دمی در این ظلام

وه !
وه !


چه غروبی
چه غروبی
تیر چراغ برق یکسره
بیگانه با آن !


چه غروبی
چه غروبی

مشحون
مشحون یاد و دید دخترات مشرقی
از خاطره پر
رنجینه خاطرات پسرات مشرقی

که به کشتی دنیاهات، دل ندادند
  فقط دمی در این ظلام
درخشیدند و
جستند و

رفتند.
پیاده هایی که

شهابیدند و

شهیدانه

گذشتند.

،

چه غروبی

چه غروبی

بیابان یکسره غریبه با آن

بیابان یکسره بیگانه با آن .