۱۳ سال گذشت. از پاییز ۸۵ و روزهای آغازین زندگی دانشجویی من ۱۳ سال گذشت.
حرفهایی هست که دوست داشتم کسی آن سالها به من میگفت. حرفهایی که شاید اگر آن سالها میشنیدم، کارهای متفاوتی میکردم. کارهایی را هم انجام نمیدادم.
در این نوشته میخواهم از مسائلی بگویم که فکر میکنم توجه کردن به آنها میتواند روی مسیر شغلیات تاثیر مثبتی بگذارد. این حرفها را احتمالا سر کلاسهای دانشگاه نخواهی شنید.
در ادامه چیزهایی خواهی خواند که شاید کمی عجیب و غیرمعمول باشد. پس بهتر است بدانی نسبت خودِ من با دانشگاه چه بوده. آن وقت بهتر میتوانی به حرفهایم فکر کنی.
من دانشگاه امیرکبیر درس خواندهام. دو تا لیسانس گرفتم: هوافضا و مکانیک، در یکی شاگرد اول بودم. تنها کنکوری که به آن نیاز داشتم همان کنکور سال ۸۵ بود. ارشد و دکترا را بدون آزمون گفتند بیا بخوان.
من هم رفتم که بخوانم. ارشد را گرفتم، اما دکتری را در میانۀ راه رها کردم، آن زمینِ بازی را دوست نداشتم، باید عوضش میکردم. داستانش مفصل است و باشد برای بعد.
دو-سه سالی هم در صنعت نفت مشغول بودم و کاری مرتبط به رشته دانشگاهیام داشتم. اما بعدها فعالیتهای شغلیام به صورت مستقیم ربطی به تحصیلات رسمیام نداشته.
این روزها از سویی در حوزه بازاریابی دیجیتال فعالیت دارم و از سویی معلمی میکنم، مینویسم و پادکست تولید میکنم.
این از داستان مختصر من و دانشگاه، مفصلش را هم میتوانی لابلای مطالب همین سایت ببینی.
حالا برویم سراغ حرفهای من برای تو که تازه دانشجو شدهای. دانشجوی ورودی ۹۸
شاید تعجب کنی، اما آمار میگوید در آمریکا هم سه چهارم فارغ التحصیلان دانشگاهی شغلی دارند که ربط مستقیمی به رشته دانشگاهیشان ندارد.
این پدیده میتواند دلایل متعددی داشته باشد. از تغییر علاقه و ترجیحات افراد تا ایجاد شغلهای جدید و عقب ماندن دانشگاه.
تو به مرور عوض میشوی و ممکن است دیگر دوست نداشته باشی در زمینهای که در ۱۸ سالگی انتخاب کردی، فعالیتت را ادامه بدهی. به مرور با شغلهای مرتبط به رشتهات بیشتر آشنا میشوی و شاید بفهمی این، آن چیزی نبوده که به آن علاقه داری. هیچ اشکالی ندارد.
تازه به این داستان، این را هم اضافه کن که آن تصمیم در سن ۱۸ سالگی را ممکن است خودت نگرفته باشی. ممکن است آرزوی اطرافیانت بوده. ممکن است تحت تاثیر این و آن بوده باشی.
خلاصه که یادت باشد الزامی نیست در سالهای بعد به پای تصمیم آن آدمِ ۱۸ ساله بسوزی و بسازی. اینها را همین ابتدای راه بهتر است بدانی.
از طرفی ممکن است دانشی که در دانشگاه کسب میکنی، خواستاری در بازار کار نداشته باشد. برای بسیاری از رشتههای دانشگاهی این احتمال کم هم نیست.
واقعا اینقدر مهندس مکانیک و برق و شیمی و … میخواهیم؟ برای کدام صنعت؟
این همه ریاضیدان و فیزیکدان و جغرافیدان را برای کجا میخواهیم؟
از دلایل وقوع این پدیده که بگذریم، باید این را بدانی که ممکن است این داستان برای تو هم اتفاق بیفتد. پس در بند رشته دانشگاهیات نمان. اگر دیدی لازم است، تجربههای غیرمرتبط به رشتهات را از دست نده.
