تحلیل پدیده قانون

قانون از لحاظ وجودی سه حالت میپذیرد. قانون توحیدی، قانون وصل، قانون نچسب...

قانون توحیدی مجموعه حکم هایی است که خداوند به آن پایبند باشد.

قانون وصل مجموعه حکم هایی است که معصوم میپذیرد.

قانون نچسب مجموعه حکم هایی است که معصوم تا پای جان نپذیرد.

مثال1) خداوند از حق حیا نمیکند. رسول الله از حق ممکن است حیا کند، حیای از حق خارج از قانون توحیدی است و داخل قوانین وصل یا نچسب است.

مثال2) یزید حکم اجبار بیعت با امام حسین را تصویب میکند. امام حسین تا پای جان نمیپذیرد. حکم یزید داخل قوانین نچسب قرار داشت.

احکام تحلیلی) کسی که بگوید قانون وصلی یا نچسب توحیدی است مشرک است. چرا؟ چون باطل را حق پذیرفته است. قبلا ثابت کردیم پذیرش باطل با عنوان حق شرک است. همچنین کسی که بگوید قانون نچسب وصل است مشرک است ولی شرک او درجه پائین تری دارد. کسی که بگوید قانون توحیدی وصلی است کافر است ولی درجه کفر او پائین است. کسی که بگوید قانون وصل یا توحیدی نچسب است کافر است و این نهایت کفر قانونی است.

کفر و شرک در قانون چه چیز هایی هستند؟ کفر و شرک اساس ظلمت نفسانی است و انسان را مستحق دو نوع عذاب میکند. عذاب اکبر، عذاب محروم بودن از رضوان خداست. عذاب اصغر، عذاب جهنم است. کسی که نهایت کفر قانونی یا شرک قانونی داشته باشد به عذاب اصغر و اکبر مبتلا میشود. کسی که در حدود پائین کفر قانونی یا شرک قانونی داشته باشد به عذاب اکبر مبتلا میشود.

فرضیه1) قانون اساسی لایتغیر باید قانون توحیدی باشد. کسی که قانون اساسی لایتغیر صادر کند در حالی که قانونش توحیدی نباشد مشرک است، یا شرکش در درجه پائینی است یا در درجه بالایی است بسته است به قانون که آیا وصل است یا نچسب.

سوال1) آیا این فرضیه صحیح است؟ طبق تحلیل باید صحیح باشد. زیرا قانون اساسی لایتغیر تا محدوده خدا پیش میرود و اگر چیزی را تا خدا بالا ببریم و در توحید با الله نباشد مبتلا به شرک شده ایم.

سوال2) اگر در قانون ذکر شود ما تابع فرامین الله هستیم و تمام قانون ما اسلامی است قانون مبرا از شرک نمیشود؟ خیر ذات قانون اساسی لایتغیر باید توحیدی باشد. نمیشود دور نجاست تسبیح ببندیم و داخل مسجدش کنیم... قانونی که وصل یا نچسب است را نمیتوان توحیدی جا زد...

طبق این تحلیل پدیده قانون، قانون پذیر، قانون گذار و اعمال گر قانون اساسی لایتغیر در صورتی که قانون توحیدی نباشد گرفتار شرک هستند. قانون ناپذیر، قانون ناگذار و قانون گریز اساسی لایتغیر در صورتی که توحیدی باشد گرفتار کفر است.

_______________________________________________

قانون توحیدی چیست؟

قانونی که صرف حاصل پدیده دقت در تحقیق باشد. مثلا بعضی رخدادهای جبری در ریاضیات صرف حاصل پدیده دقت در تحقیق است.

قانون وصل چیست؟

بخشی از قانون وصل آمیخته به قوانین توحیدی است اما به دلیل عدم آشنایی با ذات مسائل مجبور به تزریق قراردادهایی به قانون میشویم. قانون مورد تزریق قراردادهای ناآشنا یک قانون وصل است. احتمال اینکه یک قانون وصل توحیدی باشد به آزمایش وابسته است. اگر تمامی آزمایشات را پاس کرد، قانون مستعد توحید است و اگر یک آزمایش پاس نشد قانون یا وصل است یا نچسب. قانون وصل درجات زیادی دارد، میتواند مستعد توحید باشد، میتواند وصل مطلق باشد و بی استعداد در توحید قلمداد شود. میتواند وصل رو به نچسب باشد و مستعد نچسب قلمداد شود.

