اساسنامه جمعیت دولت مستضعفین
بسم الله الرحمن الرحیم
فصل اول:
کلیات:
ماده1) نام: جمعیت دولت مستضعفین شماره صفر که در این اساسنامه جمعیت دولت مستضعفین است.
ماده2)مرکز: مرکز جمعیت دولت مستضعفین تهران است، جمعیت دولت مستضعفین میتواند با مرزبندی حوزه های برگزاری نماز جمعه دفتر تشکیل بدهد.
ماده3)مدت: مدت نامحدود است.
ماده4)تابعیت: جمهوری اسلامی ایران.
ماده5) تاریخ تاسیس: یک هزار و چهارصد و دو هجری شمسی
ماده6) جمعیت دولت مستضعفین نهادی است مستقل و به هیچ مقام و گروهی وابستگی ندارد. البته شخصا نمیفهمم یعنی چه این ماده چون مستقل هستیم آنهم در کلیات نمیفهمم یعنی چه، مثلا ما به خداوند و چهارده نور او وابسته هستیم و خودمان را مستقل از خدا نمیدانیم. ما چیز هستیم و خودمان را مستقل از چیزها نمیدانیم... ما به حق و حقیقت وابسته هستیم و چیزهای دیگری که میشود گفت... در کل بعدا سر این ماده بحث خواهیم کرد ولی فعلا چون نمیدانم بحث حقوقی این ماده چیست شما فرض کنید کل این متن ماده 6 قبل از البته درست است و باقی در ضمن آن برای تذکر گفته شد...
ماده7)اموال: جمعیت دولت مستضعفین صاحب چیزی نیست.
فصل دوم:
اهداف و وظایف:
ماده8)جمعیت دولت مستضعفین یک نهاد علمی اقتصادی فرهنگی سیاسی است و با اهداف زیر فعالیت میکند:
الف) در حیطه اقتصادی تلاش برای جمع آوری اموال جمع آوری نشده امام زمان و رساندن آن به مقصود ولایت فقیه... جمعیت دولت مستضعفین صاحب چیزی نیست و فقط جمع میکند.
ب) در حیطه اقتصادی تلاش برای خارج کردن اموال ضایع شده امام زمان که کمتر از ارزششان واگذار شده اند یا به فروش رفته اند.
پ) ترویج و گسترش معارف اسلام ناب محمدی و مکتب اهل بیت معصومین علیهم السلام با این رویه که به صورت درونگرا روی همین چیزهایی که از اسلام ناب محمدی فهمیده ایم بحث کنیم و در ذهن تک تک افراد به ترتیب راهبردی بودن قوام بدهیم.
ت) دفاع از حقوق مستضعفین و اهل بیت پیامبر اسلام و ارزش های اسلامی.
ث) تلاش برای قوام دادن به سواد سیاسی دینی تا جایی که گواهینامه معتبر فعالیت سیاسی دینی برای علاقه مندان به فعالیت در دولت مستضعفین صادر کنیم صرفا با لحاظ کردن ملاک های عقلی.
ج)تلاش برای تعریف دولت مستضعفین به عنوان ادامه دهنده آرمان های ناتمام انقلاب اسلامی که جمهوری اسلامی ایران از ادامه آنها یا ناتوان است یا غافل. البته به دلیل اینکه باید سلایق مختلف و ایده های مختلف و تفکرات مختلف هم لحاظ بشوند به جمعیت دولت مستضعفین با شماره های بعدی نیز اجازه تشکیل میدهیم مثلا جمعیت دولت مستضعفین یک یا دو یا اعداد دیگر. البته هر جمعیت دولت مستضعفین از جمعیت دولت مستضعفین دیگر مستقل است.
چ) دفاع از نظام اسلامی و ولایت فقیه و تلاش برای ادامه دار کردن ولایت فقیه در سطح مردمی با ایجاد گفتمان ولایت عقلی.
