فلسفه عفت انسانی و غیرت مردانه

سه نوع تولید مثل داریم، انسانی و زنانه و مردانه...

طبق پروتکل انسانیت ارزش هر چیز توسط ملاک انسانیت محاسبه میشود، کتابخانه انسان حکم میکند که هرچه در کتاب انسان بودن را دارد حرمتش حفظ شود و هر آنچه وجود بیشتر برای انسان به ارمغان بیاورد باید احترامش حفظ بشود.

پیشنیاز : چرا انسانیت را انتخاب کنیم؟

چون خودمان انسانیم و اگر انسانیت را انتخاب نکنیم با خودمان نیستیم. اگر با خود نیستیم وجودمان چیز دیگری میشود، اگر وجودمان چیز دیگری باشد مسخ شده ایم و کمتر انسانی است که دوست داشته باشد مسخ بشود. اگر مسخ شدن مشتری داشت یک کشور در جهان اجازه میداد روی حیوان کردن انسان سرمایه گذاری شود و مثلا اسب انسان یا خوک انسان بسازیم. البته تنها از اسرائیل ابرحرامزاده چنین کاری بعید نیست. بقیه کشورها همچین کاری نمیکنند.

البته برتر شدن را با مسخ شدن اشتباه نگیریم. مثلا اگر انسانی بینایی عقاب را داشته باشد هنوز انسان است و به او انسان عقاب گفته نمیشود. ولی انسانی که به دلیل انسان عقاب شدن امیال عقابی داشته باشد که در انسانیت تعریف نمیشوند مسخ شده است. به دلیل چنین چیزی است که کشور های جهان اجازه تولید انسان عقاب را نمیدهند زیرا هنوز نمیدانند چه چیز انسان را انسان میکند ولی اگر مشخص بشود یک توالی ژنتیکی چشم انسان را از عقاب هم بهتر میکند و آسیبی به دی ان ای انسان نمیزند به نظر من از لحاظ فلسفی مسخ شدن نیست. منتهی وقتی ژن عقاب را وارد انسان میکنیم داخل توالی ژنتیکی جملاتی است که نمیشناسیم. شاید آن جمله کارش این بشود که روی ژن های دیگر تاثیر بگذارد و انسان را از انسانیت بیاندازد به همین دلیل است که هیچ کشوری مسخ کردن انسان را قانونی نمیکند.

آیا با این استدلال جی ام او هم بد است؟ مسخ کردن انسان لزوما بد نیست بلکه به دلیل خطرات آن بد است. شاید یک ویروس در جهان پخش بشود که تنها راه زنده ماندن بشریت مسخ شدن آن بشود. با اینکه رخ نخواهد داد ولی ثابت هم نمیشود که رخ نمیدهد.

پس به صورت تنفسی یعنی هشت ریشتری انسانیت را نمیپذیریم؟ بله انسانیت در جهان در حد چهار ریشتر مقبول است. چون ایمن است پذیرفته شده است. اگر نداشت رد میشد...

اما چرا شما انسانیت را مطلق میپذیرید؟ زیرا در پروتکل انسانیت من انسان تا هشت ریشتر قابلیت تعریف دارد پس میتوان آن را مطلق پذیرفت. پس پذیرش انسانیت توسط من تحت لوای پروتکل است نه تحت لوای عرف...

پسیت (هم نهشت با حکمی عرف) و پیشیت (هم نهشت با منطقی عرف) یک مشترک بی ضد است یعنی مفرور نیست. پس وقتی نمیتوانیم از آن فرار کنیم یا باید در آن مستقر شویم یا باید به سمت حقیقت آن راه برویم در غیر اینصورت هرچه کنیم یا حماقت است یا عمل به زر... برای کسانی که هوش ندارند باید گفت وابستگی به پسی و پیشی از ماهی به آب و انسان به هوا نیز بیشتر است و به چنین وابستگی ای وابستگی کامل گفته میشود.

مقدمه قانون موجود و منطق و حکم) وقتی موجودی وابستگی کامل به پسی و پیشی دارد (کلیک منطقی دارد؟) و آن موجود وابسته به پس و پیش خودش باشد (کلیک حکمی دارد؟) آنگاه است که میتواند چیزی در نظر گرفته شود (کلیک توحیدی دارد؟).

پیشتر گفتیم موجودی در نظر ما چیز است که چهارده کلیک داشته باشد. موجودی که کلیک منطقی و کلیک حکمی داشته باشد میتواند چیز در نظر گرفته شود. انسان اگر چیزی باشد باید کلیک منطقی و حکمی داشته باشد.

سوال) اگر روبروی من که پس من تلقی میشود از بین برود چرا من باید از بین بروم؟ پاسخ اینست که از بین رفتنش چند ریشتر است؟ اگر تنفسا از بین برود (یعنی هشت ریشتر) تو هم از بین خواهی رفت... چرا؟ مثال میزنم، اگر دو تنفسا از بین برود یک نیز تنفسا از بین خواهد رفت زیرا دو حاصل یک با یک است و وقتی حاصل یک با یک از بین رفته باشد یک نیز از بین رفته چون یک با یک مطمئنا دو میشود. وقتی میان دو چیز اتصال اطمینانی وجود داشته باشد از بین رفتن یکی از بین رفتن دیگری را نتیجه میدهد.

سوال) اگر وجود دو تضدیدی باشد و تحقیقی نباشد پس نباید از بین رفتنش روی یک نتیجه ای بگذارد!؟ پاسخ اینست که بشریت هنوز به صورت گام به گام از تحقیق به تضدید نرسیده است ولی انسان عاقل میفهمد پرش از تحقیق به تضدید معتبر است و تحقیق در واقع پیشنیاز تضدید است. اگر دو تنفسا از بین برود یعنی یک پرش معتبر از تحقیق به تضدید به غلط انجامید پس پرش معتبر غلط بوده است پس این تناقض یعنی یک هم با آسیب معتبر نابودی مواجه است. با اینکه این چیز اثبات شده نیست ولی انسان عاقل میفهمد حتما اثباتی برای پرش از تحقیق به تضدید وجود دارد که این مرحله پرشی را گام به گام کند.

حال که قانع شده ایم انسان وابستگی کامل به پس و پیش خودش دارد یا باید انسان را در این زمینه مستقر کنیم یا اینکه به سمت حقیقت پس و پیش خودش ببریم. این یعنی انسان جزئی از پس و پیش خودش است و از آنجا که انسان در کل بودن تعریف شده است یعنی وقتی جزئی از چیز دیگری است در واقع آن جزء به صورت یکجا در خود اوست.

