مقدمه پروتکل رفع حجاب ولایت

هدف پروتکل رسیدن به ولایت است که بهترین عمل است.

میان ما و اهل ولایت و سروران ولایت و ارباب ولایت حجاب وجود دارد.

اربابان ولایت ائمه معصوم هستند و خداوند. نحوه برداشتن این حجاب را بلد هستم ولی از من کار سخت میخواهند برای همین از دایره ولایتشان مرتب خارج میشوم. (روش برداشتن حجاب با اربابان ولایت ابتدا ایمان به خدا است و سپس حسن ظن کامل است به آنها و بعد از آن رضایت دادن به راهبرد آنها که کار سختی است)

به نظرم سروران ولایت از بالا ابتدا ولایت فقیه است سپس مراجع عظام تقلید هستند سپس عاقلان عالم اهل جبهه ولایت هستند که توسط ولایت فقیه و مراجع عظام تقلید ارزشیابی میشوند که در حال حاضر وجود خارجی ندارند چون اجتهاد عقلی تعریف نشده است. اجتهاد علمی نیز ارزشیابی اش خراب است یعنی نمیدانیم این فرد در چه حدی عالم است که به سراغ او برویم یک عمامه و لباس آخوندی کافی نیست اصلا یک عادم عادی گاه از صد دکتر علمی بهتر به مردم معلومات تزریق میکند و گاه دیوانه ای در لباس آخوندی سنگی به چاه می اندازد که صد مهندس نمیتوانند آن را خارج کنند. جبهه ولایت هم اکنون تنها سخنرانی های تنظیم نشده حضرت آیت الله خامنه هستند که یارگیری در آن تعریف نشده است و جبهه عملیات ولایتی تنها تلاش های چریکی معدودی افراد مشهور و با نفوذ است که نظم ندارد و ضربه کاری به تمدن شیطانی نمیزند. گاه همین افراد چریکی اشتباه میکنند و کسی نیست اشتباهشان را به آنان گوشزد کند و خود این در گستردگی عملیاتی جبهه ولایت یک آسیب است.

راهکار

الف) تعریف نظام اجتهاد عقلی...

اجتهاد عقلی چیزی است که بهترین کار را با علم بکند. مثلا در جنگ سلاح پدیده علمی است و نشانه گرفتن آن و زدن آن به دشمن پدیده عقلی... پس اجتهاد عقلی یعنی صحیح ترین اطاعت کنندگی از علم.

ایده های من:

1.صدور پروتکل عمومی انسانیت که دنباله رو یقین مشترک جهانی باشد که بتواند معیار کاملی از اهم فی الاهم کردن ها بدهد. (یقین مشترک جهانی همان عمومیات است)

2. عقیده پروری در جهت رسیدن به تفکر صحیح آموزش داده شود. (باغ عقاید و جنگل عقاید) که بتوانیم تعامل رسانه ای برترمان با جهان را پیدا کنیم.

ب) نظام ارزشیابی عالم

علم چیست؟ علم در جزئی ترین ساختار عدد است. ما نمیدانیم عدد چطور میتواند با عدد دیگر تعامل کند چون با چیزیت اعداد آشنایی نداریم (ما فقط دو حرف از علم را درست میشناسیم صفر و یک و دیگر هیچ). پس قراردادهایی که تعامل عددی را ممکن میکنند وضع میکنیم. این قراردادها نظام عقلی هستند شناخت خود این قراردادها سواد نام دارد. پیشرفت در زمینه قراردادها به طوری که شناختمان از صفر و یک در آن دخیل شوند پیشرفت علمی است.

عالم کسی است که صفر و یک را آشناست (یک ترجمه صفر و یک هستی و نیستی است)، سواد قراردادها را دارد و بیشترین پیشرفت علمی را داشته باشد.

به صورت ساده عالم میداند چه چیزی منجر به چه چیزی میشود. چه چیزی منجر به چه چیز نمیشود. البته طبق باغ عقاید عالم میداند چه چیزی منجربه چه چیزی میشود نمیشود یا نمیشود میشود که فهم این مسئله دور از آشنایی امروزی ماست. مثلا اختیار انسان امر بین امرین است و علم به این مسئله نیازمند آشنایی با مبحث یکجایی صفر و یک است که در محدوده آشنایی ما نیست.

راهکار ارزشیابی عالم

دیتابیس صحیح داشتن بیشتر... تسلط سوادی صحیح... سابقه پیشرفت منتشر شده صحیح دادن به دیتابیس های صحیح...

حافظه، عقل نظری، مقالات نشر یافته (این سه ترجمه سه مورد بالا هستند). حافظه قابل آزمون است اما عقل نظری جز در ریاضیات و فیزیک و شیمی و تجربیات و آزمایشات و محسوسات (یک نمونه محسوسات کامپیوتر است) قابل سنجش تضمینی عقلی نیست اگر هم هست من هنوز به تسلط سوادی در زمینه های دیگر واقف نیستم.