قانون نچسب چیست؟

قانونی که اساسا طغیان مقابل خداوند باشد نچسب است.

_______________________________________________

چرا خداوند اساس و معیار در قانون باشد؟

طبق تفکر مطلقا صحیح، هرگز شروع و پایانی بدون خداوند قابل تصور نیست. اگر قانون شروع و پایان نداشته باشد قابل اشراف نیست بلکه صرفا یک اهرم است که ممکن است علیه خودمان به کار برود. مثل اینکه من چهارچوب بندی را مفید بدانم پس هر جا میرسم یک چهارچوب بندی کنم. سپس شرایط اضطراری پدید بیاید و من به جای فرار از چهارچوب و ملزم شدن به استراتژی بقا و فنا وارد چهارچوب سازی بشوم. مسلما این کار اشتباه است. در شرایط اضطراری استراتژی فنابقا کلید راه حل است و تلاش برای چهارچوب سازی مهمل است.

استراتژی فنابقا چیست؟

استراتژی فنابقا اینست که به مهارت الگوریتمی خودمان اعتماد کنیم و پیش برویم. مثلا اگر جانمان باید فنا بشود تا عقیده برتر از جان باقی بماند باید جان را در راه عقیده برتر از جان فدا کرد. در استراتژی فنابقا باید دید چه چیز را فدا کنیم که چه چیز بماند و لازم است درست اهم فی الاهم کنیم. استراتژی فنابقا یک حرکت نیازمند به عقل است.

در کشورهایی که خداوند اساس و معیار در قانون نیست چرا تمدن بهتری میبینیم؟

این سوال اساسا از توهم نگرش غلط به خدا پدید می آید. خدا شروع و پایان است، اگر از اول تا آخر یک تمدن بهتر از تمدن دیگر است پس حتما خداوند جایی در پردازش های پنجگانه دارد نمود میابد. یا این تمدن در زمینه مشاهداتی و تحقیقی برتر است، مشاهده و تحقیق هم مستقل از خدا نیست و برآمده از خداست... یا این تمدن در زمینه عمل به مشاهدات و تحقیقات برتر است یا... در هر صورت تمدن بدون خداوند شکوفا نمیشود، زیرا تمدن یک پردازش است، پردازش هر چه به سمت وجود توحیدی پیش برود بهتر میشود و لاغیر...

_______________________________________________

قانون اساسی جایگزین قانون اساسی لایتغیر چیست؟

آن قسمت قانون اساسی که توحیدی است باید لایتغیر باشد. آن قسمت از قانون اساسی که وصل است باید پویا باشد. آن قسمت از قانون اساسی که نچسب است باید از بین برود.

مردم سه دسته اند. ولایت اللهی و خاکستری و طاغوتی...

قشر ولایت اللهی: این قشر هم اکنون پویایی و یکپارچگی ندارد. با توسعه الگوی ولایت فقهی و در امتداد ولایت عقیل یا توسعه الگوی ولایت فقیه و در امتداد ولایت عقلی این قشر به پویایی و یکپارچگی خواهد رسید.

قشر ولایت اللهی تا جایی که میشناسم هشت مرتبه ریشتر وجودی نورانی دارند... امانت داران _ عادلان_ صدیقان _ مومنان _ شاکران_ معصومان_ جریان مطلق سبح الله نفسه _ جریان مطلق تنفس الله

قشر خاکستری: این قشر مخلوطی ناهمگن از قشر ولایت اللهی و طاغوتی در دلشان و تمایلاتشان وجود دارد و معلوم نیست به کدام سمت میروند. وظیفه قشر ولایت اللهی اینست که خودشان را اصلاح کنند. مثل نخی که در محلول نبات، نبات را میسازد بدون آنکه تغییری کند، قشر خاکستری به مرور جذب نخ میشود و نبات را پدید می آورد.