ببین، خیلی خوب است که در آینده شغلی داشته باشی که مرتبط به رشتهات باشد، اما اگر نشد، دنیای به آخر نرسیده. شغل مرتبط به رشتهات تنها گزینۀ روی میزت نباشد.
احتمالا سوالت این است که پس چرا آمدم دانشگاه؟
نگران نباش. دانشگاه فایدههای زیادی هم داشته و دارد. در ادامه خواهم گفت.
[مطلب مرتبط: شغل مناسب من چیست؟]
ما فکر میکردیم پاس کردن استاتیک و دینامیک تنها کاری است که باید انجام دهیم. تو بدان که اینها اصلا کافی نیست.
اگر تصور میکنی دانشگاه قرار است چیزهایی به تو بدهد که به صرف اتکای به آنها، مشغول به کار شوی، در اشتباهی.
یادت باشد دانشگاه هدف نیست. ابزاری است در خدمت رساندن تو به شغل مناسب.
بر همین اساس، گرفتن مدارک بالاتر هم لزوما کار خوبی نیست. کار بدی هم شاید نباشد. مدرک بالاتر یک ابزار است. اگر در مسیر شغلی به کارت میآید حتما باید بروی سراغش، اگر نه صرفا وقتت را تلف خواهی کرد.
بیکاران زیادی از این وقتها تلف کردهاند، تو مثل آنها نباش.
اگر حواست نباشد، آنقدر درگیر رسیدن به مدارک بالاتر خواهی شد که یادت میرود از خودت بپرسی: چرا؟
چرا داشته باش برای ادامه تحصیل. و لطفا این چرا، رفتار گلهوار نباشد. آنهایی که به دنبال دیگران در پی مدارک بیشتر و بیشتر رفتند، اوضاع چندان خوبی ندارند.
اما با این حال حواست باشد که تو باید به دانشگاه می آمدی. چیزهایی هست که فقط در محیط دانشگاه میتوانی به دست بیاوری.
[مطلب مرتبط: چرا ترجیح میدهم مدرس کنکور و استاد دانشگاه نباشم؟]
دنیا، دنیای بده-بستان است. هر چیزی که بدست میآوری، چیزی از دست خواهی داد. اینها را از کسی میشنوی که در کارنامه مقطع لیسانش برای تعداد زیادی از درسها نمره ۲۰ دارد.
نمیگویم در پی نمره بالاتر نباش. حرفم این است که به این فکر کن آیا ارزشش را دارد که ۱۵ را تبدیل کنی به ۱۷ و ۱۹ یا نه؟
حتما میدانی که برای گرفتن ۱۷ شاید دو برابر و برای ۱۹، شاید چهار برابر باید زمان بگذاری.
بیا از یک واقعیت با هم حرف بزنیم. آن موسس فلان شرکت یا آن تاجر موفق شاید اگر همه تلاشش را هم بکند و برای این تلاش چندبار هم فرصت داشته باشد، شاید نتواند حتی از سد دینامیک رد شود، نمرۀ خوب که بماند.
اما اینکه من میتوانم کاری انجام دهم که او نمیتواند لزوما به معنی ارزشمند بودن کار من نیست.
تاکید میکنم که نمره بالاتر خیلی هم خوب است، اما یادمان نرود که دنیا بده-بستان دارد. نمره بالاتر را به چه بهایی گرفتهایم؟
و البته که شاید آن نمره بالاتر ما را طلبکار کند. طلبکاریای که کسی نیست پاسخش را بدهد. گرفتن نمره بالاتر مهارتی است که شاید هر کسی آن را نداشته باشد، اما آیا این مهارت خریداری دارد؟ آیا در پی این مهارت خلق ارزشی وجود دارد؟
اگر حواسمان به این موضوع نباشد و تصور کنیم نمرات بالاتر یعنی درآمد بیشتر و زندگی بهتر، بدجوری توی ذوقمان خواهد خورد. سرخورده خواهیم شد.