شعور وجدانی این قضیه را تایید میکند. وقتی عاشق یک موجود میشویم او را جزئی از خودمان میبینیم. همچنین وقتی بعضی افراد عاشق بیگانه میشوند با خودشان بیگانگی میکنند زیرا او را جزئی از خودشان میبینند که با آن بیگانه هستند. به همین علت است که وقتی علی عاشق بیگانگان از خودش بشود با خودش بیگانگی میکند و چون خود علی بهشت است و بیگانگی با او جهنم پس رفتار علی با معشوقش صورت جهنمی دارد. اینکه علی عاشق بد ها هم میشود طبیعی است زیرا روی انسان غیرت دارد. البته میشود عاشق کسی شد ولی دوستش نداشت. عاشق شدن یعنی داشتن حب غیر ارادی و دوست داشتن یعنی میل به رفتار خوب با آن فرد. وقتی به کسی به دلیلی حب غیر ارادی داریم دلیل نمیشود میل به رفتار خوب با آن فرد داشته باشیم. دنیا پر از مردانی است که دوست دارند معشوقشان آسیب ببیند زیرا در حقشان بدجور بدی کرده است. پس عشق و دوستی یکی نیستند و از جنس هم نیز نیستند.

چطور عشق و دوستی از جنس هم نیستند؟ عشق محبت غیر ارادی(یا هفت انرژی) است و دوستی محبت ارادی(یا هفت انرژی)... وقتی به کسی محبت غیرارادی زیاد داریم ولی اصلا محبت ارادی نداریم میل به آسیب زدن به او پیدا میکنیم. زیرا در قلبمان احترام به اراده خودمان محکم است وقتی به کسی محبت غیرارادی زیاد پیدا میکنیم خودمان شروع به ایجاد انرژی-اهلی به سمت طرف میکنیم. وقتی از آن سمت اراده مانع میشود محبت تشکیل شود حرکت سدی علیه محبت تشکیل میشود در نتیجه اراده باید نیروی عکس محبت بسازد تا محبت غیرارادی را پس بزند در غیر این صورت اراده در هم میشکند. از آنجا که کسی که اراده دارد دوست ندارد اراده اش در هم بشکند پس اراده شروع به تولید عکس محبت که تنفر است میکند و از آنجا که تنفر از اراده تولید شده است احتمال انعکاس آن در رفتار بیشتر است. مثلا مردی عاشق همسرش و دوستش دارد. وقتی میبیند همسرش با مرد دیگری خوابیده میفهمد همسرش کاری کرده که شدیدا دوست ندارد. وقتی همسرش در تنفس با خیانت به خودش قرار بگیرد مرد یا باید خیانت به خودش را دوست داشته باشد یا احساسی نسبت به آن نداشته باشد یا اینکه در نهایت همان احساس قدیمی به خیانت به خودش را در خودش پرورش دهد. اکثر انسانها اصلا به این فکر هم نمیکنند که خیانت به خودشان را دوست داشته باشند. پس وارد گام بعدی میشویم و تشت محبت ارادی به دلیل ذهنی که پیوسته توسط انرژی اراده تکاپو میکند خالی میشود زیرا اراده میگوید من خیانت را دوست ندارم. هر چه تشت محبت ارادی با شدت بیشتری خالی شود محبت غیر ارادی با شدت بیشتری تشت را پر میکند و این جریان شدید انرژی به اراده فشار می آورد. اراده نیز برای پابرجا ماندن عکس انرژی محبت را به سمت محبت میفرستد. هر چه شدت عشق بیشتر باشد و هر چه شدت خیانت بیشتر باشد نفرت تولیدی بیشتر است و هر چه روحیه ارادی در ذهن قوی تر باشد واکنش خشم به دلیل نفرت بیشتر خواهد شد. در نهایت مردی که عاشق همسرش است خشمگین میشود و به دلیل نفرت ایجاد شده تمایل پیدا میکند که همسرش آسیب ببیند. (در مورد مرد متمدن در جامعه با فرهنگ به صورت قانونی از همسرش شکایت میکند که این خودش یک نوع تمایل شدید به آسیب زدن است. آسیب زدن قانونی هم آسیب زدن است.)

پس اجماع عشق و دشمنی کاملا طبیعی است و بیماری روانی نیست.

______________________________

گفتیم انسان جزئی از پس و پیش خودش است و چون کل است پس پس و پیش نیز در او ایجاد شده است. مثلا انسان مجموعه کل است. سپس میبینیم انسان وابستگی کامل به پس و پیش خودش دارد و ساختارا از آن ها است. پس پس و پیش جزئی از همین انسان هستند.

برای کسی که قبول ندارد انسان کل است چطور؟ پاسخ اینست اگر انسان کل نیست چطور معرفتش در تعادل با کل قرار میگیرد؟ اگر معرفت انسان که جزئی از انسان است کل نباشد چطور در تعادل با کل قرار میگیرد. هر موجودی که کل در معرفتش بگنجد کل است.

برای کسی که قبول ندارد معرفت نیاز به کل بودن دارد تا با کل در تعادل قرار بگیرد چطور؟ دو چیز تا همسان نباشند در تعادل با هم قرار نمیگیرند...

برای کسی که قبول ندارد معرفت با کل در تعادل است چطور؟ پس این کل چیه در فرهنگ واژگان تعریف شده است؟ پس چرا طبق قاعده آشنایی میتوانیم در دو لغت نیز آن را تعریف کنیم مثلا کل یعنی مجموعه وجود...

برای کسی که قبول ندارد کل یعنی مجموعه وجود چطور؟ چون در خارج از مجموعه وجودها باهم دیگر چیز جدیدی نیست چون مجموعه ناوجود هرچه با هم جمع بخورند وجود جدیدی نمیشوند.

منظور از مجموعه وجودها، وجود توحیدی است یا هر وجودی؟ هر وجودی... پس ناوجود که همان وجود نچسب است اگر کلیک یکی داشته باشد و با ناوجود متجانس که کلیک صفری داشته باشد جمع شود، آیا ناوجود برآیند ممکن است به وجود بیشتر برسد و کلیک صفر و یکی داشته باشد و به مرور به توحید برسد؟ اینطور کل مجموعه ناوجود ها هم هست... پاسخ: راست میگویی ناوجود با ناوجود جمع بخورد به سمت وجود برمیگردد اساس پردازش همچین چیزی است برای همین گفتم ناوجود با ناوجود جمع بشود وجود جدیدی نمیسازد هر چند در نهایت موفق به ایجاد وجود میشوند. (چطور؟ چون ناوجودی که وجود بشود وجود خالص نیست پس وجود جدیدی است! (پاسخ: خیر ناوجود زمانی به بهترین حالت میرسد که وجود خالص بشود پس وجود جدیدی نیست! پس هرچه ناوجود محسوس تر باشد به بهترین حالتش نرسیده است...)

تو خودت میگویی جزئی ترین جزء صفر است، اگر چنین است پس بینهایت مطلق باید از جزئی ترین جزء تشکیل شده باشد زیرا اجزاء هستند که کل را تشکیل میدهند در حالی که جزئی ترین جزء هرچه جمع زده شود خودش میماند!؟ بینهایت مطلق ابدا از جزئی ترین جزء تشکیل نشده است بلکه جزئی ترین جزء به سبب تحلیل بینهایت مطلق بودن است که انرژی اهلی دارد. این یعنی چه؟ یعنی جزء از کل بوجود می آید نه اینکه کل از جزء بوجود می آید.

