راهبرد فکری جمعیت دولت مستضعفین

پیش زمینه

میدانیم قدرتمندترین مولفه های ی (ماشین) جمهوری اسلامی در زمینه شکوفایی مدنی و ادامه انقلاب اسلام محمدی بر حسب موارد زیر است:

. حسینی بودن مردمی که پشتوانه ی اصلی حرکت های انقلابی جمهوری اسلامی هستند. (پیشران قوی)

. حمایت اکثریتی مردم از ولایت فقیه. (بدنه مستحکم)

. ولی فقیه عاقل و عادل حکمران بر شئون راهبردی نظام از جمله نظامی. (راننده توانمند)

. داعیه دار بودن رساندن پرچم حکمرانی به امام معصوم و منجی بشریت. (مقصد عالی و متعالی)

جمهوری اسلامی به مثابه یک ماشین با پیشران قوی و بدنه مستحکم و راننده توانمند با وجود مقصد عالی و متعالی یک آرمان تحقق یافته دور از انتظار در همین پنجاه سال پیش بود که تحقق یافت اما آیا این بهترین گزینه ماست؟ ماشین خوبی که کار میکند را کنار نمیگذاریم اما وقتی چند مقصدی وجود داشته باشد داشتن ماشین اضافه عقلانی ترین گزینه است.

مقدمه چینی

گفتیم ماشین خوب را کنار نمیگذارند ولی نگفتیم ماشین دوم هم امکان پذیر نیست... که به نظر من هست...

از انتها به ابتدا شروع میکنم ما باید در نهایت پرچم حکمرانی به امام معصوم و منجی بشریت برسانیم... اما چرا هدف بلندپروازانه تری انتخاب نمیکنیم و آن هم تسهیل پیشروی پیچیده فعال ظهور به واکنشی کم خطرتر را؟

خب فرض کنیم پرچم را رساندیم... چه برنامه ای داریم امام زمان بیاید و بشود رهبر ایران... مگر نائب برحق امام زمان که عرضه و توانمندی خودش را در مسیر نظامی ثابت کرده و تا حدی آرمانی ما را پیش برده تا جایی که ده ها هزار برابر خودمان را حریف هستیم. بله آمریکا با بودجه ده ها هزار برابری در منطقه نتوانسته پا به پای ایران در عرصه (ژئوپولیتیکه نمیدونم چی چی) راه بیاید... چنین رهبری اگر میدان داشت عرضه اداره آرمانی تر کشور و قرار دادن میهن انقلاب اسلامی در ریل اصلی انقلاب را داشت و همانطور که وقتی غیرانقلابی ها عرصه خودرو را به دست بگیرند میشویم سایپا در مقابل فورد اما وقتی یک انقلابی پای کار است میشویم قدرت پیروز منطقه در مقابل ابرقدرت جهان... من بدون شک بر این عقیده هستم که اگر چالش های پیچیده فعال ابتدای ظهور در حد مرگبار برای امام زمان تشیع نبود هزار سال پیش شاهد ظهور بودیم! پس ماشین دوم مقصد برتری دارد و آن کاهش چالش های ابتدای ظهور است... اما چرا باید ماشین چاق (مثل اتوبوس) اول به مقصد ابتدایی برود و ماشین دوم هم هدف بلندپروازانه ترش را دنبال کند و چرا همان ماشین اول دنبال مهم دوم نباشد... مختصر اینست که آرمانی و واقعگرا یکجا جمع نمیشود. در واقعگرا به اندازه مصالحی که داریم خانه دو طبقه میسازیم در آرمانی تمام مصالح را خرج میکنیم که پی مستحکم یک برج با شکوهی که ایمان داریم سازنده آن از راه میرسد را بسازیم.