قشر خاکستری به سمت طاغوت هفت مرتبه ریشتر وجودی ظلمانی دارند. ظالم ترینان کسانی هستند که ساختمان اطلاعاتی آنان مقاوم به جریان مطلق سبح الله نفسه باشد. علت عدم وجود ریشتر هشتم در طغیان اینست که موجود خودش خودش بودن را پردازش نکند نمیتواند بقا داشته باشد، ریشتر هشتم طغیان درست جایی است که تنفس الله قرار دارد و ناممکن است کسی در معرض تنفس الله قرار بگیرد و بتواند خودش را مقاوم به این تنفس پردازش کند. زیرا تنفس الله تنفس موجودات طغیانگر را از بین میبرد. منظور من از تنفس الله دم و بازدم توسط ریه نیست، بلکه منظور اینست ریشتر تنفس الله ریشتر پردازش در حد الوهیت است، اگر موجودی پا به این عرصه بگذارد و ذره ای طغیان با او همراه باشد یا طغیان او از بین میرود یا خود او.

ریشتر هفتمی ها چه کسانی هستند؟ کسانی که حتی اگر با خدا مکالمه کنند و تشخیص بدهند او خداست و خداوند برایشان اثبات کند هست باز هم او را انکار میکنند و میگویند از کجا معلوم خودت در اشتباه نباشی و در توهم اینکه خدا هستی نیستی! اینها جز با ورود به تنفس الله متوجه خطای خود نمیشوند. یعنی وقتی خودشان خدا شدند میفهمند آری خدا هست! به این ریشتر ظلمت ریشتر ظلمت مقاوم به سبح الله نفسه نام میدهیم. این گونه افراد به شدت کم هستند.

ریشتر ششمی ها چه کسانی هستند؟ کسانی که وقتی با نماینده معصوم خداوند مکالمه میکنند و او برایشان اثبات کند هست باز هم او را انکار میکنند. برای این افراد اینکه این فرد معصوم است قابل تشخیص است دقت کنید... یعنی با اینکه میدانند او معصوم است بازهم نسبت به او موضع میگیرند. اینگونه افراد به محض اینکه وارد ریشتر هفتم بشوند و تشخیص بدهند مقابل من خداست و برایش اثبات شد مقاومت در مقابل دقت را کنار میگذارند. فرعون و قبطیان و قارون چنین افرادی هستند. چنین افرادی در جامعه کم هستند ولی هستند و تاثیر گذار ولی به محض نابود شدن سردمدارانشان دیگر تاثیر گذار نیستند زیرا وجود اینها وابسته به استکبار مطلق است.

ریشتر پنجمی ها چه کسانی هستند؟ کسانی که مقابل فرستاده نماینده معصوم خداوند مکالمه میکنند و نماینده معصوم خداوند برایشان اثبات میکند خدا هست بازهم او را انکار میکنند. برای این افراد وجود معصوم در حاله ابهام قرار دارد و به محض اینکه متوجه شوند آری معصوم معصوم است و هست از مقاومت در مقابل دقت دست برمی دارند. گاو پرستان بنی اسرائیل چنین قشری هستند. متاسفانه بخش عظیمی از قشر خاکستری چنین افرادی هستند.

ریشتر چهارمی ها چه کسانی هستند؟ کسانی که مقابل مومنانی که در امتداد نماینده معصوم فعالیت میکنند قرار میگیرند و بازهم خدا را انکار میکنند. این افراد اشراف کامل به ایمان دارند و متوجه عظمت و خوبی آن هم هستند اما به محض اینکه ببینند نماینده معصومی هست از مقاومت در مقابل دقت دست برمیدارند. بسیاری از افرادی که فکر میکنند مومن هستند در اصل افراد مقاوم به ایمان هستند. قشر عظیمی است مسلمانان چنین افرادی هستند.

ریشتر سومی ها چه کسانی هستند؟ کسانی که حرف راست را تشخیص میدهند اما با آن مخالفت میکنند به غرائض شخصی یا غیره... منتهی وقتی به مومنان در امتداد نماینده معصوم برسند که حرف راست را بزنند و به این تشخیص برسند حرف مومنانه است قبول میکنند. قشر عظیمی از مومنان چنین افرادی هستند.

ریشتر دومی ها چه کسانی هستند؟ کسانی که تعادل در معادله را تشخیص میدهند اما با آن مخالفت میکنند به هر غرضی... هر کسی به این مسئله گرفتار میشود به جز معصوم. کسی که ساختمان اعتقاداتش کمتر گرفتار این مقاومت بشود فرد عادلی است.