فکر کنم توانسته باشم منظورم را برسانم. بگذار از این موضوع رد شویم.
[مطلب مرتبط: گزینههای خوب آدم را بیچاره میکند]
۱۳ سال پیش که من وارد دانشگاه شدم، دنیا متفاوت از امروز بود.
اینستاگرام هنوز تاسیس نشده بود.
تلگرامی وجود نداشت.
اصلا اندرویدی در کار نبود.
دنیا عوض شده. سرعت تغیرات دنیا بسیار بیش از گذشته است. شغلهای جدیدی به سرعت ایجاد میشوند و البته که شغلهای زیادی هم حذف میشوند.
نسل لحافدوزان و آژانسداران منقرض شده، نسل خیلی شغلهای دیگر هم منقرض خواهد شد. تازه یادت باشد ۱۳ سال بعدی شاید دو برابر ۱۳ سال قبلی تحول داشته باشیم.
۱۳ سال پیش با مدرک فوقلیسانسی میتوانستی عضو هیئت علمی دانشگاه دولتی شوی. امروز فارغ التحصیلان دکتری اکثرا بیکارند. نه جایی هست که بروند عضو هیئت علمی شوند و نه صنعتی مرتبط به این تحصیلات آکادمیک. و این یعنی افسردگی. و این یعنی رنج.
جالب است بدانی که در همین اوضاعی که دکترادارها بیکارند، شغلهایی هم هست که عرضه نیروی کار در آنها کفاف تقاضا را نمیدهد.
باید این واقعیات را در مسیر شغلیات درنظر بگیری.
یعنی چه که در نظر بگیری؟
اولا باید بدانی چه شغلهای جدیدی وجود دارند؟ تقاضا برای کدامیک بیشتر است؟ کدام آیندهدار است؟
در قدم بعد باید مهارتهای لازم برای آنها را کسب کنی.
سری به سایتهای کاریابی آنلاین بزن. از آنجا خواهی دید که به چه شغلهایی نیاز هست و آن شغل چه مهارتهایی نیاز دارد.
و البته یادت هست که قرار شد در بند رشته دانشگاهیت نمانی.
[مطالب مرتبط: معرفی شغلهای جدید]
امروز بیمهارتی، انتخابِ توست و نه اجباری برای تو.
میدانستی از هرجای ایران که هستی میتوانی به بهترین مراجع آنلاین آموزشی دسترسی داشته باشی؟
میدانستی گوگل آموزش آنلاین دارد؟
میدانستی در coursera و edx میتوانی بهترین منابع آموزشی دنیا را ببینی؟
یادت هست گفتم شغلهای جدید را بشناس؟ حالا میگویم میتوانی از درون خانهات مهارتهای لازم برای این شغلها را هم کسب کنی. به لطف همین مراجع آنلاین آموزشی.
همه اینها به سادگی در دسترس توست. این یک دنیای جدید است. ۱۰ و ۲۰ سال پیش آموزش اینقدر در دسترس نبود.
شغلهایی که منتظر تو هستند و مهارتهایی که از درون خانه میتوانی یاد بگیری. خیلی خوب است، نه؟
[مطالب مرتبط: معرفی مراجع آنلاین آموزشی]
اهل یادگیری شو. یادگیری لذتبخش است. اگر لذتش را نمیچشی، حتما روش یادگرفتنت مشکل دارد. میتوانی تغییرش دهی.
ای وای از این سیستم شبِ امتحانی.
اگر حواست نباشد دانشگاه و پاس کردن شب امتحانیِ درسها، یک بلای بزرگ سر تو خواهد آورد. اینکه باور کنی کل دنیا با این سیستم کار میکند: یک تلاش زیاد در یک بازه زمانی کم منجر به دستاورد خواهد شد.