اما مردم به کسی که بگوید جزء از کل بوجود می آید میگویند بالاست!؟ پاسخ اینست که پارادوکسیکال انگیجمنت دارند. وقتی میخواهی پاسخ سوالی را بدهی باید خوب تحلیلش کنی و براساس تحلیل حرف بزنی... اگر حدس میزنی نیز باید بگویی حدس زده ام و وقتی حدس زده باشی حق مخالفت با نظرات دیگران را نداری بلکه در چنین حالتی باید به عقاید دیگران احترام بگذاری زیرا شاید تو حدس غلط زده ای و دیگری تحلیل صحیح دارد. کسی که فکر میکند از اجزاء پدید آمده باید بگوید وقتی تو نباشی کلیه ات هم مرده است در حالی که اگر کلیه ات بیمرد تو زنده میمانی. پس جزء به کل بیشتر احتیاج دارد تا کل به جزء یعنی تا اینجا من بالا نیستم. حال کمی پیچیده تر... یکی از اجزاء کلی را کم میکنیم و کل ناقص میشود پس کل به جزء وابسته بود پس کل از جزء پدید آمده بود. خب همینجاست که پارادوکسیکال انگیجمنت داری به دلیل اینکه در مخت فرو کرده اند علت و معلول را در حالی که تئوری علت و معلول زر است. زیرا همه در زمان زندگی میکنیم و علت و معلول را با تک چشم نگاه میکنیم. اما اگر از زمان خارج شویم علت و معلولی وجود ندارد... همه چیز یا پس از همدیگر هستند یا پیش از همدیگر... علت و معلول یک اثر جعلی به خاطر وجود زمان است و اساسا اعتقاد به آن اعتقاد به یک دروغ است. چرا؟ چون اگر از زمان خارج شویم خواهیم دید معلول علت علت خودش است و اگر معلول علت خودش باشد دیگر نه تعریف علت صحیح است نه معلول... از همینجا میگویم تمامی تئوری های مبتنی بر علت و معلول همه کشک هستند و کسانی آن را قبول دارند بروند کشک بسابند.

گفتی کل یعنی مجموعه وجود، آیا این یعنی کل وابسته به جزء است!؟ در خنگولانه ترین تفکر کل یکی از موجودات تک ساختار است، در تفکر عاقلانه همه موجودات تک ساختار از یکی بیشتر نیستند (چون در تفکر عاقلانه دکور غلط کلمات غلط است). موجود تک ساختار یکجا همه اجزاء است و هیچکدام نیست چون یکجا آنهاست... علت اینکه نمیفهمی اینست که از یکجا بودن بعد داری وقتی دو پدیده یکجا بشوند در اصل پدیده یکجا هم پدیده اول است هم پدیده دوم ولی هیچکدام پدیده یکجا نمیشوند.

آیا پدیده های یکجا وجود دارند؟ بله به وفور منتهی ایگنورنس باعث میشود تحلیل نشوند. مثال : ایکس عضوی از اعداد طبیعی... ایکس بین پنج و یک... ایگرگ مساوی دو... در این حالت ایکس پدیده یکجا است. ایکس هم چهار هم سه هم دو میباشد.

در ریاضی به اعداد یکجا مجهول گفته میشود؟ خیر در ریاضی اعداد یکجا تا کنون منسجم بررسی نشده اند و با پرش از بررسی یکجاییت آنها به صورت یک به یک تحلیل میشوند. یعنی ایکس یا یک است یا دو است یا غیره و ایکس و در ریاضیات فانتزیک امروزی هیچوقت دو مقدار همجا بررسی نشده است...

یک نمونه اعداد همجا نشان بده که واقعا وجود داشته باشد؟ مثلا براکت انتگرال سینوس ایکس وقتی ایکس به بینهایت میل کند عدد یکجا است ولی ریاضیدانان راجع به این مسئله تحلیلی منسجم ندارند.

اگر غیرممکن باشد تحلیل داشته باشند چه؟ زر نزن، همین انتگرال سینوس ایکس به علاوه کسینوس ایکس به عدد صفر است. اگر قرار بود غیرقابل تحلیل باشد جواب هردو باید ناممکن الحصول میشد. اینکه تا امروز تحلیل نشده به خاطر اینست که علم ریاضیات توانایی پرواز به سمت بینهایت را ندارد. علت هم اینست که پدیده های یکجا تحلیل نشده اند زیرا بینهایت یک پدیده یکجا است.

_______________________________

اگر همه انسان ها خودم هستم پس لازم است روی انسان ها تعصب داشته باشم. تعصب روی انسان داشتن یعنی احترام به انسانیت و احترام و تعصب روی انسانیت یعنی روی تولید مثل انسانی تعصب داشته باشم و به تولید مثل انسانی احترام بگذارم.

برای کسانی که استدلال های قبلی را قبول ندارند چه ؟ اگر قبول نکنند استدلال های دیگر بسیار پیچیده تر است و ساده ترین استدلال همان بود پس فعلا در این مقاله مطرح نمیشود...

تولید مثل انسانی چیست ؟ ادامه اطلاعات ژنتیکی از والدین به فرزند توسط زوج کروموزوم های بیست گانه غیر جنسی...

تولید مثل زن چیست؟ ادامه اطلاعات ژنتیکی از مادر به فرزند توسط زوج کروموزم ایکس...

غیرت چیست؟ تعصب ساختارمحور روی ادامه ژنتیک... (یعنی به اینکه ساختار نسل بعدی ای که آن را تولید مثل میکنم چیست تعصبی داشته باشم که محور آن ساختار ادامه ژنتیک باشد...) یکی از زمینه های غیرت حرمت عفیف را حفظ کردن است.

عفت چیست؟ احترام به غیرت...

چرا نباید زن غیرت روی ادامه ژنتیک زنانه خودش داشته باشد؟ چون اساسا ژنتیک زن محو در انسانیت و مردانگی است. کلید زنانگی خلاصه در کروموزم ایکس است، اما زن یکی از پدر میگیرد و یکی از مادر و یکی به دختر میدهد و یکی به پسر... دختر زن حتما ژنتیک مادرش را انتقال خواهد داد اما در فرزند آن دختر نسل ایکسی مادرش شاید منقرض شود. نسل زن رو به انقراض تعریف شده است. وقتی احتمال انقراض وجود دارد طبق قانون مورفی رخ خواهد داد پس یعنی زن طوری تعریف شده است که مثلا بعد از یک میلیون نسل از خودش دیگر اثری از تولید مثلش نماند. پس زن نباید روی ادامه دادن ژنتیک خودش زنانتا غیرت داشته باشد. البته اشتباه نکنیم، تعصب روی ژنتیک انسانی(عفت) هنوز پابرجاست این یعنی زن باید به ژن خودش احترام بگذارد این یعنی عفت زن نباید خدشه دار شود به دلیل انسانیت نه به دلیل زنانیت ژنتیکی...