اصل مطلب پیشران ماشین جدید (ولایت عقلی)

در اصل اول اساسنامه ولایت عقلی تبیین شده که اساس پیشران ماشین های لاغر (موتور) ولی پر تعداد جمعیت دولت مستضعفین هستند. اگر از الان با حریف تمرینی مان تمرین نکنیم (نائب) موقع اصل کاری (صاحب الزمان) یک بار سنگین بر دوش پیچیده فعال ابتدای ظهور خواهیم بود و یک ریسک فاکتور برای جان امام زمانمان همانطور که خوارج اسلامدوست زیر فشار صفین رم کردند چرا ما اسلامدوستان رم نکنیم؟ مگر آماده فشار فتنه های ابتدای ظهور و نزدیک ظهور هستیم؟ صرف اسلامدوستی کافی نیست و باید تمرین و آمادگی داشت و اگر یاد نگیریم همه مان امتداد ولایت را پر کنیم چیزهای دیگر آنجا را پر خواهند کرد... ولایت مهمترین بنای اسلام است و با چیزی جز بهترین المان آفریده شده یعنی همان عقل پی ریزی نمیشود.

یک اساسنامه صرفا تمرینی به تنهایی نوشتم که تلاش کردم در المان قانونمندانه ولایت عقل تعاریفی بکنم که صد البته احتیاج به همفکری بیشتر با کسانی که کار تشکیلاتی بلد هستند و در زمینه تفکرات راهبردی نخبه تشریف دارند دارم و پی ریزی ولایت عقل با یک گل گلستان نمیشود.

اصل مطلب بدنه مستحکم تر پیشران (نظام رضا)

جمهوری اسلامی با اتکا به نود و دو درصد رای یکه تاز جمع آوری حمایت مردمی است اما اگر بتوان جلوی چنین بدنه ای فولادین و بی همتا یکه تازی کرد آیا انتخاب شما یکه تازی نخواهد بود؟ بلکه ایجاد یک نظام جدید بر اساس رضایت صددرصدی انتخاب برتری است... اما چگونه؟ این به تفکر بیشتر احتیاج دارد و مثلا با چیزهایی مثل اینکه کاری کنیم جمعیت دست پخت خودش را بخورد تا عاشق غذا شود هرچند کیفیت پائین بیاید ولی رضایت مهم تر از طعم دلنشین است. (یعنی مردم را در تمام شئون سلیقه ای دخالت دهیم نه اینکه سلیقه را به بازار بیاوریم یک عده بخرند و یک عده نه) چیزهایی از انقلاب اسلامی هست که سلیقه ایست، مثل هشت سال ریاست جمهوری مثل دوره های چهارساله مثل بازی قدرت دوستانه و دنیا طلبانه راه انداختن برای طالبان قدرت در حالی که برای رسیدن به مدیر علوی باید هم چون مردم بعد از عثمان به خانه علی بریزیم و التماسش کنیم که قدرت را به دست بگیرد و اگر بازی قدرت بسازیم باخت داده ایم و طالب دنیا و قدرت طلبان را به سر کار می آوریم. خداوند یکی از قدرت طلبان این دنیا را به بهشت نمیبرد (حدیث معراج) چرا بهشت را به مایی که قدرت طلب را مالک ملک خودمان میکنیم بدهد؟ (الناس علی دین ملوکهم) قدرت طلب یکی است مثل روحانی که از دروغی برای جلب آراء دریغ نکرد و دیدیم چه گندی به مملکت زد... قدرت طلب یکی است مثل ظریف که میگوید اگر آمریکا یک موشک به ایران بزند چنین و چنان میشود خب یک انسان عاقل (مثل میدونی چَرا اگه کلیپشو دیده باشید) از ظریف دکتری دار و پروفسور بهتر حرف میزند و چه بسا دست و پا شکسته صدتا ظریف را در کارزار سفارت میگذاشت تو جیبش...!

