کاراکترهای برتر تاریخ سینمای ایران(پارت دوم)

سینمای ایرانی پر است از خاطره های تلخ و شیرین، زحمت هایی که گاه ثمربخش است و گاه نه! مخاطبان خاص خود را دارد و سرشار از استعداد، نبوغ و تجربه است.
من ١۵ کاراکتر از میان شخصیت های جذاب و به یادماندنی تاریخ سینمای ایران رو انتخاب کردم و قراره که در ٣ پارت ۵ نفره، اونارو به شما عزیزان معرفی کنم.درضمن فراموش نکنید که هیچ گونه رتبه بندی در کار نيست و صرفا قصد معرفی به آنهایی که نمی‌شناسند و تجدید خاطره با آن هایی که می‌شناسند دارم.

بهرام رادان در نقش علی
بهرام رادان در نقش علی

باز هم نام مهرجویی در دلایل اصلی موفقیت و محبوبیت یکی دیگر از کاراکترهای ما، می‌درخشد. درست است که این فیلم توسط وزارت فرهنگ و ارشاد توقیف شد و پس مدتی از اکرانش جلوگیری شد، اما آن دیالوگ تاریخی ( وقتی از ایستگاه مترو اومدم بالا، آسمون مثل همیشه کدر و بدرنگ بود، توی هوا پر از دود بود و من نمیدونستم این آخرین باریه که این هوای کثیفو به ریه های سوختم فرو میدم!) هنوز در ذهن تمام سینما دوستان ایرانی بسته. همراه با صدای چاووشی و سنتور نوازی دلنواز اردوان کامکار.

بهرام رادان در اوج کلاس بازیگریِ خود، نقش فردی را ایفا کرد که از همان اول کار وقتی خانواده مذهبی اش متوجه علاقه علی به سنتور و موسیقی می‌شوند، اورا از خود می‌رانند...علی با رویای درخشش در هنر و موسیقی بلندپروازی می‌کند در حالی که فقدان وجود خانواده را حس می‌کند...موفق می‌شود و کنسرت‌هایش مملو از جمعیت عاشق. همه چیز عالی پیش می‌رود و علی عاشق هانیه(گلشیفته فراهانی) می‌شود. ازدواج می‌کنند و ناگهان همه چیز خراب می‌شود، مجوز تمامی کنسرت‌هایش لغو می‌شود و به ناچار در عروسی و مهمانی های مختلف به خواندن ادامه می‌دهد تا از فقر نجات پیدا کند اما دچار اعتیاد هم می‌شود...
نمایشی بی نقص از سقوط هنرمندان و عذاب آنها در جامعه ای که هنر واقعی را برنمی‌تابد و مدام آن را محدود و محدودتر می‌کند.
آخ ای علی سنتوری...

عزت الله انتظامی در نقش مش حسن
عزت الله انتظامی در نقش مش حسن

نویسنده و کارگردان؟ داریوش مهرجویی :))))
باز داریوش مهرجویی و باز یک شاهکار و باز یک شخصیت جاودان!
گاو به همراه قیصر (در پارت اول) یکی دیگر از ستون های اصلی موج نوی سینمای ایران است.
گاو نخستین فیلم ایرانی و فیلم پیشرویی بود که در اروپا و آمریکا مورد تحسین منتقدان و بینندگان قرار گرفت، فیلمنامه جذاب و بی نظیر آن که به نوعی اقتباسی از رمان عزاداران بیل است، به همراه تیم بازیگری کاربلدی مثل مرحومان عزت الله انتظامی و جمشید مشایخی و همچنین علی نصیریان عزیز و کارگردانی لایق و مجربی چون مهرجویی، دلیل ماندگاری این فیلم و شخصیت مش حسن است.
مش حسن دامداریست که از دنیا فقط یک گاو برای تأمین معاش و نیاز هاش دارد و از این رو به شدت وابسته آن می‌شود و گاو را بهترین رفیق خود می‌پندارد...اما وای از روزی که مش حسن رفت و سری به شهرستان زد اما گاو مُرد و روستاییان بدون اطلاع حسن، جنازه گاو را در چاهی می‌اندازند...حسن برمی‌گردد ولی حرف اهالی روستا را باور نمی‌کند و اعتقاد دارد گاو را اهالی روستا سقط کرده اند.  پس حالش بد می‌شود و بعد از مدتی، خود را گاو می‌پندارد... مش اسلام تصمیم می‌گیرد که او را دست و پابسته و جهت درمان به شهر ببرد؛ اما مش حسن در راه از دست آن‌ها می‌گریزد و با سقوط در دره‌ای جانش را می‌بازد.