آیا این دلیل لزوما کافی است؟ خیر این دلیل شلیک توپ به پایه های ساختمان زنان غیور است که از نظر دین من طغیان به حساب می آید. پشتوانه احترام ژنتیک جنس زن سست است ولی حرمت ژنتیک زن بالا است. اشتباه نکنیم، اینکه موجودی خود را محو در موجود دیگر میکند حرمت بسیار بالا دارد مثل حرمت خون شهید. ولی وقتی موجودی محو در موجود دیگر شد احترام گذاشتن به موجود محو شده خطاست بلکه باید به موجودی که موجود محو شده برایش محو شده احترام گذاشت. مثل اینکه بگوییم شهیدی رفت تا حجاب بماند. سپس کسی به شهید احترام میگذارد بگوید خاک بر سر حجاب چرا رفتی کاش میماندی! احمق جان حرمت شهید را شکستی زیرا باید دلیل شهادت را گرامی میداشتی و احترام میکردی نه خود شهید را... شهید خودش را پای آن داد اگر غلط کرده باشد که در اصل داری به شهید توهین میکنی که بیخود مردی! پس احترام و حرمت حساب مقابل به هم دارند. (احترام منطقی تر است و حرمت حکمتی تر...)

چرا مرد باید روی ادامه ژنتیک مردانه خودش غیرت و عفت داشته باشد؟ حتی اگر به خودش احترام نگذارد و غیرت را انتخاب کند، چون اگر غیرت نداشته باشد حرمت زن را نگه نداشته است که برای او ژنتیکش را به آتش زده است اشتباه کرده است. غیرت یک گذاره امن قلبی است! زیرا ژنتیک مرد نوک پیکان ادامه یافتن انسانیت و زنانیت و مردانیت است. مرد اگر پسردار بشود ژنتیک مردانه او حتما منتقل میشود و اگر دختردار بشود ژنتیک زنانه از او انتقال میابد. نوه پسری او اگر دختر باشد ژنتیک زنانه مرد پایان میابد و اگر پسر باشد ژنتیک مردانه او ادامه میابد. پس هر مردی یقینا ادامه یافته مرد دیگری است در حالی که هر زنی یقینا ادامه یافته زنی دیگر نیست و مشخص است پیکان ادامه نسل دست مرد است و مرد عامل بقای ژنتیک یا بقای سه گانه تولید مثل انسان زن مرد است.

چرا یهودیان میگویند نسل یهود از زن انتقال میابد؟ این عقیده از شیطان به اسرائیلی ها وارد شده است. زیرا شیطان میخواسته مطمئن شود نسل یهودیان از پیغمبر زاده بودن پاک باشد تا مبادا روزی روزگاری این انحراف ژنتیکی قطع شود. زن دختردار میشود ایکس زن ایکس دیگر نوه دار میشود و نوه اش یا ایکس دیگر ایکس دیگر است یا ایکس دیگر ایکس زن و به مرور نسل یهود از تولید مثل زنانه و تولید مثل مردانه تهی میشود. تناسل یهودی کاملا دروغ و فریب و زر است و مهمترین اعتقاد یهودیان که تناسل آنهاست کاملا زروارزرطور است یعنی یهودی بودن اساسا و قطعا و کاملا دروغ است... توراتی بودن یا موسوی بودن حقیقت دارد اما یهودی بودن نه!

__________________________________

آیا استدلال تو برای لزوم غیرت در مرد در این استدلال که میگوید چون مرد اگر غیرت نداشته باشد فرزندش از سمت مرد دیگری میشود نفی میکند؟ هرگز استدلال من استدلال دیگری را نفی نمیکند. ولی اساسا زن نباید در پدیده ازدواج روی ادامه نسل خودش غیرت داشته باشد بلکه باید عفت داشته باشد. غیرت برای زن خنگولیسم است اما عفت عاقلانه... دی ان ای سرنخ نقشه خداوند در انتسال انسان ها است.

__________________________________

غیرت و نفی ان آر تی اس:

ان آر تی اس چیست؟ پاسخ : یک مقدمه بگویم؟

آیا فقط دو جنس زن و مرد داریم؟ مسلما خیر، شاید بعضی ژن های موجودات در آینده جنس مذکر لازم داشت با جنس واسطه ازدواج کند تا بتواند جنس مونث را باردار کند. در این حالت تقسیم جنس به زن و مرد و واسطه خواهد بود. پس اساسا اگر بخواهیم از روی احتمالات وقوعی بحث کنیم اینکه زن و مرد تنها جنسیت موجود هستند لزوما صحیح نیست یا حداقل باید نگاهمان را تغییر بدهیم...

پس جنسیت چیست؟ در مقوله جنسیت فقط دو جنس داریم، ان آر تی اس و آر تی اس... یعنی چه ؟ یعنی کسی که به خودش احترام نمیگذارد و کسی که به خودش احترام میگذارد...

اگر قضیه فقط احترام به خود باشد، پس کسانی که بیمار هستند و معلوم نیست جنسشان چیست تکلیفشان چه باشد؟ به نظرم فلسفه احترام به خود پیشنیازش فهم غیرت و عفت است. مرد پیکان ادامه نسل است پس جنسیت مرد به زن غالب است. یعنی کسی که هم زن است هم مرد در واقع مرد است. پس کسی که معلوم نیست جنسش چیست حکم مرد بودن را دارد. اما فرض کنیم روح شهوتش به او حکم کند که تو زنی در این حالت نمیدانم اجازه دارد خودش را ناقص کند و به زن هبوط کند یا خیر! همچنین فرض کنیم روح شهوتش به او حکم کند تو مردی در این حالت نمیدانم به دلیل خجالت از زنانگی آیا اجازه دارد خودش را ناقص کند و به مردانگی تنها هبوط کند یا خیر!

طبق احکام اسلام تحقیقی در زمینه رکن اکبر اطلاعات قوی ای در دسترس نیست که بگوید با مرد زن چه رفتاری بکنیم (تنها سرنخ رکن اکبر نگاه آژی و چگی است که آنهم نقص دارد.) در زمینه رکن اصغر که ترجیحی است هم گمانه بسیار است... پس باید به رکن منطقی پناه ببریم در اینجا نظر من از لحاظ اهمیت پشت نظر مجتهد اعلم می ایستد اگر چه رکن اصغر نظر من را به سمت هیبریدی متمایل میکند زیرا نظریات ترجیحی بسیارند.

فقه آژی چیست؟ فرض کنید میخواهید در بازی مینسویپر میخواهید حکم بدهید. یک نفر هست که اعلم مطلق است، چنین فردی تعداد پرچم های یقینا بمبش از من بیشتر است زیرا معیار اعلم بودن در این بازی افزایش پرچم های یقینا بمب است. اما من اعلم مطلق نیستم پس اجازه حکم اولیه دادن در این بازی را ندارم چرا؟ چون طبق حساب احتمالات شاید آنکه اعلم است با کمترین میزان به کار انداختن عقلش حکم صحیح تری بدهد زیرا بالا بودن علم به میزان پرچم های مطلقا بمب حکم اولیه او را ترجیحا بالا میبرد.