پس طبق این حرفها میخواهم بگویم که اگر به مردم جبهه منسجم فعالیت بدهیم شاهد شکوفایی عناصر توانمند در سرپرستی ولایت عقل خواهیم شد و بعد از رسیدن آنها به دوران شکوفایی خود مردم به خیابان و کوچه آنها میریزند که او را صاحب قدرت کنند اگر مسیر ولایت عقل پیش برود... البته نظام رضا نیازمند ایده پردازی و ساخت و پرداخت بیشتری است ولی همینکه صورت مسئله را میدانیم به نصف جواب رسیده ایم چاره ایجاد نظام رضا است و این نظام رضا آئرودینامیک است یعنی حتی به خود پیشران کمک میکند شاهدش را هم بگیریم شهدای کربلا که با رضایت خاطر نه به خاطر هم مسیری با امام حسین تن به شهادت دادند...

اصل مطلب تداوم ولایت فقیه در ولایت عقلی (تلاش برای دینامیک کردن ورود به عرصه های راهبردی یا همان ایجاد جمعیت متفکران و مدیران عرصه راهبرد که همان رانندگان جدید توانمند هستند)

یک مدیر خوب در رابطه با تمام شئون نظر دارد زیرا بهترین مدیریت تلاش همه جانبه برای موفقیت است و اگر درباره جنبه ای نظری نداشته باشد دستی در مدیریت ندارد. بنده سبک استاد رائفی پور را میپسندم و به نظرم باید برای تکثیر جمعیت های اینچنینی بستر چید... در اولین شان از این مطلب باید گفت که چرا انتظار داریم با چیدن همه تخم مرغ هایمان در یک سبد انتظار رسیدن بارهای غول آسای تخم مرغ (در حد نیاز یک کشور) به اهدافی که مسیر هموار ندارند داشته باشیم؟ اگر جمعیت دولت مستضعفین بتواند یک الگوی پایدار از یک پیک رساندن تخم مرغ به هدف داشته باشد چرا از این مهم غفلت کنیم... به نظرم مثل همان کاری که شرکت های داروسازی مطرح در جهان میکنند بکنیم که داروی شفا دهنده تر را ولو گرانتر به دست مصرف کننده میرسانند... هزار فرمولاسیون از یک دارو ساخته میشود تک تک فرمول ها روی موارد مختلف آزمایش میشوند بهترینشان در جواب گیری به خط تولید صنعتی میرسند. رسیدن به مدیریت مطلوب نیز چنین است باید تمام کسانی که جان ماندن در چالش های مدیریت را دارند را در وظایف مدیرانه امتحان کنیم و به مرور با تمرین و ممارست بیشتر این جامعه به مدیران لایق خواهیم رسید.

یک ایده اینست که عرصه مجازی ترازدهی به فعالیت های آمادگان به فعالیت در این عرصه بدهیم... مثلا یک گچ کار روزی هشت ساعت کار میکند و چهار ساعت در روز وقت اضافه دارد... همین گچ کار در عرصه جهاد صغیر هشت سال دفاع مقدس بهترین مدیر جبهه ها میشود و شاید یک دکتری علوم نظامی در مرتبط ترین حالت تخصص و سرمایه گذاری آکادمیک همه سربازان را در یک عملیات اردک نشسته کند و به هلاکت برساند... بله میدانم این چیزی که میگویم شاید در رخداد کمی انحراف از معیار داشته باشد ولی بلاخره اتفاق می افتد... تازه در جهاد صغیر تجربه مهم است و نمیتوانیم جان سربازان را مورد آزمایش قرار دهیم که بهترین فرمانده استخراج شود ولی در مدیریت وقت یک هفته یک نیرو میتواند پنجاه و دو فرصت مدیریتی فراهم کند آن هم برای یک سال یعنی هر نفر معلم پنجاه و دو شاگرد میشود آنهم در ساعات فراغت کاری خودش و لازم نیست نیرو را استخدام کنیم...

البته در اساسنامه جمعیت دولت مستضعفین ارزش گذاری روی فعالیت پیشتازان این عرصه نیز دور از ایده پردازی قرار نگرفته و میتوان با حساب و کتاب نگاری امن یا توسط ایجاد یک وبسایت روی فعالیت مستمر جمعیت نظارت داشت...

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته

لینک اساسنامه آزمایشی جمعیت دولت مستضعفین