ریشتر اولی ها چه کسانی هستند؟ کسانی که صدق قراردادها را تشخیص میدهند اما با آن مخالفت میکنند به هر غرضی... معصوم با اینکه تلاش میکند گرفتار این مقاومت نشود ولی اگر شرایط به او تحمیل بشود گرفتار میشود. کسی که ساختمان اعتقاداتش فقط به صورت تحمیلی وارد این مقاومت بشود جزء قشر ولایت اللهی است. به نظرم تنها امامی که حتی به صورت تحمیلی وارد این مقاومت نمیشود امام زمان است.

قشر طاغوتی: این قشر کاملا شیطانی و طاغوتی هستند. قشر طاغوتی موجوداتی اساسا ضد خدا هستند و حتی اگر بتوانند نفس خدا را از جهان قطع کنند که شدنی نیست میکنند. تمام حکومت های جهان اساسا ساخته شده اند که چنین قشری را از بین ببرند و فلسفه تشکیل حکومت توسط انسان ها کاهش این قشر است. اساس این قشر بر اساس طغیانگری است. این قشر به محض وارد شدن به نور توسط تمامی انسان ها مورد هجمه قرار میگیرند حتی بدن و روح خودشان به خودشان حمله میکند. دروغ وسیله ای است که ادامه حیات قشر طاغوتی را ممکن میکند و اساسا هیچ راه دیگری برای ادامه حیات ندارند. این موجودات حتی به خودشان هم دروغ میگویند زیرا اگر راست بگویند تمایلی به ادامه زندگی نخواهند داشت. به گمانم اسم این قشر در شریعت سفیانی یا دجال است.

ممکن است یک فرد قشر خاکستری که در ریشتر چهارم مقاومت است به خاطر جهالت محض جزء قشر طاغوتی شود. بنابراین نمیتوان همه افراد قشر طاغوتی را صددرصد پلید به حساب آورد. زیرا اساسا صددرصد پلیدی ممکن نیست، منتهی فضازمان ایجاب کرده است که مدتی کوتاه و در دنیا قشر طاغوتی شدن ممکن شود. خود شیطان یک عضو قشر خاکستری ریشتر پنجمی است. البته شیطان مقاومت ثالث دارد نه مقاومت اولیه...

مقاومت ثالث چیست؟ ابتدا ثانویه چیست؟ فرض کنیم فردی به ایمان استاندارد برسد. در اینجا اختیار دارد میان عذاب اکبر و ریسک عذاب اصغر انتخاب کند. سوال از او اینست، آیا میخواهی به رضایت خداوند برسی با امکان وجود ریسک اینکه گرفتار عذاب اصغر بشوی؟ موجودی که ریسک نکند و از همان ابتدا سراغ کنکاش برای رسیدن به رضایت خداوند با وجود ریسک عذاب اصغر نرود گرفتار مقاومت ثانویه است. بسیاری از موجودات تمام هستی گرفتار مقاومت ثانویه هستند. یعنی ایمان استاندارد دارند اما ریسک عذاب اصغر را برنمیتابند.

یکی از دلایلی که بعضی مسائل سری است اینست که اگر به کسی فلان سر را بگوییم مقاومت ثانویه اش عمل میکند و از ایمان استاندارد خارج میشود. بسیاری مردم به بهشت میروند اما گرفتار عذاب اکبر میشوند زیرا دچار مقاومت ثانویه هستند.

حال مقاومت ثالث چیست؟ کسی که دنبال خروج از عذاب اکبر است در راه متوجه مقاومت اصیل خودش میگردد. وقتی فردی به مقاومت اصیل درونی برخورد کند ممکن است تصمیم احساسی بگیرد و از ایمان استاندارد خارج شود. در این حالت فرد جواهرات ایمانی را با خودش حمل میکند اما عملکرد طاغوتی از خودش بروز میدهد.