مثلا من در پزشکی میگویم روده اش عفونت کرده... یکی از راه ها اینست که شکمش را باز کنیم و عفونت را خارج کنیم. فرض کنید عقلم در حد تیم ملی بالا باشد و بتوانم با استدلالات پیچیده از پس این ماجرا بربیایم (که نمی آیم) اما یک کسی که مجله پزشکی روز را خوانده است به من میگوید برای عفونت در روده فلان دارو را بدهی یک هفته ای درمان میشود. در حالی که عقل این فرد در حد یک بچه سوم ابتدایی است که تنها چیزی که در زندگی اش خوانده کتاب های درسی و همین مجله پزشکی بوده است. مسلما در اینجا این بچه سوم ابتدایی نسبت به من اعلم مطلق است... عقل نیز در حل این ماجرا دستش باز نیست و از ابتدا تکنیک درمان من تبعیت از آژ بود بنابراین در فقه آژی همواره معیار برتری حکم اعلم بودن است.

خب چرا پاکش نمیکنی؟ احکامی که دادم صرفا تزئینی است برای امتحان ولی مسلما اگر مرجع تقلیدم خلاف این حکم بدهد و حکمش بسیار غیرمنطقی باشد مثلا بگوید مرد زن حتما باید یا چیزش را بکند بندازد دور یا مهبلش را بدوزد... در این صورت میفهمم مرجع تقلیدم کفایت عقلی لازم را ندارد هرچند از لحاظ آژی اعلم باشد. زیرا یکی از احکام مطلقا صحیح اسلام اینست که در اسلام ضرر مطلق نیست پس اگر خداوند مرد زنی را خلق کرد حق نداریم در او نقص عضو بوجود بیاوریم...

آنهایی که مقدار کامل مرد هستند و مقدار ناقصی زن چه؟ به نظرم فقط میتواند با زن ازدواج کند.

آنها که مقدار کامل زن هستند و مقدار ناقص مرد چه؟ به نظرم بازهم فقط میتوانند با زن ازدواج کنند. ولی اینجا کار حکمی سخت است... زیرا از بین بردن نقص مردانگی شاید رو به کمال رفتن باشد و استدلالات ترجیحی را مختل کند.

اصلا چرا از حکم مرجع تقلید پیروی کنیم؟ چرا به سمت ترجیح خودمان نرویم؟ چون رکن اصغر کفایت ندارد، زیرا کلیکش کامل نیست... وقتی یک رکن کلیکش کامل نیست تبعیت از آن حکم به سبب آن رکن مصداق ندارد.

اگر زنی خودش را مرد ناقص کرد که بتواند با زن ازدواج کند و زنانگی را نابود نکرد چه؟ به نظرم در اسلام تحقیقی حلال نیست چون معیار مرد بودن طبق عقل کروموزم ایگرگ است. نه فعالیت هورمونی انسانی ای که مردانگی را تحریک میکند. پس این عمل عمل تحریف جنسیت است که به نظرم حرام است ولی اگر همه مراجع بگویند تحریف جنسیت حلال است آنوقت باید خیلی صغری کبری بنویسیم که اشتباه میکنند که در حد توانم نیست و برای خودم روشن نیست بپذیرم یا خیر... در کل با ترنس ها موافق نیستم ولی رکن ترجیحی ساختن بسیار سخت تر از توانایی من است پس نمیتوانم نظر مراجع تقلید که آن را مجاز میدانند نقض یا نفی کنم.

آخر در صدر اسلام علم به کروموزوم نبوده است! پیامبر هم توضیحی نداده که!؟ به نظرم طبق فقه تحقیق بر معقولات، روشن است باید کروموزوم ایگرگ به نشانه مرد بودن را پذیرفت زیرا در دین تشیع مثلا سیادت فقط از طریق مرد منتقل میشود. این کلام حرف با ژنتیک انسان تطابق صددرصدی دارد پس ایگرگ لازمه مرد بودن است.

اگر مردی خودش را زن ناقص کند که بتواند با مرد ازدواج کند و مردانگی را نبود نکرد چه؟ باز هم نمیشود و عمل تحریف جنسیت نام خواهد گرفت... اما نظر مراجع قابل نفی نیست چون نوشتن رکن ترجیحی در این مورد سخت است.

اگر ویروسی بسازیم که با آن مرد زن ناقص بشود و کروموزوم ایکسش پاک شود و آلت مردانه و تمام رفتارهای جنسی مردانه پایدار بماند چه؟ در اینجا لزوم استفاده از رکن ترجیحی من هم خراب میشود و فکر کنم خدا اجازه ندهد چنین نسلی طولانی زنده بمانند و روی نسل انسان اثر بگذارند... احتمالا نمیشود... اگر شد؟ شرط میبندم نمیشود... اگر روی حیوانی جز انسان بشود؟ شرط دیگری میبندم نمیشود... اگر شرط را ببازی چه میشود؟ آنوقت میفهمیم انسان بودن قابل تحریف است و خدا بدجور ناراحت نمیشود که محوشان کند. پس طبق نظرت چنین تحریف سنگین به ژنوم انسان دادن خلاف نظر رحمانی است؟ بله... البته نظر شرطی نه نظر عقیدتی...

طبق همه چیزهایی که گفتم این پارادایم قابل مشاهده هست که در مردانگی انسان حقیقتی است که نباید تحریف شود و در زنانگی انسان حقیقتی است که نباید تحریف شود. از لحاظ ژنتیکی مرد بقاطلب است پس آژی است و زن شهادت طلب است پس چگی است. حال بررسی کنیم آیا مرد حقیقتا آژ است و زن حقیقتا چگ یا اینکه اینها تنها در ژن اتفاق افتادند!

زن آرمانی انسان اساسا در رابطه جنسی حیطه چگ است... چرا؟ زیرا خودش را در رابطه سرمایه گذاری میکند و به سمت محو شدن میرود. از طرفی چگ بودن برای نفس سنگین است برای همین لذت زن از رابطه بیشتر است چون نفس باید خیلی زحمت بکشد زن را درگیر رابطه بکند.

مرد آرمانی انسان اساسا در رابطه جنسی حیطه آژ است... چرا؟ زیرا دنبال سرمایه گذار است و به سمت بقا میرود. حالات مرد او را در رابطه دخول در حیطه بقا قرار میدهد توضیحش کمی سخت است.

