسی که در جمع خصوصی هرچه میخواهد بگوید بگوید قابل محاکمه نیست اما کسی که محتوی را نشر میدهد باید محاکمه شود زیرا اگر در میان آن حرفها چیزی وجود دارد که احترام عقل را از بین میبرد جرم انجام شده است.
مثلا کسی که در جمع خصوصی اعلام میکند مرتد است قابل محاکمه نیست حتی اگر اطلاعات درز کنند و کسانی که اطلاعات را درز میدهند باید محاکمه شوند. زیرا عادی سازی ارتداد بی احترامی به عقل است... البته میتوانند در جمع خصوصی به همدیگر اعلام کنند این فرد مرتد است تا فریب نخورند و به قولی چنین تقلبهایی جایز است.
اگر بر اثر آزادی بیان حکومت دچار اثر ضد تبلیغی شد چه؟ اگر بی احترامی به عقل نیست مسلما قابلیت انجام دارد. اگر طرفداری از حکومت اصل باشد حکومت مانعی در مقابل فاسد شدن نخواهد دید و طاغوتی شدنش کاتالیز میشود.
آیا بازنشر خبرهای عمومی لزوما صحیح است؟ اگر خبر عمومی اولیه انتشار اطلاعات خصوصی باشد خیر. اما اگر خبر عمومی انتشار خبر عمومی است جایز است مگر اینکه بی احترامی به عقل تشخیص داده شود.
اما مردم دنبال خبرگزاری هایی میروند که سریعتر اطلاعات میدهند، اگر خبرگزاری بخواهد فکر کند به عقل آسیب میخورد یا خیر پیشرفت نمیکند! آنوقت انقلابی ها یا تکاملی ها در خبررسانی ده برابر قوی تر از بقیه نیستند! پاسخ: هرزه مردان بیشتری را ارضا میکند اما آیا ده برابر زن عفیفی که شوهرش را سالی یکبار ارضا کند و از همان نسلی پدید بیاورد که برترین نسل هاست... کدام یک قوی تر است؟ نگاه به مشتریان زیاد هرزگان نکنیم بلکه به نسل خوب عفیفان دقت کنید... برای سریعتر کردن اخبار باید خبرنگاران افراد مجهز به اپلیکیشن های عقیل و آشنا به راهبردهای فقیه باشند تا به سرعت تشخیص دهند نشر خبر بی احترامی به عقل است یا خیر... شاید این خبرنگار سالی یک خبر ارائه دهد ولی در عوض ذهنیت مردم به سمت حلال زادگی تکامل میابد.
مطلبی دیگر از این انتشارات
انسانیت (جنگلبانی اعتقادات)
مطلبی دیگر از این انتشارات
پازل هستی
مطلبی دیگر از این انتشارات
صفر و یک یعنی علی و محمد