این باور فاجعه است. دنیا اینگونه کار نمیکند.
برای رسیدن به دستاوردهایی که حال تو را خوب کند و به تعبیری موفق شوی، باید عادت کنی به تلاش پیوسته. حتی اگر این تلاش آهسته باشد.
کاش در این سالها فعالیت یا فعالیتهایی داشته باشی که مستمر انجامشان دهی. مثلا یادگیری مستمر یک زبان برنامهنویسی، کلاسهای ورزشی یا نمیدانم هر چیز دیگری که باعث شود در درازمدت به یک سری روتین وفادار باشی.
اینکه عادت کنی به تلاش آهسته و پیوسته و منتظر دستاوردهای شب امتحانی نباشی، لازمۀ حال خوب تو در سالهای آینده است. حال خوب شغلیات و البته حال خوب در سایر جنبههای زندگی.
میدانی چند میلیون فارغ التحصیل دانشگاهی بیکار در این مملکت داریم؟
اگر فقط آن چیزهایی را داشته باشی که آنها دارند، چرا تو نباید یکی مثل آنها شوی؟ یک فارغ التحصیلِ مدرکدارِ بیکار.
آنها یک یا دو یا حتی سه مدرک دانشگاهی دارند، ولی مهارت ندارند. تو هم اگر فقط آن مدارک را داشته باشی همان داستان را تکرار خواهی کرد.
برای اینکه دستاوردهای متمایزی به نسبت دیگران داشته باشی، امروز باید کارهای متمایزی بکنی. باید چیزی داشته باشی که دیگران ندارند.
ببین، این طبیعی است که وقتی عرضه چیزی زیاد باشد و تقاضایی برای آن وجود نداشته باشد، کمارزش خواهد شد.
وقتی این اصل ساده را درنظر بگیری، سراغ زمینهایی خواهی رفت که بازیگران زیادی ندارد، مثل برنامهنویسی و دادهکاوی و باقی زمینههای پرتقاضا.
اگر همه دارند مدرک ارشد و دکترا میگیرند و تو هم یکی مثل آنهایی، فرق چندانی با دیگران نداری.
ببین چه کار متفاوتی میتوانی انجام دهی.
لطفا فرق داشته باش.
جمله کلیشهای است، ولی خیلی دوستش دارم: کار عار نیست.
باور کن عار نیست. خصوصا در آن سنین دانشجویی که اصلا عار نیست.
در پی تجربههای متنوع باش. این تجربهها به تو در شناخت خودت کمک زیادی خواهند کرد. یادت باشد بهترین تستهای شخصیتشناسی هم به اندازه تجربه واقعی به تو در شناخت خودت کمک نمیکنند.
برای خیلیها پیش آمده که بعد از تجربه یک فعالیت، نظرشان در مورد علاقه یا عدم علاقه به آن عوض شده.
چه بهتر که این تجربهها در محیط واقعی بازار کار باشد. دورههای کارآموزی را دریاب. باور کن شاگردی کردن رسم خوبی بوده که حالا ورافتاده.
به کمک این تجربهها، رزومهسازی هم خواهی کرد.
در شغلهای ابتدایی چندان به فکر دریافتی مالی نباش. دریافت تجربه در سالهای ابتدایی، در سالهای بعد اثرات مالیاش را خواهد گذاشت.
حتی اگر نرفتی سراغ کارهای بیرون از دانشگاه، فعالیتهای جنبی دانشجویی را از دست نده. برگزاری همایش، برگزاری نمایشگاه، کمک به نشریات دانشجویی و مسئولیتهای مختلف دیگری که میتوانی بر عهده بگیر.
خلاصه که زنده باد تجربه.
اگر به حرفهایم عمل کنی، تو یک آدم معمولی نخواهی بود. شاید از نظر بقیه رفتارهایت عجیب باشد. میانگین جامعه چندان اهل یادگیری و تجربه و آیندهنگری نیست. تو قرار است چنین باشی و احتمالا خیلی پذیرایت نخواهند بود.