اگر زن برای مرد آرزو نباشد، مرد برای خودش محترم نیست:

مثل همان قضیه عقل و جهل... وقتی جهل با عقل سر ناسازگاری گرفت گرفتار سپاهی شد که اساسا اکثریت آنها برای او بی احترامی هستند. مثل دروغ... کسی که سپاهش دروغ باشد خودش را محترم نخواهد یافت. توضیحش واضح است ولی سخت... کسی که سپاهش بدی باشد خودش را محترم نخواهد یافت...

وظیفه جهل از وظیفه عقل سنگین تر است زیرا باید تمام اکسپتیان هر موضوع را سیاه کند و اکسپتیان همواره بیشتر از خود قضیه است جز خداوند که اکسپتیانش فقط حجیم است و در واقع چگالی ای ندارد. جهل در زمینه معرفت حق نیاز به نفوذ بالاتری تا عقل دارد.

وظیفه عقل از جهل مهمتر است زیرا باید دقیق به هدف بزند. زیرا اساس حرکت عقل شروع حرکت از هدف است نه مبدا... عقل باید خود هدف را روشن کند. اگر چنین نکند کار خراب میشود. پس عقل به قدرت بالاتری نیاز دارد تا جهل...

وظیفه زن در رابطه از مرد مهمتر است؟ همه میدانیم زنان قدرت جنسی بیشتری در رابطه دارند پس به عقل یا چگ نزدیک تر هستند...

وظیفه مرد در رابطه سنگین تر است؟ همه میدانیم مرد توان زیادی باید مصرف کند تا زن را راضی کند و معمولا مرد در رابطه ضعیف است. در رابطه تولید مثلی تنها تمرکز بدن بر اینست که نفوذ به زن رخ بدهد و اکثرا بدن ها دوست دارند صرفه جویی کنند. مرد آرمانی در رابطه دوست دارد زن را پوشش بدهد و به نفوذ بیشتر برسد و کار خیلی سختی هم دارد تا موفق بشود.

در نهایت آیا مرد کاملا آژ است و زن کاملا چگ ؟ خیر... در رابطه عاطفی چگ و آژ ضربدری تغییر میکند یکجا زن چگ است و یکجا مرد آژ و گاه برعکس... در رابطه خانوادگی نیز همچنین یکجا مرد آژ است یکجا چگ و...

پس چرا آژ و چگ را در زمینه جنسی مطرح کردیم؟ اینکه میخواهم بگویم در حقیقت رابطه جنسی یک تلاش برای پایان دادن به مقوله جنگ و تخاصم عقل و جهل است و کسانی که در این رابطه طوری باشند که صلح عقل و جهل را تضمین نکنند ملعون هستند.

آیا جهل از ابتدا با عقل سر جنگ داشت؟ به نظرم بله، وقتی اقبال خداوند به عقل را دید نا امید شد و حسادت کرد پس تصمیم گرفت رویش را همراستا با عقل نکند که به نظرم اکوگیری اطلاعاتی همزمان گرفتن با عقل بود.

آیا رابطه جنسی تلاش برای پایان دادن به تخاصم عقل و جهل است؟ بله... به همین علت است که روح شهوت در انسان خلق شده است تا عقل جنسی به جهل جنسی و جهل جنسی به عقل جنسی تمایل داشته باشد و سپس از این طریق انسان به سمت چگاژ که منطق است و آژچگ که حکمت است حرکت کند.

پس طبق این تئوری نفس گیر و پیچیده رابطه بین مرد و زن اساسا یک مقوله بسیار عمیق و از باستانی ترین واقعات است؟ بله... خداوند در رابطه جنسی میان زن و مرد عقل و جهل را به صورت یکپارچه قرار داده است تا ایندو در ذات انسان شروع به آشتی کنند و در واقع از طریق این آشتی رسیدن به نهایت یا صفرم صورت بگیرد.

پس مردی که روح شهوتش زن است چه کند؟ اگر ان آر تی اس باشد به جهنم خواهد رفت و اگر آر تی اس باشد دنبال زنی برود که روح شهوتش مرد است... (نه به دلیل اینکه ارضا خواهند شد و لذت خواهند یافت بلکه همدیگر را خوب درک میکنند.)

اینطور هیچکدام به چیزی که میخواهند نمیرسند! روح شهوت زن مرد میخواهد و روح شهوت مرد زن میخواهد! پاسخ اینست که همه ما با امتحان بسیار سختی در مسائل جنسی روبرو هستیم. مثلا بعضی مرد ها نمیدانند آیا دلشان فمبوی میخواهد یا فیمل ؟ خب چه کنند بروند با هردو رابطه داشته باشند؟ آنوقت چگاژ و آژچگی از رابطه جنسی پدید نمی آید و هیچ سلوکی به سمت وجود بالاتر پدید نمی آید. زیرا ایندو در جهت ایجاد صلح بین عقل و جهل تلاش نکرده اند. اگر مرد ان آر تی اس باشد سراغ فمبوی میرود و سراغ زن نمیرود چون مثلا ده درصد فمبوی ها جذاب تر از زنان هستند. اگر تقاضا برای فمبوی پدید بیاید به مرور عرضه نیز پدید می آید و طبق فرضیه ژنجن انسان ها به سمت ایجاد بیشتر فمبوی ها میروند و نسل انسانی دگرگون خواهد شد.

فرضیه ژنجن چیست؟ وقتی یک نیاز به ایجاد توالی ژنتیک تحریک میشود موجوداتی به اسم جن تحریک میشوند برای آن نیاز توالی ژنتیک بسازند. سپس این توالی ژنتیکی ساخته میشود. البته لزوما هر توالی ژنتیک از جن نیست.

فرضیه جن: جن موجودی پدید آمده از آپلود بعضی سری توالی های ژنتیکی به فضا است. سپس این موجود در فضا توسط جهل تکامل میابد و آرام آرام سن میگیرد و تا زمانی که آن توالی ژنتیکی دستخوش تغییر اساسی مرگبار برای آن جن نشده است زنده میماند. مثلا توالی ژنتیکی در باکتری فلان از تاریخ ده هزار سال پیش ایجاد شده است. این توالی ژنتیکی تا زمانی که دستخوش تغییرات در هسته تعریفی خود نشده است با یک جن ارتباط دارد. تا زمانی که آن ژن تقسیم میوزی میکند آن جن زنده میماند و وقتی این ژن در آخرین باکتری از بین برود آن جن هم خواهد مرد.

تفسیر ژنجن: اگر انسان ها یک ژن به اسم فمبوی در خودشان داشته باشند در صورت تحریک نیاز انسان ها به فمبوی اجنه فعال در زمینه فمبوی بودن غذای بیشتری توسط سلولهای بدن میگیرند پس بیشتر تکثیر میشوند و بیشتر به تولید مثل انسانی هدایت میشوند در نتیجه نسل فمبوی ها زیاد میشود.

سوال) آیا باید فمبوی ها منقرض بشوند؟ خیر به نظر من فمبوی بودن گناه نیست و ان آر تی اس بودن گناه است. شاید طبیعت چگ و آژ بر این اساس باشند که گاه رابطه شان فمبوی و ملفی (مونث پسری) باشد بهتر است. شاید این نوع آمیزش یک ترکیب خوب از سپاهیان عقل و جهل بشود.