به نظرم در زمینه های دیگر مثل ادبیات، فرهنگ، فلسفه، حقوق، عرفان، شرع و احکام و ... سنجش تضمینی عقلی نداریم و سنجش کیفی عقلی وجود دارد. در این زمینه راهکارهای زیادی وجود دارند که هزینه زایی بالایی دارند و بهتر است به صرف مقالات منتشره از عالم بسنده کرد و به کیفیت کار او توسط کسانی که دیتابیس صحیح دارند و عاقل هستند نمره داد.

حال سوال اینجاست در زمینه برداشت حجاب ولایت، دنبال چه علمی هستیم؟

عالم در زمینه برداشت حجاب ولایت کسی است که ابتدا مجوز های ولی را بشناسد. یعنی ولی به چه امر کرده و از چه نهی میکند. بتواند الگوریتم اوامر و نهی او را پیاده سازی کند. در زمینه اوامر و نهی ولی مقاله بدهد.

حال سوال بعدی اینست آیا امر و نهی ولی برای ما کافیست؟

متاسفانه خیر و باید سمت اشارات امر و نهی ولی را نیز گرفت. مثلا امام حسین امر میکند هر که دوست دارد برود برود و تنها اشاره دارد بمانید و فهمیدن این اشاره برای عالم نیز کار دشواری است. عالم به اشارات ولی کم است. مسلما اگر توابین میفهمیدند امام حسین به کربلایی بودن اشاره دارد و خیر بزرگی در این اشاره هست در این مسیر حرکت میکردند ولی تنها کسانی اشاره امام حسین را فهمیدند که با او و در جبهه او حضور داشتند. فهم اشارات فقیه نیازمند حضور در جبهه است. اما اگر جبهه ای نباشد قضیه بسیار سخت خواهد بود. یکی از راههای رسیدن به اشارات امام زمان حضور در جبهه ولایت فقیه است. یک راه دیگر مقابله با جبهه دشمنان ولایت فقیه است به طوری که خلاف مجوز های ولی فقیه نشود.

ج) تعریف جبهه

جبهه چیست؟ جایی که حضور فعال عاقل عالم در آن اهداف راهبردی را حاصل کند.

جبهه نیازمند ساختار مادی است. (ارز طاهر به عنوان نگاه دار تراز فعالیت ها و مسجد الله به عنوان دفتر فعالیت تشکیلات انسانی به عنوان نظم دهنده به فعال ها و ...) جبهه ولایت و ملحقین به سید حسینی در حال حاضر بسیج و سپاه و ائمه جمعه هستند ولی ضعف ساختاری داریم. حرکت های جهادی خوب هستند اما باعث ایجاد اسراف انرژی جوانان هستند و اگر ارز طاهر به حرکت جهادی اختصاص نیابد مسلما نمیفهمیم آیا فرد الف عضو مفیدتری است یا فرد ب (همین نفهمیدن باعث دلسردی است). در ضمن تراز دادن به فعالیت جذاب است حتی اگر نتوانیم ترازمان را مصرف کنیم بازهم این مسئله جذاب است به شرط اینکه ارز جستجوگر طهارت تراز فعالیت باشد نه اینکه صرفا تراز فعالیت را نگهداری کنیم. مساجد نیز به عنوان دفتر نقص دارند و اینکه یک فضایی که میتواند موثر باشد همیشه بسته است و این یک اسراف بزرگ در زمینه منابع است. تشکیلات انسانی هم مشکلش اینست که حجاب دارد. مثلا فردی که دوست دارد در زمینه الف فعالیت بکند به فرد دیگری که دوست دارد در همین زمینه فعالیت بکند وصل نیست. وظیفه تشکیلات انسانی اینست که حجاب میان دوستداران فعالیت را بردارد. برای مثال من میروم بسیج میگویم در زمینه اشارات امام زمان به دریافت خمس میخواهیم همفکری کنیم. بسیج میگوید بیا ببریمت میدان تیر ما از این فعالیت ها نداریم. خب مسلمان یک مجموعه تشکیل بده که تمام کسانی که میخواهند در زمینه بهبود دریافت خمس همفکری کنند با هم همفکری کنند. اگر هم چنین مجموعه ای نیست باید آن را ساخت این یکی از راهبردی ترین مواضع دین است. الان رهبری میگوید بیایید کشور را سرمایه دار کنیم؟ که چه بشود؟ بیشتر سهم امام زمان را چپاول کنیم و در حرام فرو برویم؟ مگر ما به برکت اموال معتقد نیستیم؟ بلکه دریافت سهم امام زمان از مردم راهبردی تر از ثروتمند کردن آن ها است. (البته ثروتمندتر شدن اگر باعث حرامخواری بیشتر نشود خوب است همه میدانیم منکر این نیستم ولی اگر باعث حرامخواری بیشتر شد چی؟)