ح)تلاش برای ایجاد آموزش و پرورش جدید با عنوان مدرک وجدانی و حذف کامل مدرک گرایی حاضر در جهان. در این آموزش و پرورش ما منابع آموزشی را فراهم میکنیم و صرفا در نهایت از کسی که یا هزینه منابع آموزشی را داده یا به رایگان استفاده کرده میپرسیم وجدانا در چه حد خواندی؟ مثلا چهارتا آپشن معقول دارد یکی اینست که من روزنامه وار خواندم و بالاترین درجه اینست که من تمام و کمال خواندم. سپس به قید قرعه در حد توانایی آموزش و پرورشمان به صورتی که بگوییم واقعا مشتی از خروار است افرادی را انتخاب میکنیم که بیایند و امتحان بدهند. از افرادی که به صورت آکادمیک همین مدرک را گرفته اند نیز به صورت تصادفی انتخاب میکنیم مثلا بسته به سیاست های مختلف ده درصد از کسانی که همین امسال مدرک گرفته اند انتخاب میکنیم و ده درصد کسانی که دو سال است میشود مدرک گرفته اند و ده درصد بعد الی آخر و در نهایت نباید امتحانی که گروه اول داده اند تفاوت معناداری با امتحان گروه دوم بکند. اگر تفاوت معنادار بود یعنی مشتی از خروار همه وجدانا دروغ گفته اند یا اینکه فکر میکرده اند فهمیده اند پس فقط به کسانی که در امتحان قبول شده اند مدرک وجدانی میدهیم. اما اگر تفاوت معنادار نبود یعنی علم آن مدرک همانطور که در نزد بقیه هست در نزد اینان هم هست و به همه به جز آنانی که در امتحان رسوا شدند مدرک وجدانی میدهیم. یک مجازات برای کسانی که در امتحان رسوا شده اند اینست که به صورت شفاف میگوییم این فرد نمره نیاورد و اسمش هم ثبت خواهد بود و همچنین از حقوق وجدانی شهروند دولت مستضعفین به مدت یکسال محروم میشود یا اینکه هزینه های وارد شده به سیستم آموزش و پرورش به عنوان بدهی او به دولت مستضعفین ثبت میشود و تا این را تسویه نکند از بعضی حقوق دولت مستضعفین محروم خواهد بود و غیره. علت این تلاش اینست که علم در جهان امروز به دکان کسب و کار و تجارت تبدیل شده و بشریت از تلاش برای خود علم غافل مانده است در حالی که میتوان روی علم تمرکز بیشتر و کم هزینه تری انجام داد. خیلی اوقات وقت دانشجو را میگیریم و چهارسال از عمرش را میگیریم در حالی که دانشجو با تمرکز روی علم و آنچه خودش میخواهد یاد بگیرد به نتایج بهتری دست میابد و به نظرم جهان فهمیده تمرکز زیاد روی مدرک گرایی برای جامعه هم هزینه زاست هم در نهایت قشر متوقع و بیکار میسازد.
ح1) یک حرکت آموزش و پروشی جدید، حذف سازوکار بخشش بی ضابطه یارانه های دولتی و جایگزینی آن با عملکردی جهاد تبیین گونه است. ما باید بعضی اطلاعات راهبردی را به سمع مردم برسانیم و مطمئن شویم آنها آگاه به این اطلاعات میشوند. برای این مهم راهکار و ایده زیاد میشود داد... برای بخشی از مردم که دسترسی به اینترنت و کامپیوتر دارند به صورت آزمایشی میتوان ضابطه جذب یارانه را توسط آنها منوط به عضویت به گروه خادمین تبیین کرد. کسی که عضو گروه خادمین تبیین است باید هر ماه ایکس ساعت در این گروه فعالیت اطلاعاتی کند و در نهایت برای مشخص شدن اینکه آیا واقعا اطلاعات را به خاطر سپرده است خادم تبیین وظیفه دارد از او مصاحبه بگیرد و در مصاحبه تشخیص بدهد که او اطلاعات را دارد. اگر نیروی داوطلب خادم تبیین به اندازه مثلا یک نفر به ازای هر ده نفر (اطلاعات بگیری که به ازای کار اطلاعاتی حقوق میگیرد) نبود میشود در سطح ابتدایی آزمون های جامع آنلاین یا حضوری در مساجد تعریف کرد و مثلا هر سه ماه یک آزمون مشخص میکند آیا گیرنده اطلاعات به تعهد خودش عمل کرده و اطلاعات را به صورت مفهومی یاد گرفته است یا خیر... ایده های بسیاری در این مورد قابل تامل هستند و باید به کم خرج ترین و پرفایده ترین آنها روی آورد.
خ) انجامسایر اموری که برای رسیدن به اهداف جمعیت دولت مستضعفین ضرورتدارد مانند تاسیس موسسات فرهنگی و غیره.