سوال) پس چرا نمیخواهی فمبوی ها زیاد شوند؟ چون بشر از حالت طبیعی خودش خارج میشود و از انسان آرمانی شدن فاصله میگیرد. فمبوی باید به صورت سینوسی در همان پنج درصد جامعه بماند و اگر بشود بیست درصد فاجعه جنسی در میان انسان ها رخ میدهد.

سوال) پس به همین منوال هومو ها حرمت دارند ولی ان آر تی اس باید شکسته شود؟ بله شاید هومو مرد باید زن ازدواج کند و طعم احترام به نفس خودش را بچشد. دلنشینی طعم احترام به نفس از دلنشینی احترام به روح شهوت بهتر است. شاید هوموها چگاژ و آژچگ ژنتیکی را بیشتر تحریک کنند و باعث ایجاد نسل انسان تری بشوند. به نظرم هومو بودن اشتباهی نیست! بلکه شاید ضروری باشد. اما ان آر تی اس ها محکوم به بایکوت شدن و در نهایت سقوط به جهنم به بدترین وجه هستند و در صورت رسوا شدن یا متجاهر شدن جامعه باید به انحاء مختلف آنان را بواسطه امر به معروف و نهی از منکر شکنجه روحی بدهد که بارها از شکنجه جهنم بهتر است.

سوال) چرا غیرت برای مرد خوب است؟ در جامعه وقتی به زن و مرد میرسیم زن حرمت بسیار دارد و مرد اندکی احترام بیشتر. غیرت شراره خیزش احساسی مرد برای محیا کردن حرمت زن است و احترام خودش. همین...

سوال) پس این افرادی که زنشان را به خاطر بیناموسی سر میبرند چی هستند؟ تعصب جعلی جهلی! به مردی که به خاطر اینکه زنش حرمت خودش را نگه نداشته حرمت زنش را بیشتر میشکند جاهل میگوییم نه غیور... فلسفه غیرت شراره خیزش احساسی مرد برای محیا کردن حرمت زن است و احترام خودش پس هر کدام از این مواد نباشند غیرت رخ نداده است.

سوال) یعنی در مقابل زنی که بیناموسی میکند خشونت به خرج ندهیم؟ تنها کاری که میتوانیم بکنیم در صورت ایجاد قطعی رابطه جنسی با افراد و اثبات قانونی حبس است تا زمانی که توبه واقعی کند. نه بیشتر نه کمتر... در صورت عدم اثبات قانونی هم طلاق...

سوال) راجع به ان آر تی اس توضیح بیشتر لازم است... آیا نکاح با نفس هم ان آر تی اس هست؟ چون با این استدلال به حساب می آید... بله نکاح نفس زمینه ایجاد حکومت شیطان است و باعث میشود قبیح ترین مسائل جنسی در فرهنگ مردم عادی سازی شوند.

سوال) اما پیشگیری از نکاح نفس یعنی به محض بلوغ دختر و پسر را به ازدواج برسانیم چون راه دیگری نیست!؟ بله باید بشود من خودم اولین نفرم که اقدام خواهم کرد و دخترم را نه سالگی با شستشوی مغزی شوهر خواهم داد انشالله... البته همسر دادن پسر به محض بلوغ خیلی سخت است اگر دختری نباشد پس امیدوارم به این زودی ها با این فرهنگ شیطانی مدرنیته پسردار نشویم...

سوال) آیا بدحجابی نوعی ان آر تی اس است؟ بدحجابی به صورت غیر مستقیم ان آر تی اس است. ابتدا باید در مورد بدحجابی باید گفت، بدحجابی وقتی بدحجابی است که چیزی نشان بدهی که انگیزه های آژی روح شهوت را تحریک کند. پسر میتواند بد حجاب باشد دختر هم میتواند. پس مخصوص دختران نیست... وقتی انگیزه های آژی روح شهوت تحریک شود تحریک آژی شهوت در رابطه سالم مشکل میشود. در نتیجه مردی که آرمانی مرد نیست به مرور میفهمد جذب جنس زن نیست و به مرور به سمت ان آر تی اس شدن پیش میرود. شتاب گرفتن الکترون های روح شهوت به سمت چگیسم هرچه دامنه شتاب بیشتر باشد گشتاور ژنجنی زیادتری ایجاد خواهد کرد در نتیجه ژنتیک نسل انسان تغییر خواهد کرد. البته شاید بگویید هومو ها زیاد خواهند شد ولی به نظرم شاید چنین نباشد شاید سیستم ایمنی ژن تحریک شود هومو ها را کم کند. شاید هومو ها برای بشریت حیاتی باشند... شاید کم شدن آنها بشر را از پارادایم چگاژ دورتر کند و به مرور وجود کاهش یابد و انسان به مسخ شدگی و جهنمی شدن نزدیک شود.

سوال) چرا بدحجابی ان آر تی اس است؟ 1. اگر زن در جامعه شگفت انگیز تر باشد و تماس بسیار کوچکی با پوست او مرد را به شادمانی و تحریک زیاد برساند در واقع روح شهوت به اوج مفید بودن خود در تعالی انسان به سمت خداوند ایفا میکند زیرا چگاژ و آژچگ پیوند قوی تری خواهند داشت. پس کاهش شادمانی و تحریک زیاد مردان مسبب ان آرتی اس بودن خواهد شد.

سوال) اگر قرار باشد ندیدن زنان نامحرم باعث شود انسان شعف بیشتری از دیدنشان به هنگام ازدواج داشته باشد پس دیدن زنان محرم چه؟ چرا آنها را میبینیم؟ برای آرتی اسی ها تمایل داشتن به خواهر و مادر و خاله و عمه بسیار سخت است حتی اگر نهایت زیبایی را داشته باشند همچنین اگر اندام آنان را اتفاقی ببیند بیشتر جا میخورد و حس بدی به او دست میدهد. پس میل داشتن به محارم نوعی ان آر تی اس است...

سوال) اگر فرض کنیم فردی خیلی انسان بود و به شدت آرتی اسی و مرد آرمانی و با دیدن دختران نامحرم تحریک نمیشد و اگر اندامشان را ببیند حس بدی پیدا بکند چه؟ داستان علمی تخیلی قشنگی میشود که تخم جن به همدیگر میگویند سر ما را شیره بمالند... اکثر این تخم جن ها انقدر سوپر دیده اند که روح شهوتشان هرز رفته و می آیند پیش ما خزعبل بلغور میکنند به همین سادگی ! روح شهوت وقتی هرز برود ملعون میشود و وقتی ملعون بشود مریض میشود و وقتی مریض بشود گرفتار دروغ و بدی میشود و وقتی گرفتار بشود بیماری های سادیسم و مازوخیسم و هزاران مرض دیگر پدید می آید. هر کسی میگوید من مرد آرمانی هستم و با دیدن اندام دختران تحریک نمیشوم یا هرزه روح است یا مثل سگ دروغ میگوید...