پیمان معادی در نقش نادر
پیمان معادی در نقش نادر

سیمین: آقای قاضی ایشون پدرش آلزایمر داره، اصلا متوجه نیست که این پسرشه و اطرافش چه خبره! چه فرقی به حالش میکنه که تو باشی یا یه غریبه باشه؟
اصلا میفهمه که تو پسرشی؟

نادر: من که میفهمم اون پدرمه...

همین دیالوگ...همین فیلم...همین پیمان معادی و همین لیلا حاتمی...همین اصغر فرهادی و همین جدایی نادر از سیمین که به اعتقاد اکثریت قاطع، بهترین فیلم تاریخ سینمای ایران است.
شاید این فقط هنر اصغر فرهادی باشه که این فیلم با این حجم از مشکلات و معضلات، شخصیت منفی نداشته باشد، کاری که بعدها هم انجام داد در فیلم "قهرمان" (طی روز های آینده نقد و بررسی قهرمان رو هم خواهیم داشت)
هرکس به نحوی هم حق داره، هم اشتباه میکنه!
نادر گل سرسبد این مسئله‌ست...بازیگر توانا و قهاری مثل پیمان معادی این نقش رو ایفا میکنه بدون هیچ تزلزل و کمترین نکته منفی. شخصیت نادر درکنار شخصیت های دیگری که فوق ستاره هایی مثل شهاب حسینی و لیلا حاتمی بازی می‌کنند، رشد میکنه و آدم رو به تفکر وا میداره. شخصیتی فراموش نشدنی در فیلمی فراموش نشدنی...

پرویز پرستویی در نقش کاظم
پرویز پرستویی در نقش کاظم

دقیقه ٩٠ باید تصميمات سخت گرفت، گاهی غیرمنطقی و گاهی هم شانس بیاوری که منطقی باشد.
حاج کاظمِ قصه ما از آن دسته از افرادیست که غیرمنطقی تصميم گرفت. رفیق و هم رزمش عباس (حبیب رضایی) از زمان دفاع مقدس، جراحتی دارد و در آستانه درگذشت است. اما یک راه دارند و آن انجام عمل جراحی نزد پزشکیست که در لندن سکونت دارد...بلیط سفر بسیار گران است و کاظم توان مالی پرداختش را ندارد، اما از آنور نمی‌تواند پرپر شدن رفیقش را ببیند و از آن تصميمات دقیقه نودی می‌گیرد! در آژانس هواپیمایی دست به گروگانگیری می‌زند تا بلکه فرجی شود و بتواند راهی لندن بشود که طبعاً محال است...
پرویز پرستویی یکی از بزرگان سینماست و بی شک ایفای نقش ماهرانه او بود که حاج کاظم را همچنان پس از ٢۵ سال، ماندگار کرد. شخصیتی که برای نجات عزیزش هرکاری می‌کند و حتی از جان خویش مایه می‌گذارد، اما راهش اشتباست و به دیگران صدمه می‌زند...

پرویز پرستویی در نقش رضا مثقالی
پرویز پرستویی در نقش رضا مثقالی

+خدا که فقط متعلق به آدم های خوب نیست...خدا خدای آدم های خلافکار هم هست، و فقط خودِ خداست که بین بندگانش فرقی نمی‌گذارد...

فقط این دیالوگ نیست که مارمولک را توصیف می‌کند، این فیلم پر است از دیالوگ ها و سکانس های تاریخی و تاثیرگذار...بدون شک یکی از بهترین کمدی های ایرانیست...داستانی جذاب و عامیانه و خاص که شخصیتی دارد که مثال خیلی از ما هاست...نه از لحاظ دزدی! بلکه از لحاظ باطن و درونی. رضا مثقالی بی هیچ توضیحی یکی از کم نظیر ترین و تاریخی ترین کاراکترهای این مرز و بوم است. کسی که نشان می‌دهد حتی در عمق تاریکی و جهل و نادانی هم راهی هست برای رسیدن به خدا...راهی هست برای تغییر و تحول...برای رسیدن به انسانیت و شروع زندگی دوباره. دزد و سارقی که به یک باره و به طرز ناگهانی جهت فرار از زندان مجبور به پوشیدن لباس روحانیت می‌شود که ذره ای از آن نمی‌داند...در میان مردم می‌چرخد و با حقایق آشنا می‌شود...یکهو به خود می‌آید و می‌بیند روزگار با او چه کرده است و او با مردم چه کرده
تغییر می‌کند و شرافت از دست رفته را بازمی‌گرداند...محبوب می‌شود و چه بسا بخشیده شود...ایفای این نقش، پرستویی را بر بلندای سینمای ایران قرار داد.
کسانی که این فیلم را ندیده اند نیمی از عمرشان بر فناست...

کسی چه می‌داند به هرحال شاید در لایک کردن و منتشر کردن پست من هم راهی باشد برای رسیدن به خدا?!