د)اصل اساسی ای که از آن پیروی باید کرد بخشش است اگر قانونی مینویسیم که باید مجازات کند باید هم عقلی داشته باشیم که ببخشد. قانون به مثابه دیواری مستحکم استاتیک قواره ساختمانمان را تامین میکند و عقل میپردازد به اینکه چطور بدون آسیب به ساختمان و چیزهای شایسته ای که نباید آسیب ببینند یک چیز ارزشمند را سالم از گیرودار قانون استاتیک خارج کنیم. از آنجا که ساختن ساختمان از اجزای دینامیک بسیار مشکل است و هنوز در تکنولوژی ما نیست در علوم انسانی نیز چنین است و هنوز به قوانین پویایی نرسیدیم که خودش تشخیص دهد در این موقعیت چه باید کرد (قانون استاتیک مثل یک دارو است که به داخل بدن میرود یک سری چیزها را خراب میکند یک سری چیزها را درست و بعد دفع میشود. قانون داینامیک مثل یک نانوروبات هوشمند است که داخل میشود فقط آن سری چیزها را درست میکند و بعد دفع میشود.) از آنجا که حتی در قرآن هم بسم الله الرحمن الرحیم نقض میشود و در ابتدای همه سوره ها نیست بخشش هم هر چقدر بخواهد فراگیر شود نصیب همه نمیشود. این مقدمه برای تعریف بخشش کافی نیست ولی هرچقدر بگردیم بهتر از عقل چیزی پیدا نمیکنیم که بتواند نقش میانجی گر بخشنده را ایفا کند. در جمعیت برای مثال تلاش میکنیم مثلا اگر دیدیم مومنی نامومنی را کشت دیگر اعدام مومن لزومی ندارد و اگر قرار است بر اساس مساوات برخورد کنیم مثل قانون سکولارها اعدام را کنار بگذاریم و حبس سنگین بنویسیم. احکام خداوند باید درست اجرا شوند نه اینکه به خاطر سلایق شخصی یا رعایت مسایل سیاسی دست به قتل مومنین بزنیم. پس یک میانجی گر عقلی بخشنده برای احکام قانونی لازم است. یک موقع عقل در یک دعوای قانونی نیز تشخیص حکمی دارد و همان موقع قانون استاتیک حکمی دور از عقل را انتخاب میکند این به مثابه همان دارویی است که وارد بدن کردیم و انتظار داریم مثلا سرطان را خوب کند ولی کبد را نابود میکند پس اگر بتوان حکم دیگری داد که سرطان درمان شود و کبد نابود نشود چرا از عقل پیروی نکنیم؟ حتی اگر حکم غیرقانونی شود ولی اگر بتوان اثبات کرد از لحاظ عقلی درست است به نظرم کفایت میکند. البته فقط از منظر بخشش فعلا فعالیت داریم و از منظر تشدید مجازات جمعیت قصد مداخله ندارد.
ذ) آسیب زنندگان به انقلاب اسلامی یا دولت مستضعفین یا افراد مستضعف باید تقاص آسیبی که میزنند را بدهند ولی فعلا قصدی به جز اعلام بدهکاری آنها به دولت مستضعفین نداریم. ما به صورت شفاف احکاممان را در این رابطه صادر میکنیم البته در سایه پیروی از قانون. اما اگر قانون در این مورد با ما بد افتاد سعی میکنیم اصلاحش کنیم ولی خلاف قانون عملی نمیکنیم تا موقعی که قانون اصلاح شود.
فصل سوم
ارکان
به دلیل آشنایی محدود با کارهای تشکیلاتی اینجانب هم چنین لزوم ایجاد تعاریف جدید برای این جمعیت به نکاتی که باید رعایت کنیم اشاره میشود.