در این راه تو به انگیزه و ایدههای جدید نیاز داری.
برای هر دوی اینها، علاوه بر حرفهای قبلی، پیشنهاد دیگری هم دارم: داستان زندگی آدمهای متفاوت را بخوان و بشنو.
شنیدن از داستان این آدمها به تو انگیزه میدهد، باور خواهی کرد که میشود کارهای متفاوتی کرد.
و البته از مسیر شغلی آن آدمها، ایدههایی برای مسیر شغلی خودت میگیری.
گفتگوهای من با آدمهایی چنین را میتوانی در پادکست کارنکن به رایگان بشنوی.
مثالهایی از مهارتهای نرم: مذاکره، تصمیمگیری، فن بیان، مدیریت زمان، مقابله با اهمالکاری و …
مهارتهای نرم، معمولا مهارتهایی میانفردی و درونفردی هستند.
دانشگاه هیچ تلاشی در جهت آموزش مهارت نرم به تو نخواهد کرد. اما بخش زیادی از مسیر آینده شغلی تو تابع سطح این مهارتها در توست.
خبر بدی است که اینها را دانشگاه به تو یاد نخواهد داد، اما خبر خوبی هم داریم. مراجع آنلاین آموزشی در دسترس توست و به کیفیت خوبی از این آموزشها دسترسی داری.
در مورد مهارت نرم این را بدان که ممکن است تو خیلی از اینها را مهارت ندانی و تصور کنی اینها یک سری استعداد ذاتیاند. اشتباه بزرگی است. مهارتهای نرم را دریاب.
از معدود فایدههای غیرقابلجایگزین دانشگاه، همین ارتباطات انسانی است. آن را دستکم نگیر.
آدمیزاد جماعت برای داشتن حال خوب نیاز به روابط انسانی باکیفیت دارد. و چه جایی بهتر از محیط دانشگاه برای ساختن رفاقتهایی بادوام با آدمهایی همسنخ.
افزون بر این لذتِ رفاقت، تو به لطف این ارتباطات، شبکۀ ارتباطی قویای هم خواهی داشت که بعدها در مسیر شغلی به آن نیاز داری.
یادت باشد هر چقدر هم که مهارت داشته باشی، ظرفیت دستاوردهایت از قدرت شبکۀ ارتباطیت فراتر نخواهد رفت.
این شبکهسازی در مسیر شغلیات هیچ جایگزینی ندارد.
گفتم که مهارت یاد بگیر و تجربه کن. اما این را هم میگویم که بهترین مهارتها و رزومهها در نبود شبکه ارتباطی قوی به ثمر نخواهند نشست.
پس به فکر تعمیق رفاقتهایت باش.
در عمرت حتما دو تغییر بزرگ در قیمتها در سالهای ۹۱ و ۹۷ را تجربه کردهای. حتما لمس کردهای که چطور شاخصهای کلان اقتصادی، اثرش را بر زندگی روزانه مردم جامعه میگذارد.
من و تو باید بدانیم که چه نرخ ارز و قیمت بنزین و گازی به نفع آینده بلندمدت ماست؟
ما باید بدانیم ماشین اقتصاد چطور کار میکند. اگر ندانیم، سیاستمدارانِ بیخرد، به بهانه نفع کوتاهمدتمان، آیندهمان را تباه خواهند کرد.
این یک مورد را خواهش میکنم بخوانی: کتاب «اقتصاد برای همه» از علی سرزعیم.
ضمنا خواندن اقتصاد به تو کمک میکند بدانی عرضه و تقاضا قیمت را تعیین میکند.
کاش این اصل ساده را در همان سالهای ابتدایی دانشجویی بدانی.
خواندن اقتصاد از این جهت اهمیت ویژه دارد که بدانی شغل آینده تو اگر در جهت ارزشآفرینی و بهبود اقتصادی نباشد، در درازمدت به خودت ظلم کردهای.