سوال) شما هرزه روحید که با دیدن دختر تحریک نمیشوید؟ من در خواب زیاد سوپر دیده ام شاید همین علت باشد که کمی هرزه روح شده ام و با دیدن دختران تحریک نمیشوم ولی در جوانی زیاد تحریک میشدم و با اینکه بسیار پاک تر از اکثریت جوانان بودم خطاهایی میکردم. حتی اگر ان آر تی اس نباشیم وقتی ازدواج نکنیم شیاطین در خواب برای ذهن برنامه دارند و متاسفانه وقتی سن ازدواج بالا برود حتی افرادی که نکاح با نفس ندارند مورد آسیب جدی قرار میگیرند. برای همین است باید ازدواج به سنین پائین برسد...

سوال) آیا قوانین مهریه در ایران ان آر تی اس هستند؟ بله و کاملا شیطانی هستند... بسیاری از تعهداتی که حین ازدواج میگیریم و بسیاری قراردادهای کثیف مثل نصف کردن اموال مرد و زن بعد از طلاق و ... باعث شده است مردم از ازدواج فرار کنند و ان آر تی اس رخ دهد و روح شهوت مردم جهان به هرزگی بکشد.

سوال) آیا قانون اجباری بودن ثبت عقد به صورت قانونی بدعت است؟ مطمئن نیستم ولی اگر باعث کاهش نرخ ازدواج متعهدانه و واقعی باشد مسلما باید تعلیق شود.

سوال) آیا فرزندان ژنتیکی کسانی که به عقد شرعی اسلامی خطبه نخوانند ولی ازدواج قانونی بکنند حرامزاده هستند؟ خیر و به نظر من فرزندان کریستین رونالدو و خیلی های دیگر حلال زاده هستند زیرا قوانین شیطانی بسیاری توسط لیبرال ها وضع شده است تا ازدواج رخ ندهد.

سوال) رهبر میگوید باید با وضع قانون از بی حرمتی ها و ظلم به زن در خانواده جلوگیری کرد، درست است؟ خیر باید همین الان و با فوریت اپلیکیشن های انسانی توسط مردم وضع شوند که اجازه ندهند مطلقا به زن یا مرد ظلم شود. سپس بعد از اینکه اپلیکیشن های انسانی به پختگی رسیدند در محیط قانونی حمایت بشوند با این ویژگی ها:

  1. هیچ اپلیکیشن قانونی ای باعث این نشود که حتی یک نفر که ازدواجی است و قصد ظلم ندارد ازدواج نکند.
  2. اجرایی شدن خود اپلیکیشن باعث ایجاد هیچ طلاقی نشود و اگر جدایی سازی بین زن و مرد کند پاسخ نیاز جنسی آرتی اسی برای هر دو جنس دادنش حتمی باشد.

سوال) اگر اجرای مفاد این اپلیکیشن ممکن نبود چه؟ آنقدر آزمایش کنیم و آزمون و خطا که اپلیکیشن به پختگی برسد و خود مردم مطالبه گری کنند این اپلیکیشن ها به صورت محدود قانونی شوند و با پیگیری های عالمانه و مدبرانه اپلیکیشن ها صیانت بشوند. اتفاقا هدف این اپلیکیشن ها این نیست که ظلمی نشود بلکه گاه ازدواج با ظلم پایدار میماند. بلکه هدف اینست که ازدواج چیز جذاب و کم خطرتری از دیگر روابط بشود.

سوال) یعنی چه گاه ازدواج با ظلم پایدار میماند؟ اینکه حق طلاق با زن نیست نوعی ظلم لازم است. عقل اساسا دوست ندارد کنار جهل باشد ولی باید قرار بگیرد... تنها راه عبور از جهنم همینست... بعضی ظلم ها را باید در دنیا تحمل کرد.

سوال) یعنی با ظلم در ازدواج موافقی؟ ظلم لازم بله ولی ظلم هوا و هوسی هرگز ... زن باید یاد بگیرد تحمل کند و مظلوم مقتدر رابطه باشد زیرا اساسا عقل بودن چنین کاری است... اگر لذت رابطه نبود اساسا رابطه جنسی ظلم به زن و مرد میشد ولی خداوند برای این مسئله روح شهوت را خلق کرد. ما نیز باید یک فیوز در ازدواج قرار دهیم که وظیفه اش اینست که مقدار کمی از ظلم همیشه سمت زن قرار گیرد. البته این فیوز در صورت جریان غلط (ظلم بی توجیه) باید بپرد ...

سوال) یعنی ظلم لازم در ازدواج پسندیده است؟ ظلم همیشه ناپسند است و باید به حداقل برسد. ولی در مسئله بسیار ریشه ای ازدواج باید مقاومت مردم بالاخص زن در برابر ظلم را بالا ببریم...

سوال) زدن زن چه نوع ظلمی است؟ اگر صرفا برانگیختن توجه باشد گاه لازم است. اما اگر دردناک یا آسیب زا بشود توجیهی ندارد. حداکثر درد زن نباید از درد طبیعی در رابطه جنسی سالم بیشتر شود...

سوال) اگر مردی زنش را دوست ندارد یا برعکس زنی مردی بازهم باهم بمانند؟ بله باید از خدا بترسند و بمانند...

سوال) اگر جهنمی ها نسبت به این احکام اعتراض کنند؟ اساسا این حکم ها را میدهیم اعتراض کنند بعد با گلوله میزنیمشان...

سوال) چطور؟ در دفاع از خود...

سوال) بعد چه میشود؟ وقتی جهنمی ها بمیرند چالشان میکنیم. سپس وحشت از احکام خداوند مستولی میشود و مردم از خدا حساب میبرند. سپس آنها که به سمت دین گرایش دارند راحت تر دینداری میکنند. سپس همه متوجه میشوند دیندار ده برابر فرد عادی کارایی دارد و به دین داران فوج فوج افزوده میشود. سپس دنیا جای خوبی میشود و جهنمی ها منتظر یک رعد و برق میمانند تا راهشان روشن بشود شاید دوباره بتوانند از دخمه هایشان بیرون بروند و به دفن کردن قلب ها زیر غبار زندگی سگی ادامه دهند. سپس انتخاب با بشریت خواهد بود وقتی طعم عسل و طیبات چشیدیم باز برگردیم چرک و عفونت و خون بخوریم یا سعی کنیم معده مان را به عسل و طیبات عادت دهیم...

سوال) تقطیع از این متن کار درستی است؟ خیر... مثل اینست که از مادر بودن فقط درد زایمانش را به دختران بگوییم... آنوقت هیچ عاقلی سمت مادر شدن نمیرود... متن را کامل بخوانند بعد قضاوت کنند...

پی نوشت: اگر کسی باعث شود یک عاقل سمت جریان من نیاید پاسخ امام زمان را چه خواهد داد؟!