یکی از ارکان ما نهاد مستقل و انقلابی اسلامی ارزشیابی افراد و فعالیت هایشان است. این نهاد باید سعی کند کارنامه ی افراد و فعالیت هایشان را به نحو احسن از داده های آماری و اسناد استخراج کند. البته با رضایت فرد، در جمعیت دولت مستضعفین همه باید راضی باشند یکی از نهادهای ارزشیابی برایشان کارنامه صادر کند. مثلا ما میگوییم کسانی که فعالیت ساعتی شان بیشتر از یک ربع در هر روز است یک امتیاز دارند و به ازای هر یک ربع بیشتر امتیازشان دوبرابر میشود الی آخر که دو به توان نود و اندی امتیاز کسی خواهد بود که بیست و چهار ساعت فعالیت کرده در نهایت مثلا میانگین میگیریم و میبینیم به صورت میانگین ده ربع فعالیت جمعیت است و مشخصا به کسی که زیر این ساعت فعالیت کند تراز پائین تر تعلق میگیرد و به کسی که بالاتر فعالیت کند تراز بیشتر تعلق میگیرد. هر کدام از اجزای ارزشیابی افراد جمعیت شفاف در معرض دید عموم قرار میگیرد. در نهایت نهاد ارزشیابی طبق الگو و موازین عمل میکند. یکی از آرمان هایمان اینست که مثلا تراز عملکرد افراد پارامترهای ولایت فقیه را رعایت کند. شاید خواستیم روی وجدان افراد نیز سرمایه گذاری کنیم و بخشی از تراز عملکرد را طبق داده های خود فرد قبول کنیم البته در صورت تخلف محرز که تشخیصش با نهاد مستقل و انقلابی ارزشیابی افراد است به تراز وجدانی فرد پنالتی هم بدهیم مثلا یکجا دروغ بگوید یا از روی بی دانشی حرف اشتباه بزند و در نهایت یک سازوکار پویای ارزشیابی افراد جمعیت را لازم میبینیم. البته در حال حاضر چون تشکیل این نهاد مستقلانه نیازمند بلوغ جمعیت و بودجه است میتوان نهاد را تشکیل نداد و به ارزشیابی های آزمایشی توسط یک یا چند سرپرست کفایت کرد.
یکی دیگر از ارکان ما سرپرستان جمعیت دولت مستضعفین هستند. روی سرپرست جماعت سرمایه گذاری اصلی مان را میکنیم و برایمان مهم است از معیار های عقلی بهره مند باشند. تشخیص اینکه یک سرپرست معیار عقلی دارد یا با ولایت فقیه است یا با افرادی است که از عملکرد او راضی هستند و چهارچوب ولایت عقلی تعریف شده توسط ولایت فقیه را قبول دارند یا با اجماع سرپرستان. چون نظام دولت مستضعفین نظام رضا است هر کسی از عملکرد او راضی است جزء افراد تحت حمایت مادی و معنوی سرپرست به حساب می آید ولی خود سرپرست میتواند انتخاب کند چه کسی تحت حمایت اش است و اینطوری موازنه برقرار میگردد. مثلا ولایت فقیه برای برخورداری آقای الف نظری نداده اند چون او را نمیشناسند یا غیره پس افراد تحت حمایت او باید نظر بدهند، آنها هم میتوانند نظر خود را به یک نهاد ارزشیابی واگذار کنند یا خودشان نظر بدهند، اگر مثلا نظر مردم تحت حمایت در یک معیار عقلی زیر هشتاد درصد برود (یا هر عددی) آن سرپرست فاقد قدرت در زمینه ای که معیار عقلی اش را ندارد میشود و یک انتخابش اینست که افرادی از افراد مورد حمایتش را تعلیق حمایت کند تا به بالای هشتاد درصد برگردد یا اینکه بدون قدرت در آن زمینه فعالیت کند و همه پرسی های دائمی در جمعیت قدرت را در دست داشته باشند. البته این یک الگوی پیشنهادی است و ضعف هایی دارد... مثلا یک ضعف اینست که سرپرست عاقل نیاز به نفوذ روی یک محله را دارد و مجبور است نظر همه افراد را در مورد عقلش بپذیرد آنوقت عده ای از روی غرض ورزی یا احساسات یا هر دلیلی راستش را نگویند یا اینکه دوست دارند تصمیم خودشان حاکم شود و بازهم راستش را نگویند یا اینکه با تشخیص معیار عقلی زاویه دارند و قادر نیستند تصمیم درست بگیرند. شاید به خاطر این ضعف گزینه دیگری درست تر باشد مثلا اینکه رعایت معیارهای عقلی سرپرست توسط سرپرستان دیگر مورد تایید قرار بگیرد و سرپرست هایی که همدیگر را قبول دارند اجماع سرپرستان را تشکیل دهند یا خیلی گزینه های که من هنوز ایده ای در مورد آنها ندارم. فرد داخل اجماع سرپرستان برای داشتن قدرت عملکرد مورد ارزیابی دیگر سرپرستان قرار دارد و اگر در یک معیار لنگ بود میتواند به اجماع دیگری از اجماع سرپرستان برود که معیارهای او را قبول میکنند یا در همان اجماع باقی بماند و با بحث و تبادل تفکرات آن ها را متقاعد کند نظرشان را تغییر دهند. در اینجا چون عملکرد سرپرستان در معرض عموم قابل سنجش است نمیتوانند نظر دلخواه بدهند و بدلیل این محدودیت ضعف های گزینه قبلی را ندارد. یک نقطه قوت هم اینست که اجماع سرپرستان میتواند افرادی که هنوز آزمایش پس نداده اند را آزمایش کند پس به تدریج معیارهای عقلی را برای او آزاد میکنند تا در نهایت عضو جا افتاده شود. اینکه معیار عقلی چیست میتواند از نهج البلاغه یا قرآن یا کتب اربعه شیعه استخراج شود و به شخصه استخراج از دیگر منابع را قبول ندارم. نظر ولایت فقیه نیز ارجح است و اصلا نیازی به پیش زمینه یا استخراج از منبعی ندارد.