تو که نمیخواهی چنین باشی؟
[مطلب مرتبط: پدران، مادران! ما نمیخواهیم کار کنیم!]
امان از دست والدین. البته شاید خودشان هم تقصیری ندارند.
مشکل اینجاست که والدین ما که به توصیه والدینشان عمل کردند و فقط درس خواندند احتمالا موفق شدهاند. حالا با همان توصیهها آمدهاند به سراغ ما: «بچه فقط درستو بخون. هرچیز که بخواهی من برایت فراهم میکنم، تو فقط درست رو بخون.»
و امروز تو بهتر از من میدانی که اگر فقط درست را بخوانی لزوما خبری از شغل و درآمد نخواهد بود.
مشکل اساسی این است که نه والدین و نه ما نمیدانیم غیر از درس خواندن چه کارهایی میشود انجام داد.
کارهایی که ما را به درآمد و رضایت شغلی برساند را نمیشناسیم.
حالا چه کار کنیم؟
در قدم اول باید خودت راههای جدید را بشناسی و در قدم بعدی باید بلد باشی با والدین دلسوزت چطور برخورد کنی.
در مورد قدم اول و نحوه آشنایی با شغلهای جدید و مهارتهایشان حرف زدم. اما قدم دوم را هم بسیار جدی بگیر. تنش در تعامل با خانواده تو را از پای درخواهد آورد.
ضمنا به شدت مواظب آرزوهای آموخته شده باش. اینطور نباشد که سالها بعد سرت را بلند کنی و ببینی ناخواسته در پی آرزوی پدر و مادرت بودهای و نه چیزی که خودت میخواستی.
والدین قطعا دلسوزترین افراد برای تو هستند، اما از روندهای بازار کار آگاهی ندارند. به نرمی از واقعیتهای جامعه برایشان بگو. راضی خواهند شد.
[مطلب مرتبط: ۸ نکته در مورد تعامل با اطرافیان در حین ایجاد تغییر در سبک زندگی]
اوضاع خوبی نیست در این سامان. اما تو میتوانی تصمیم بگیری که امیدوار باشی یا ناامید.
بحث بر سر درست یا نادرست بودن این امیدواری نیست. ناامیدی بیفایده است. رخوت میآورد.
حتی اگر درصد کمی برای بهبود شرایط خودت و جامعه میتوانی تلاش کنی، یعنی جایی برای امیدواری هست.
باور کن این انتخاب برای امیدواری هیچ ربطی به بلاهت ندارد، قصد موعظه و این داستانها هم ندارم.
صرفا بهترین تصمیمی است که میتوانی در شرایط کنونی بگیری. امید، تلاش می آورد و تلاش، حالِ خوب. و محصول این تلاش و حالِ خوب تو و من احتمالا فردایی بهتر برای این سامان خواهد بود.
پس امیدوار باش و پرتلاش.
[مطلب مرتبط: من ترجیح میدهم امیدوار باشم]
داشتن شغلی رضایتبخش در ایران اصلا کار سختی نیست. باور کن اگر اهل تجربه کردن و یادگیری باشی کار و درآمد خوب فراوان است.
کافی است که بخواهی و البته آهسته و پیوسته تلاش کنی.
وقت کافی برای تجربه و یادگیری داری، مرجع آموزش هم در دسترس است. داستانهای موفقیت زندگی دیگران هم هست. چیزی کم نداریم.
آمادهای برای حرکت به سمت فردای بهتر؟
همه شرایط فراهم است. بسم الله. آینده از آن توست.
۱- لینک مطالب مرتبطی که در لابلای متن بود را باز کن و آنها را بخوان.
۲- دوره آنلاین یادگیری اثربخش را دانلود کن و به کمک آن مهارتهای جدید یاد بگیر.
پسنوشت
عکس ابتدای نوشته مربوط به همان سالهای ابتدایی دوران دانشجویی است.