شروع یک چالش بزرگ – قسمت اول

سلام?

امروز ۲۱ آذر ۱۴۰۰ ساعت ۲۲:۱۷ و من، امید مقدسی تصمیم گرفتم که این چالش بزرگ رو شروع کنم.خب بریم که یکم بیشتر توضیح بدم راجبش.

من کی هستم؟

من، امید مقدسی متولد ۱۳۷۶ ساکن اصفهان با تحصیلات کارشناسی نرم افزار که در سال ۱۳۹۸ به خدمت مقدس سربازی اعزام شدم و در مهر ۱۴۰۰ ترخیص شدم. اما توی این مدت با تمام فشار ها تسلیم نشدم و هدفم رو ول نکردم و هرروز و هرشب به فردایی که قرار بود بسازم داشتم فکر میکردم و هرروز تمرین و تمرین و تمرین و…

شاید باورتون نشه ولی تمام فکر و ذکرم شده بود کد زدن و هرروز با خودم مرور میکردم چون اصلا دلم نمیخواست که بعد از ترخیص شدن از خدمتم بیکار باشم و ول ول بچرخم و وقتم رو هدر بدم.

تا اینکه ترخیص شدم و حس پرنده ای رو داشتم که بعد از ۲ سال از قفس آزاد شده و مجال پرواز پیدا کرده. کلی توی سایت های کاریابی گشتم و بلاخره ی جا رو پیدا کردم و سریع هم مشغول به کار شدم(خداروشکر) و اون موقع بود که داشتم طعم شیرین اون همه عذابی که به خودم میدادم توی دوران خدمت و همش خودمو مجبور به یادگیری میکردم رو حس میکردم. دوست دارین بونین چیا تمرین میکردم؟پس تا آخر همراه من باشین.البته همش مربوط به دوران خدمت نیستا، من از ۳ سال قبل از خدمت شروع کردم ولی در کل میگم که در جریان باشین که چه عذاب هایی کشیدم.بزن بریم?

آموزش مقدمات اینترنت

اول با این عنوان شروع کردم، اوایل دوران کاردانیم بود. حدود سال ۹۴ که تازه به حوزه وب علاقه مند شده بودم و داشتم راجبش اطلاعات جمع آوری میکردم. شروع کردم به اینکه یادبگیریم اصلا اینترنت چطوری کار میکنه؟ دامنه چیه؟ هاست چیه؟ سرور چیه؟ پروتکل چیه؟ و اینجور چیزا. که سعی میکنم بعدا توی همین سایت بیشتر راجبشون صحبت کنه.

آموزش HTML

بعد از اینکه ی سری اطلاعات پایه راجب اینترنت گرفتم، فهمیدم که صفحات وب از یک زبانی به نام html استفاده میکنن برای نمایش محتواشون. اونجا بود که بسم الله رو گفتم و شروع کردم. ی سرچ ساده توی گوگل زدم با عنوان آموزش HTML که ی سری مطالب آورد که کم کم ی چیزایی دستگیرم شد و یادگرفتم ی چیزایی. حدود یک ماهی داشتم فقط HTML یاد میگرفتم که دیدم قطعا ی جای کار میلنگه و اونم این بود که html خام خیلی زشته و پیش خودم گفتم حتما ی چیزی براش هست که اونم با ی سرچ ساده به کلمه ای خوردم به اسم CSS.

آموزش CSS

بعد از اینکه html رو تا جایی یاد گرفته بودم که گلیم خودمو از آب بکشم بیرون، رفتم سراغ css. اونم عین html، ی سرچ زدم آموزش css دیدم به به، دولوپر های همیشه در صحنه آموزش گذاشتن هلو. خلاصه نگم براتون از ذوقی که داشتم وقتی اولین استایل هام رو روی تگ های html اعمال میکردم (حس میکردم ناسا رو هک کردم ?). خلاصه بعد یکی دو ماه دیگه دستم اومده بود. دیگه خراکم شده بودا. بعدش پیش خودم گفتم چقد خوب میشد که روی فلان دکمه یا المان میزنم فلان اتفاق بیوفته و یکم حس میکردم کد هام روح ندارن اصن. این موضوعو با یکی از هم دانشگاهیام مطرح کردم که اون در پاسخ بهم یک کلمه گفت: جاوااسکریپت گفتم چی هس؟ گفت: سرچ کن.

آموزش جاوااسکریپت

بعد از اینکه دوستم کلمه جاوااسکریپت رو انداخت توی مخم، زندگی رو از من گرفت? رفتم و سرچ پشت سرچ. لعنتی خیلی خوب بود. عاشقش شده بودم. مدام داشتم باشد کد میزدم و مثال های جدید باهاش حل میکردم. فوق العاده بود. خیلی ازش راضی بودم چون خیلی از نیاز هامو برطرف میکرد. دیگه دستم بازه باز بود و راحت میتونسم متد بنویسم تابع اجرا کنم و هر بلایی که دلم میخواست میتونستم سر کد های html و css بیارم. تا اومدم به این مرحله برسم که برم سراغ ی تکنولوژی دیگه قسمت شد که بریم خدمت.

حالا فعلا تا همینجاشو داشته باشین تا توی ی قسمت دیگه بقیشم براتون تعریف میکنم. تا قسمت بعد ??