میتوانیم تنظیمات مختلف برای قبول سرپرستان داشته باشیم ولی مهمترین نکات اینست که هر فرد عاقلی بتواند سرپرست باشد ولی باید بپذیرد که تمام شئون تاثیرگذار او برای سرپرستی باید زیر ذره بین و به صورت شفاف باشد مگر در مواردی که اجماع سرپرستان تقیه را لازم بدانند یا مسائلی که بعدا لازم بدانیم. یکی از تنظیمات مختلف برای قبول سرپرستان، میتواند کارنامه فعالیت او در جمعیت باشد. البته در شرایط فعلی که من نبود سرپرست دارم مثلا کمترین کارنامه فعالیت هم قابل قبول میشود و معیار اصلی داشتن معیار های عقلی است مثل توانایی اهم فی الاهم کردن در راهبرد، یک انسان دارای این معیار وقتی سرش را در معرض خطر میبیند دستش را مانع خطر میکند بدون فکر کردن یعنی اعتقاد دارد سالم نگه داشتن سر راهبردی تر از سالم نگه داشتن دست است. یک معیار دیگر عقل مثلا تعامل برتر رسانه ای است، میفهمد چه موقع یک حرف میتواند دروغ باشد و چه موقع باید راست باشد. مثلا یک سماع یا گوش دهنده بسیار که هر حرفی را بدون فیلتر قبول میکند فاقد این معیار است. بعضی ها وقتی خبری همسو با عقاید بی اساسشان میشنوند باور میکنند یا با وجود تشکیک بازگو میکنند چون با عقاید بی اساسشان سازگار است پس یک معیار دیگر تشخیص عقیده بی اساس از عقیده با اساس خودشان است. خیلی وقتها چون چیزی را مرتب میشنویم ناخودآگاه یک حس پذیرش نسبت آن داریم با اینکه ممکن است غلط باشد من به این معیار عقلی حقیقت جویی میگویم. در حقیقت جویی میتوان ملاک های مختلفی را در نظر گرفت ولی من یک معیار دارم و آن اینکه بودن حق عامل بطلان باطل است. میتوان در عالم تفکرات خود دو طبیعت در نظر گرفت، یکی باغ عقاید اساسمند است دیگری جنگل عقایدی است که بی اساس تا کنون رشد کرده اند. یک حقیقت جو هم روی باغ کار میکند هم روی جنگل، در مرام حقیقت جویی تا زمانی که باغش به درخت همه چیز نرسد دست از پرورش این درخت برنمیدارد، همه چیز چیست؟ مسلما همه چیز خداست چون قدر خدا بینهایت مطلق است و جز خودش چیزی مقابل بینهایت مطلق نیست و هر چه هست فقط عدم یا به زبان ریاضیات صفر است. به زبان حساب سه درخت همه چیز و هر چیز و هیچ چیز شناسی مهمترین درختان باغ حقیقت جویی هستند. البته من هنوز دارم روی این باغ کار میکنم و هرکسی به نحوه خودش به این باغ میرسد. یک نظام باغ پروری اسلام است، اسلام میگوید درخت توحید معاد نبوت را خودت باید در باغت کاشته باشی و به اینکه در جنگل هست نسپرده باشی... بگذریم بحث طولانی است، جنگلبانی و باغبانی طبق آن چیزی که گفتم دو معیار عقلی هستند و ما دنبال تجسس روی افکار کسی نیستیم ولی آموزش جنگلبانی و باغبانی جرم نیست اگر اجماعی هم تشکیل دهم برایم مهم نیست که آیا کسی نحوه رسیدن من به درختان سه گانه باغ حقیقت جویی را قبول دارد یا نه ولی اینکه خودش را حقیقت جو بداند و ملزم به حقیقت جویی برای من کافی است. معیار تعامل برتر رسانه ای، خیلی گسترده است ، ادب یک شاخصه اصیل است ولی به همان تعامل برتر رسانه ای