جواهرات ایمانی چیست؟ ایمان دستاوردهایی دارد که با رسیدن به آن افراد به جواهراتی میرسند که با استفاده از آن میتوانند منافع خودشان را رقم بزنند. مثلا گاه میشود در یک دین مشرکانه جواهرات ایمانی کارگزاری بشوند و افراد توسط آن جواهرات ایمانی به منافع برسند در حالی که اساس دینشان برپایه شرک است. اما داخل آن جواهرات ایمانی وجود دارد. مثل حسن ظن به مسیح، یک جواهر ایمانی است که داخل مسیحیت شرک آلود وجود دارد. گاه میشود فردی به چیزی مثل تکنولوژی ادای کلمات روحانی برسد. مثل رسیدن به اسم روحانی پنج تن توسط شیطان که میتواند با آن در جهان دخل و تصرف هایی بکند. تکنولوژی ادای کلمات روحانی یک جواهر ایمانی است که اهل ولایت اللهی دوست ندارند دست هر کسی برسد زیرا میترسند به افراد دارای مقاومت ثانویه برسد و خودشان را بدبخت کنند. البته سوال اینجاست چرا شیطان این تکنولوژی را صادر نمیکند، فرضیه ام اینست که اساس کار شیطان اینست که اصلا خلاف این کار را انجام بدهد یعنی نگذارد اهل ولایت اللهی به این تکنولوژی ها برسند زیرا کسی که به این تکنولوژی برسد و اهل ولایت اللهی باشد دنیای بهتری تجربه خواهد کرد و شیطان حتی در ازای خراب کردن آخرت کسی دوست ندارد دنیای انسانی آباد شود. اهل ولایت اللهی هم با انگیزه متفاوت دوست ندارند جواهرات ایمانی دست هر ننه قمری بیافتد، فرضیه عجیب و خوبی ندارم و باید از خودشان بپرسیم. بنده به شخصه قصد دارم جواهرات ایمانی را بین مردم پخش کنم و حال شیطان را بگیرم. اهل ولایت اللهی هم این را میدانند برای همین به سادگی به من نمیدهند چون قصدم مشخص است و حال نمیکنند با این طرز فکرم به هر دلیل...

آیا من یه فرد ولایت اللهی هستم؟ به نظرم بعضی ساختمان های اعتقادی ارادی من استاندارد ولایت اللهی دارند... اما چیزی به اسم ساختمان های اعتقادی غیر ارادی در هرکسی هست و متاسفانه در من آن ها اکثرا خاکستری هستند. یک موجودی در هر انسان هست به اسم روح کانتراکتر، وقتی ساختمان های اعتقادی غیرارادی پیشرفت کنند روح کانتراکتر پیوندی میان ما و روح های دسته بالا ایجاد میکند. مثلا من بواسطه تفکر و استدلال به مسائل نظام اعتقادی ارادی به اهمیت دقت در تحقیق یا مشاهده پی برده ام. اما در زمینه نظام اعتقادی غیرارادی تفکر و استدلال پیش برنده نیست. زیرا معادلات نظام اعتقادی غیرارادی بسیار پیشرفته و میزبانی شونده توسط ارواح هستند. مثلا اگر من روح عملم دقت در تحقیقات پیشرفته بشود، نظام اعتقادی غیرارادی ام پیشرفت میکند و بدون اینکه متوجه باشم مثلا صفرم چیست صفرم را مشاهده میکنم و خود صفرم به من میگوید من صفرمم! اینکه در چه ریشتری یک ساختمان اعتقادی غیر ارادی مقاوم به دقت است اندازه گیری اش سخت است. برای همین در زوپ تلاش کردم ساختمان سازهای اعتقادی غیرارادی را شناسایی کنم.

شیطان رجیم : یک ساختمان ساز غیر ارادی اعتقادی در هر موجود به جز الله و معصوم است. ریشتر مقاومتش در دقت در حد پنج میباشد. درست روی راه خداوند درخت اعتقادی (شجره خبیث) میکارد و طوری میکارد که انگیزه های مقاومت به دقت را تحریک کند تا دو اتفاق پدید بیاید... افراد متمایل به ولایت اللهی را از اعتقاد صحیح دور نگه دارد. افراد متمایل به ولایت طاغوت را تغذیه بدهد.

سفیانیت : تشکیل شده از پرستش منافع کوتاه مدت. آنقدر به منافع کوتاه مدت میپردازد که در راهشان به هر موجودی حمله میکند و با هر موجودی پیمان میبندد و خلاصه هر کاری میکند که به منافع کوتاه مدت برسد.