اکتفا میکنیم چون شاید یک نفر در جمع خصوصی بی ادب باشد و در جمع عمومی با ادب و ما کاری با جمع های خصوصی نداریم و تجسس نمی کنیم و فیلم برداری های نامحسوس را در کارنامه افراد قرار نمیدهیم ولی اگر احیانا یک اجماع عقل شرط کرد که ادب در همه حال یک معیار عقلی است مانعی ندارد. شاید اجماع امام زمانی ادب را معیار عقلی قرار بدهد ولی بنده فعلا قصد ندارم این کار را بکنم. اینکه چطور تنظیم کنیم یک کسی معیار عقلی میگیرد یا نه هم در پاراگراف قبل گفته شد ولی فکر کنم مثال لازم باشد، مثلا در یک اجماع سرپرستان یک سرپرست میگوید اگر نظام عدالت نداشته باشد بهتر است که نباشد، در حالی که یک راهبرد اصیل رساندن سربازان اسلام به پیروزی است اگر در میان سربازان فرمانده ای در گوش دیگری زد عملیات را متوقف نمیکنیم تا اجرای عدالت بشود و اگر نشد جنگ تعطیل، در اینجا مشخص میشود کسی که این حرف را زده معیار عقلی را رعایت نکرده، ما دنبال تجسس روی عقاید نیستیم ولی وقتی کسی آن را ابراز میکند حداقل کار اینست که اجماع سرپرستان او را احضار کند (مثلا در بودجه مان نیست دادگاه تشکیل بدهیم و به گفتگوی لایو نماینده اجماع سرپرستان با فرد خاطی قناعت میکنیم) توضیح بخواهد و بگوید اگر این حرف کوتاه نمی آیی معیار عقلی اول را نداری... البته شاید یک اجماع سرپرستان خیلی ساده تر برخورد کند و سریعا این فرد را از اجماع خارج کند زیرا مثلا معیار عقلی اول را داشتن یک معیار لازم و اولیه برای رسیدن به سرپرستی در این اجماع ذکر شده است.
یک رکن دیگر شورای نمایندگان جمعیت های سرپرستان است که فعلا چون هنوز اختلافی در جمعیت نیست نمیدانم چطور تعریفش کنم. اگر بیش از یک اجماع سرپرست داشتیم که همه در راهبردهای کلی جمعیت دولت مستضعفین یک صدا بودند ولی در سلایق تعیین معیارهای عقلی اختلاف نظر بود، یا اینکه در ارزشیابی یک اجماع ارزشیابی دیگری را ترجیح میداد یا باید اجماع ها با هم به توافق برسند که یک شورا تشکیل بدهند، به نظرم دو نفر از کسانی که بالاترین نمره کارنامه ارزشیابی داخل اجماع را دارند بعلاوه یک نفر نماینده انتخاب شده توسط هر اجماع کافیست. یا اینکه اجماعی انتخاب کند فلان اجماع بهتر از ما در تصمیم گیری است و تصمیم گیری را تفویض کند و در نهایت اختلافی نباشد... در هر صورت به نظرم پس از تشکیل دولت مستضعفین جمعیت دولت مستضعفین صفر در صورت بوجود آمدن اختلافات حل نشدنی میان اجماع ها میتواند منحل بشود تا جمعیت های جدیدتری تشکیل بشوند چون بنده در زمان نوشتن عملکرد این تشکیلات کاملا بی تجربه هستم. در صورت اینکه اختلاف حل نشدنی در جمعیت قبل از تشکیل دولت مستضعفین باشد اجماع هایی که راضی به فعالیت تا عدم حل اختلاف نیستند میتوانند جمع کنند بروند حتی اگر اکثریت اجماع ها باشند. به نظرم این کافیست...
مطلبی دیگر از این انتشارات
فلسفه عفت انسانی و غیرت مردانه
مطلبی دیگر از این انتشارات
پروتکل بندی لقمان ورژن 0.1.1
مطلبی دیگر از این انتشارات
جنبش اسلامی قاتل نباشیم